eitaa logo
شهید شو 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 💞 راز عاشقی حسین فرازی از دعای عرفه 💝 ... 🏴 @aah3noghte🏴
💔 سلامِ من بہ تو آقاے بے نظیرِ خودم سلام و عرضِ ادب ایهاالامیر خودم اگرچہ دورم ازآن مضجعت ولے قلباً سلام مےڪنمت صبحِ دلپذیر خودم 💔 😍 ... 🏴 @aah3noghte🏴
شهید شو 🌷
💔 #قسمت_سیزدهم عملیات بیت‌المقدس دهم اردیبهشت سال ۶۰ آغاز شد. خاطره‌ سردار سرلشکر حاج “قاسم سلیما
💔 ادامه خاطره حاج قاسم جاده عراقی‌ها از کنار همین کانال رد می‌شد و به سمت هویزه و خط کنارهٔ رودخانه کرخه نور می‌رفت، عراقی‌ها یک خاکریز U شکلی داشتند تقریباً با فاصله ۱۰۰ متری. این سنگر تقریباً ۳۰ تا ۴۰ متر پشت خاکریز U شکل عراقی‌ها بود. بعد چند نیروی عراق را که بالای خاکریز نشسته و با هم حرف می‌زدند دیدیم. دیده بانی را انجام دادیم، متوجه شدیم محور بسیار خوبی برای عملیات است. موقعی که برگشتیم من جلو حرکت می‌کردم و برادر جمشیدی پشت سر من حرکت می‌کرد. در یک نقطه‌ای ایستادیم تا کناره‌های کانال را یک بار دیگر چک و مورد بررسی قرار دهیم که مین دارد یا ندارد. به اصطلاح جمشیدی قلاب بگیرد و من آویزان از روی دست‌هایش بالا بروم نگاه بکنم. در حال صحبت بودم ناگهان صدای یک انفجار شنیده شد، دود انفجار به هوا رفت. نگاه کردم دیدم منصور جمشیدی روی مین رفته و پایش قطع شده دیگر چاره‌ای نبود یک کلت هم بیشتر نداشتیم سریع پای او را بسته و جمشیدی روی شانه‌ام انداختم. حرکت کردیم تا انتهای کانال، دیدم نمی‌توانم، یک جایی پیدا کردم کنارۀ کانال او را گذاشتم بعد خودم را رساندم به خط خودمان چون با خط خودمان خیلی فاصله داشت یادم رفت بگویم که بیایند منصور را ببرند. من دیگر بیهوش شدم. 📚 🏴 @aah3noghte
💔 ▪️هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد ▪️او ماند که در کنار زینب باشد ▪️سجّاد که سجّاده به او دل می بست ▪️تدبیر خدا بود که در تب باشد 🏴شهادت وارث نهضت عاشورا، امام سجاد(ع) را تسلیت عرض می نماییم🏴 ... 🏴 @aah3noghte🏴
💔 ﷽؛ 👆🔴تصویری که چند روزه در فضای مجازی دست به دست می چرخه👆 خُب بریم ببینیم داستان چیه؟! در فضای مجازی تصویری از فاکتور خرید یک فروشگاه پخش شده که در زیر آن فاکتور ، روایتی آورده شده با این متن : هر مردی که از همسرش پیروی کند خدا وی را به چهره در آتش در می‌افکند!😳 اینکه اصلآ چنین فاکتوری در فضای حقیقی وجود داره یا نه ، این با یک تلفن ساده قابل بررسیه..این به کنار..امّا این حدیث نصفه نیمه است که بدین شکل داره دست به دست تصویرش می چرخه... تا نسبت به اسلام بدبینی ایجاد کنه و ایجاد شبهه کنه.. متن کامل روایت:👇 قال رسول الله ص یا عَلیُّ: مَن أَطاعَ امرأتَهُ أَکَبَّهُ اللّهُ عَلى وَجهِهِ فی النَّارِ، فَقالَ عَلیٌّ علیه السلام: وَما تِلکَ الطَّاعَةُ؟ قالَ (ص): یأذَنُ لَها فی الذِّهابِ إِلى الحَمَّاماتِ والعُرُساتِ وَالنَّائِحاتِ وَلُبسِ الثِّیابِ الرِّقاقِ. رسول خدا حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله فرمودند: ای علی! هر مردی که از همسرش پیروی کند خدا وی را به چهره در آتش در می‌افکند. امام علی (ع)پرسیدند: این پیروی چیست؟ آن حضرت فرمودند: به همسرش جهت رفتن بدون پوشش به حمام‌های عمومی و عروسی‌ها و سوگواری‌ها و پوشیدن لباس نازک اجازه دهد. 📚 من لایحضره‌الفقیه، جلد4، صفحه 362 مبرهنه که 👆منظور اطاعت کردن از زن در اُموری چون گناهه که نمونه اش در حدیث ذکر شده. توجّه کنیم که این حدیث در کتاب حلیة المتقین هم نقل شده که از نظر سندی مرسل و ضعیف و مطروده خیلی اوقات برای مقاصد شوم، احادیث نصفه یا با سندیت ضعیف منتشر میشه ... 🏴 @aah3noghte🏴
💔 یک زندگی قشنگ بود، بسیاری از اوقات متوجه نمیشدی لباسهایت را چه کسی شسته، وقتی متوجه میشدی که روی بند افتاده و یا تا کرده و مرتب روی ساک و وسایل شخصی گذاشته شده... . اگر چه ظاهرش رختشویی ست ... اما روح و باطنش " تهذیب نفس " بود. عملیات خیبر، جزیره مجنون سال ۱۳۶۲ 📸محمود عبدالحسینی ... 🏴 @aah3noghte🏴
💔 شکسته بالی ما را کسی نمیفهمد . . . همین نرفتن کرب و بلایمان کافیست :)🥀 ... 🏴 @aah3noghte🏴
💔 +یا ایها الذین آمنو _جانم؟ +هروقت ندونستی کجا بری به سمت من بیا ✨ ... 🏴 @aah3noghte🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_چهاردهم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے سپس خندید و دستش را روے شانہ ے او گذاشت
💔 ✨ نویســـنده: اما نہ آن روز و نہ روزهاے دیگر از مرد تاجیڪ خبرے نشد و غیبت ناگہانے او، معماے دیگرے شد ڪہ ڪشیش نمے توانست آن را حل ڪند. با وجود این دو هزار دلار پول ڪتاب را همان روز در ڪشوے میز ڪارش در ڪلیسا گذاشت تا هر وقت او را دید بہ او بدهد. حس ڪشیش براے مطالعہ ے ڪتاب، نہ براے پے بردن بہ ارزش مادے آن، بلڪہ بہ خاطر رؤیایے بود ڪہ در آن حضرت مسیح از آن بہ عنوان فرزندش و امانتے ڪہ بہ دست او مے سپرد یاد ڪرده بود. مگر در این ڪتاب چہ نوشتہ شده بود ڪہ رسالت نگہدارے از آن از سوے مسیح بہ او سپرده شده بود؟ عصر همان روز ڪہ مرد تاجیڪ نیامد و بر معماي پیچیده ے ڪتاب معماے دیگرے افزوده شد، ڪشیش بہ منزل رفت و از سوپ «بورشے» ڪہ ایرینا همیشہ آن را لذيذ طبخ مے ڪرد، چند قاشق بیشتر نخورد و با گفتن امشب اشتہا ندارم، بہ اتاق ڪارش رفت. پشت میزش نشست، بقچہ را گشود و عینڪش را بہ چشم زد و سعے ڪرد با غلبہ بر هیجانے ڪہ داشت مطالعہ ے ڪتاب را آغاز ڪند. نخست چند برگ رویے را برداشت و ڪاغذ را ڪہ چهارده قرن پیش مردے در جایے از ڪره ے زمین روي آن نوشتہ بود، چند بار لمس ڪرد و بویید. سعے ڪرد حدس بزند در قرن ششم میلادے دنیاے پیچیده ے امروز چقدر ساده بوده و مردم دور از هیاهوے زندگے ماشینے و ازدحام سرسام آور انسان ها، چگونہ در ڪنار هم مے زیستند. ڪشیش عادت داشت هر گاه ڪہ یڪ نسخہ ے خطے را مے خواند، شرایط زندگے آن دوران را تجسم ڪند و موقعیت آدم ها، بخصوص نویسنده ے ڪتاب را بفهمد. او با چنین حسے مطالعہ ے صفحہ نخست ڪتاب را آغاز ڪرد. هر چند خواندن خط عربے ڪوفے بہ آسانے خط عربے امروزے نبود، اما او با تسلطے ڪہ بہ خط و زبان عربے داشت، مطالعہ ے ڪتاب براے او دشوارے زیادے نداشت. برخلاف آنچہ در اغلب نسخہ هاے خطے دیده بود ڪہ نام نویسنده و تاریخ ڪتابت در پایان ڪتاب نوشتہ مے شد، در این ڪتاب نویسنده و سال ڪتابت را بالاے صفحہ اول نوشتہ بودند: شروع ڪتابت: ســال ۳۹ ڪاتب: عــمـرو بــن عــاص ڪشیش سعے ڪرد این نام را در زوایاے تاریڪ تاریخ عرب ها و مسلمانان بیابد، اما عمروعاص نامے نبود ڪہ او حتے یڪ بار در جایے آن را شنیده یا در ڪتابے خوانده باشد. صفحہ ے اول را به آهستگے و با دقت بیشترے خواند. گاهے حروف ڪم رنگ و ناخوانا بودند. مےدانست ڪہ بزودے بر مطالعہ ڪتاب خواهد تسلط یافت. نثر ڪتاب مثل نثر بسیارے از ڪتاب هاے قدیمے، فاخر و از الفاظ مستہلڪ نبود. عمروعاص هرڪہ بود، بر نثر و زبان عربے ، تسلط خوبے داشت. شاید او یڪے از نویسندگان بزرگ تاریخ عرب بوده باشد. باید مطالعہ ے ڪتاب را ادامہ مے داد تا پرده از سوالات بیشمارے ڪہ داشت ڪنار مےرفت. لذا شروع بہ خواندن ڪرد. 🌸🍃 رمان زیبای 👇🌸🍃 https://eitaa.com/aah3noghte/19645 این رمان رو از دست ندید☺️ ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi