eitaa logo
شمیم افق
1.1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
از من مرا بگیر و خودت را به من بده https://rasekhoon.net/photogallery/show/1538452 حر ریاحی افسار اسبش را گرفت و به یکی از هم‌قبیله‌هایش گفت: «تو اسبت را آب دادی؟» هم‌قبیله‌ای گفت: «نه» و فکر کرد او می خواهد به بهانه‌ای از جنگ کنار بکشد. حر به بهانۀ آب‌دادن به اسب سوار شد و کم‌کم از لشکر عمر دور شد. یک نفر از سپاه گفت: «چه کار می‌خواهی بکنی حر؟ می‌خواهی به حسین حمله کنی؟» جوابش را نداد. بدنش می لرزید. حالش عادی نبود. همان سپاهی گفت: «هیچ‌وقت ندیده بودم از جنگ بترسی و بلرزی. به‌خدا اگر از من می پرسیدند شجاع‌ترین آدم کوفه کیست، تو را می‌گفتم. این چه وضعی است که تو داری؟» حر گفت: من خودم را بین بهشت و جهنم می بینم و به خدا حتی اگر پاره‌پاره بشوم و بسوزانندم، هیچ‌چیز را به بهشت نمی‌فروشم. بعد به اسبش هی زد و به تاخت رفت سمت سپاه کوچک حسین...