eitaa logo
شمیم افق
1.1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
💧محاسنش از اشک خيس می شد... 🏴 زراره نقل نموده كه حضرت امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «پيوسته بعد از واقعه‌ی کربلا، چشمان جدم امام سجاد علیه‌السلام اشک آلود بود و هرگاه جدّم ياد ابی عبدالله علیه‌السلام می‌نمود، محاسنش از اشک خيس می‌گشت بطورى كه هركس آن جناب را می‌ديد، از گريه‏‌اش به گريه مى‏‌افتاد و فرشتگانى كه نزد قبر آن حضرت هستند، جملگى می‌گريند و از گريه ايشان تمام فرشتگان در آسمان و زمين گريه می‌کنند...» 📚 کامل الزیارات، ص۱۶۸؛ بحار الانوار، ج۴۵، ص۲۰۷. ◼️ 🆔 @ShamimeOfoq
(ع) ▪️ سر سفره به غدا که نظرش می افتاد ▪️ فکر اطفال گرسنه به سرش می افتاد ▪️ شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید ▪️ یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد ▪️ گله می کرد ز چشم بد بازاری ها ▪️ سربازار همین که گذرش می افتاد ▪️ گوسفندی جلویش ذبح شد و رفت از حال ▪️ به دلش روضه ی ذبح پدرش می افتاد 🆔 @ShamimeOfoq
داستان توبه حر - دارستانی.mp3
1.32M
💠 داستان توبه حُر ❗️ مردم فک نکنید اگه گناه کارید نباید بیاید در خونه امام حسین 🎙 حجت الاسلام 🆔 @ShamimeOfoq
بگو که تو .mp3
1.78M
▪️ بگو که تو بابای منی ای سر بریده ▪️ منِ الَّذی أَیتَمَنی ای سر بریده ▪️ چرا با من حرف نمی‌زنی ای سر بریده 🆔 @ShamimeOfoq
⁉️آیا میدانید «ذُخرُ الحسین» کیست؟ 🌴در جنگ صفین بود که امیرالمؤمنین (علیه السلام) سیزده ساله را نقاب بر صورتش زد و زره پوشانید و روانه میدان کرد. 🔻معاویه، ابوشعتاء که دلاور عرب بود و در شام او را حریف هزار اسب سوار میدانستند به میدان فرستاد. 🔔ولی او گفت : 🔹در شأن من نیست که با این دلاوری هایم با این پسر بچه بجنگم،! پسرم برای او کافیست...! 🔶ابوشعتاء ٩ پسر خودش را به میدان فرستاد و آن نوجوان همه را به درک واصل کرد...! 🔻ابوشعتاء برای انتقام خون پسرانش خودش به میدان آمد اما فقط با یک ضربه به هلاکت رسید...! 💎امیرالمؤمنین (علیه السلام) به نوجوان فرمودند : ♥️بس است پسرم , برگرد ...! 🔊تمام لشگر گفتند یا علی بگذار جنگ را تمام کند اما امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: 💞نه او پسرم عباس قمر بنی هاشم است ...! 💚 «اِنَهُ ذُخرُ الحسین»:🥀 ☘️او ذخیره برای حسین است.. 🏴🚩🏴🚩🏴 🆔 @ShamimeOfoq
جان آقا.mp3
4.52M
🌹 جان آقا، سنه قربان آقا 🎵 حاج مجید 🆔 @ShamimeOfoq
🍀سخاوت امام حسین علیه السلام 💠 امام حسین(علیه السلام) می فرمایند : 🍗روزی غلامی را دیدم که در حین غذا خوردنش، به سگی نیز غذا می داد. ⁉️علت این کار را پرسیدم. 🔰غلام گفت : 🔆«يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) إِنِّي مَغْمُومٌ أَطْلُبُ سُرُوراً بِسُرُورِهِ لِأَنَّ صَاحِبِي يَهُودِيٌّ أُرِيدُ أُفَارِقُهُ» 💚ای فرزند رسول خدا(ص) من دلم گرفته و ناراحتم، و می خواهم با مهربانی به این سگ و شادکردنش شاد شوم، چون صاحب من یهودی است و من نمی‌خواهم به او خدمت کنم. 🍁امام حسین(ع) به قصد خریداری غلام نزد صاحبش رفت و خواست او را به دویست دینار بخرد. 🙍‍♀️♂یهودی گفت : ☘️«اَلْغُلاَمُ فِدَاءٌ لِخُطَاكَ وَ هَذَا اَلْبُسْتَانُ لَهُ وَ رَدَدْتُ عَلَيْكَ اَلْمَالَ» ❤️این غلام فدای قدم شما و این باغ هم برای او؛ پولتان (دویست دینار) را هم به شما باز می‌گردانم. 🌷 امام (ع) فرمود : من این پول را به تو می بخشم. 👤یهودی گفت: من نیز آن را به غلام بخشیدم. 🍀امام حسین(ع) غلام را آزاد کرد و همه اموال را نیز به او بخشید. 🌹زن آن یهودی گفت : 🌼«أَسْلَمْتُ وَ وَهَبْتُ مَهْرِي لِزَوْجِي» 🌻من مسلمان شدم و مهر خود را به شوهرم بخشیدم. 🌱«أَنَا أَيْضاً أَسْلَمْتُ وَ وَهَبْتُهَا هَذِهِ اَلدَّارَ» 🌴من نیز مسلمان شدم و این خانه را به زن بخشیدم. 📚منبع : ۱)بحار الانوار مجلسی، ج۴۴، ص۱۹۴ 🆔 @ShamimeOfoq
..💔 سخت است دلسپردگی و دلبری که نیست رفتی حسین و مانده‌ام و باوری که نیست بعد از تو من مصیبت سختی ندیده‌ام از رفتن تو حادثه‌ی بدتری که نیست باید ببوسمت ، به وصیت عمل کنم درمانده‌ام ... به پیکرت آخر سری که نیست در بین راه و بین حرامیست حسرتم چشمان پر ز غیرت آب آوری که نیست کارم کجا کشیده که بر سر نهاده‌ام دستان زخمی‌ام عوض معجری که نیست از دشمنان به نیزه‌ی تو برده‌ام پناه جز نیزه‌ی تو سایه‌ی بالاسری که نیست قرآن بخوان و خط بده فرمانده‌ی سپاه من جنگ میکنم عوض لشکری که نیست ... 🆔 @ShamimeOfoq
مصیبت اهل بیت از کوفه تا شام.mp3
7.78M
🌷 مصیبت‌هاے اهل بیت در راه ڪوفه تا شام 🍃 از زبان امام سجاد "ع" (مقتل) 👤حاج 🆔 @ShamimeOfoq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃معنی صبر رو نمیدونستم تاوقتی که رفتم کربلا تل زینبیه رو دیدم....🍃 ▫️صحبت های شنیدنی فرزند شهید 🌹مدافع حرم «علی زاده اکبر 🆔 @ShamimeOfoq
❓ چرا چادری شدم؟ 🔹 گفتم: چه می‌دانم، لابد این ‌طوری خوش‌تیپ تری!!! 🔸 گفت: خیر!!! 🔹 گفتم: خب لابد فهمیدی این ‌طوری حجابت کامل‌تره مثلاً!!! 🔸 گفت:خیر !!! 🔹 گفتم: ای بابا!!! خب لابد عاشق یکی شدی، اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم!! 🔸 گفت: نزدیک شدی!!! 🔹 گفتم: آها!!! دیدی گفتم همه ‌ی قصه ‌ها به ازدواج ختم می‌شوند؟ دیدی!!! 🔸 گفت: برو بابا… دور شدی باز... 🔹 گفتم: خب خودت بگو اصلاً... 🔸 گفت: یک جایی شنیدم چادر، لباس “حضرت زهرا”ست، خواستم کمی شبیه “حضرت زهرا” باشم 🆔 @ShamimeOfoq