eitaa logo
شهید شو 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین #دختر_شینا #قسمت۵٩ گفت: «به خاطر این ترکش ناقابل بروم دکتر؟! تا به
💔 🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین ۶۰ بچه ها توی اتاق آمده بودند و با سر و صدا بازی می کردند. مهدی از خواب بیدار شده بود و گریه می کرد. انگار گرسنه بود. به صمد نگاه کردم. به همین زودی خوابش برده بود؛ راحت و آسوده. انگار صد سال است نخوابیده. مجروحیت صمد طوری بود که تا ده روز نتوانست از خانه بیرون برود. بعد از آن هم تا مدتی با عصا از این طرف به آن طرف می رفت. عصرها دوست هایش می آمدند سراغش و برای سرکشی به خانواده شهدا به دیدن آن ها می رفتند. گاهی هم به مساجد و مدارس می رفت و برای مردم و دانش آموزان سخنرانی می کرد. وضعیت جبهه ها را برای آن ها بازگو می کرد و آن ها را تشویق می کرد به جبهه بروند. اول از همه از خانواده خودش شروع کرده بود. چند ماهی می شد برادرش، ستار، را به منطقه برده بود. همیشه و همه جا کنار هم بودند. آقا ستار مدتی بود ازدواج کرده بود. اما با این حال دست از جبهه برنمی داشت. نزدیک بیست روزی از مجروحیت صمد می گذشت. یک روز صبح دیدم یونیفرمش را پوشید. ساکش را برداشت. گفتم: «کجا؟!» گفت: «منطقه.» از تعجب دهانم باز مانده بود. باورم نمی شد. دکتر حداقل برایش سه ماه استراحت نوشته بود. گفتم: «با این اوضاع و احوال؟!» خندید و گفت: «مگر چطوری ام؟! شَل شدم یا چلاق. امروز حالم از همیشه بهتر است.» گفتم: «تو که حالت خوب نشده.» لنگان لنگان رفت بالای سر بچه ها نشست. هر سه شان خواب بودند. خم شد و پیشانی شان را بوسید. بلند شد. عصایش را از کنار دیوار برداشت و گفت: «قدم جان! کاری نداری؟!» زودتر از او دویدم جلوی در، دست هایم را باز کردم و روی چهارچوب در گذاشتم و گفتم: «نمی گذارم بروی.» جلو آمد. سینه به سینه ام ایستاد و گفت: «این کارها چیه خجالت بکش.» گفتم: «خجالت نمی کشم. محال است بگذارم بروی.» ابروهایش در هم گره خورد: « چرا این طور می کنی؟! به گمانم شیطان توی جلدت رفته. تو که این طور نبودی.» گریه ام گرفت، گفتم: «تا امروز هر چه کشیدم به خاطر تو بود؛ این همه سختی، زندگی توی این شهر بدون کمک و یار و همراه، با سه تا بچه قد و نیم قد. همه را به خاطر تو تحمل کردم. چون تو این طور می خواستی. چون تو این طوری راحت بودی. هر وقت رفتی، هر وقت آمدی، چیزی نگفتم. اما امروز جلویت می ایستم، نمی گذارم بروی. همیشه از حق خودم و بچه هایم گذشتم؛ اما این بار پای سلامتی خودت در میان است. نمی گذارم. از حق تو نمی گذرم. از حق بچه هایم نمی گذرم. بچه هایم بابا می خواهند. نمی گذارم سلامتی ات را به خطر بیندازی. اگر پایت عفونت کند، چه کار کنیم.» با خونسردی گفت: «هیچ، چه کار داریم بکنیم؟! قطعش می کنیم. می اندازیمش دور. فدای سر امام.» از بی تفاوتی اش کفری شدم. گفتم: «صمد!» گفت: «جانم.» گفتم: «برو بنشین سر جایت، هر وقت دکتر اجازه داد، من هم اجازه می دهم.» تکیه اش را به عصایش داد و گفت: «قدم جان! این همه سال خانمی کردی، بزرگی کردی. خیلی جور من و بچه ها را کشیدی، ممنون. اما رفیق نیمه راه نشو. اَجرت را بی ثواب نکن. ببین من همان روز اولی که امام را دیدم، قسم خوردم تا آخرین قطره خون سربازش باشم و هر چه گفت بگویم چشم. حتماً یادت هست؟ حالا هم امام فرمان جهاد داده و گفته جهاد کنید. از دین و کشور دفاع کنید. من هم گفته ام چشم. نگذار روسیاه شوم.» گفتم: «باشد بگو چشم؛ اما هر وقت حالت خوب شد.» گفت: «قدم! به خدا حالم خوب است. تو که ندیدی چه طور بچه ها با پای قطع شده، با یک دست می آیند منطقه، آخ هم نمی گویند. من که چیزی ام نیست.» گفتم: «تو اصلاً خانواده ات را دوست نداری.» سرش را برگرداند. چیزی نگفت. لنگان لنگان رفت گوشه هال نشست و گفت: «حق داری آنچه باید برایتان می کردم، نکردم. اما به خدا همیشه دوستتان داشته و دارم.» ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چیزی که خدا تغییر نمیده، سنت آزمایشه! چون آزمایشهای الهی نعمتند و ما میتونیم بفهمیم چقدر موجودی داریم... خدا میگه ببین، ازت امتحان گرفتم، این نمرته! حواست باشه اگه یه وقت مردی، این نقطه ضعفته ها! جبران کن؛ نمرت رو بکش بالا. ... 💕 @aah3noghte💕
خوش به حالِ دلِ من، مثل تو آقا دارد ...🌱 💔 😔 یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
4_5870989817096963106.mp3
4.22M
💔 وقتی رسیدی به سجده سر میذاری روی پای خدا. نه چشمت به جایی میفته نه دلت برای چیزی، آب میشه!🌱 این فایل زیبا هدیه به شما😊🌺 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۱۱۹) إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لاَ
✨﷽✨ (۱۲۰) وَ لَن تَرْضَي عَنكَ الْيَهُودُ وَ لَاالنَّصَارَي حَتَّي تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَي اللّهِ هُوَ الْهُدَي وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَ لاَ نَصِيرٍ  (اى پيامبر!) هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد تا (آنكه تسليم خواسته آنان شوى و) از آئين آنان پيروى كنى. بگو: هدايت تنها هدايت الهى است، و اگر از هوى و هوسهاى آنها پيروى كنى، بعد از آنكه علم (وحى الهى) نزد تو آمد، هيچ سرور و ياورى از ناحيه خداوند براى تو نخواهد بود. ✅نکته ها: بعد از تغيير قبله، ناراحتى يهود از مسلمانان بيشتر شد و احياناً بعضى از مسلمان ها نيز تمايل داشتند قبله همان بيت المقدّس باشد تا بتوانند با يهود در الفت و دوستى زندگى كنند، غافل از اينكه رضايت اهل كتاب با حفظ آن حاصل نمى شد و انتظار آنان، پيروى از تمام آيين آنها و نه فقط قبله آنان بود. اين آيه در عين اينكه خطاب به پيامبر اسلام است، خطاب به همه مسلمانان در طول تاريخ نيز هست كه هرگز يهود و نصارى از شما راضى نخواهند شد، مگر آنكه تسليم بى چون و چراى آنان شويد و از اصول و ارزشهاى الهى كناره بگيريد. ولى شما مسلمان ها بايد با قاطعيّت دست رد به سينه نامحرم بزنيد و بدانيد تنها راه سعادت، راه وحى است نه پيروى از تمايلات اين و آن. 🔊پیام ها: - دشمن، به كم راضى نيست. فقط با سقوط كامل و محو مكتب و متلاشى شدن اهداف شما راضى مى شود. «لن ترضى عنك...» - اگر مسلمانان مشاهده كردند كه كفّار از دين آنان راضى هستند، بايد در ديندارى خود ترديد نمايند. ديندارى كافرپسند، همان كفر است. «لن ترضى... حتّى تتّبع ملّتهم» - جز وحى و هدايت الهى، همه راه ها انحرافى است. «قل ان هدى اللّه هوالهدى» - مسئوليّت عالم، بيشتر از جاهل است. «بعد الذى جائك من العلم» - رابطه با اهل كتاب نبايد به قيمت صرف نظر كردن از اصول تمام شود. جذب ديگران آرى، ولى عقب نشينى از اصول هرگز. «لئن اتّبعت اهوائهم...» - پيروى از تمايلات و هوسهاى مردم، منجر به قطع الطاف الهى مى شود. يا لطف خدا، يا هوسهاى مردم. «ما لك من اللّه من ولىّ ولانصير» 📚 تفسیر نور ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 ‏عشق یعنی که دمی بشنوی از نام رضا و دلت گریه کنان راهی مشهد بشود... ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 بروید سراغ کارهاى نشدنى، تا بشود‼️ تصمیم بگیرید بر برداشتن کارهاى سنگین، تا بردارید. "و لا یخشو
💔 آرایش دشمن آرایش جنگی است؛☝️ از لحاظ اقتصادی، سیاسی و فضای مجازی آرایش جنگی گرفته؛ فقط از لحاظ نظامی علی‌الظّاهر آرایش جنگی ندارد که آن هم البتّه حواس نظامی‌های ما جمع است؛👌 در مقابل این دشمنی که آرایش جنگی در مقابل ملّت ایران گرفته، ملّت ایران آرایش مناسب بگیرد.  ۱۳۹۸/۰۲/۱۱ ❤️ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 مےگفت من هیچوقت تموم ڪننــده ی رفاقت نیستــم... بله رفیق جــان این ماییم ڪه نارفیــقی میڪنیم..😔 ولے تو ما رو ول نڪنی یوقت.. 📚 ... 💕 @aah3noghte💕