#بصیرت_عاشورایی
#عترت
#یا_امام_حسین
#شهدای_مدافع_حرم
🔰 #خاطرات_شهدا:
📌 #شهید_محمد_بلباسی
چند بار به آقا محمد گفتم برای خودمون کفن بخریم و ببریم حرم امام حسین(علیه السلام)برای طواف، ولی ایشون هی طفره میرفت.بعدچند بار که اصرار کردم ناراحت شد و گفت: دوتا کفن میخوای ببری پیش بی کفن؟!
🆔 @ShamimeOfoq
🌷از خاک تا افلاک(۱)
🍂🍃🍁🍃🍂
🍃🍁🍃🍂
🍁🍃🍂
🍃🍂
🍁
#آرامش_بهاری
#نماز_شب
#خاطرات_شهدا
#نماز
🌿گرما در سرما🌿
❄️ سوز و سرمای شدیدی می آمد. برای وضو که بیرون می آمدیم بعدش دست هایمان را زیر اگزوز کامیون میگرفتیم تا گرم شویم.
یک روز صبح که برای وضو بیرون آمدم، دیدم در دوردست ها کسی وسط بیابان مشغول نماز است. خیلی تعجب کردم که در این سرما چگونه نماز میخواند!؟
رفتم جلو...، او کسی نبود جز شهید صیاد شیرازی🏅 که در نهایت تنهایی و اخلاص در سوز سرما، گرم مناجات با خالق خویش بود...
🆔 @ShamimeOfoq
🌼🍂
🍂🌼🍂
🌼🍂🌼🍂
🍂🌼🍂🌼🍂
🌼🍂🌼🍂🌼🍂
#آرامش_بهاری
#خاطرات_شهدا
#نماز
🌷از خاک تا افلاک(۳)
🦋🌿🦋🌿🦋🌿
🥀🕊🥀🕊🥀
🌿🦋🌿🦋
🕊🥀🕊
🦋🌿
🥀
آشتی باخدا
❇️ در جبهه سربازی بود که نماز نمی خواند، اما با کمال تعجب در عملیات والفجر ۸ شهید شد!!🕊
وقتی سراغ یادداشت هایش رفتیم مطالب تکان دهنده ای دیدیم، او نوشته بود:
✅ یک شب قبل از عملیات والفجر ۸ از عملیات برگشتیم، چون خیلی خسته بودم دراز کشیدم تا بخوابم، اما بقیه مشغول نماز خواندن شدند. آن لحظه احساس کمبود کردم و با اینکه آنها دوستانم بودند، حس کردم خیلی با آنها فاصله دارم. به گریه افتادم. در همان لحظه با خدا عهد کردم همیشه یه یاد او باشم و نماز بخوانم. بلافاصله وضو گرفتم و مشغول نماز شدم.
آن شب، شب آشتی من با خدا بود.
آثار عجیب نماز، ص ۱۷۵
🍂
🥀🍂
🍂🥀🍂
🥀🍂🥀🍂
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی_1400
#عترت
#یا_امام_حسین
#شهدای_مدافع_حرم
🔰 #خاطرات_شهدا:
📌 #شهید_محمد_بلباسی
چند بار به آقا محمد گفتم برای خودمون کفن بخریم و ببریم حرم امام حسین(علیه السلام)برای طواف، ولی ایشون هی طفره میرفت.بعدچند بار که اصرار کردم ناراحت شد و گفت: دوتا کفن میخوای ببری پیش بی کفن؟!
🆔 @ShamimeOfoq
📗 کتابِ گلستان یازدهم
💞 یک عاشقانه آرام در دل جنگ
🌹خاطرات شهید علی چیت سازیان به روایت همسر شهید
🖋 مزین به #تقریظ_رهبری
🔖 شهیدی که گفت:
«هرکس میخواهد از سیم خاردارهای جنگ عبور کند، ابتدا باید از سیم خاردارهای نفس اش عبور کرده باشد...»
💑 کتاب گلستان یازدهم با زبانی صادقانه به شرح زندگی مشترک شهید علی چیت سازیان و همسرشان پرداخته است. فرماندهای از شهر همدان که در جبهه به دلیل مهارتهای رزمی و شجاعتش به عقرب زرد معروف بود، در خانه با مادر و همسرش به اندازهای با مهر و محبت رفتار میکند که گویی این قلب رئوف هیچگاه سابقهی حضور در صحنه ی خشن جنگ را نداشته است.
✨ نویسنده کتاب گلستان یازدهم در ابتدا با یک عشق زمینی مخاطب را همراه میسازد هرچه به انتها نزدیک میشود به شکلی زیبا، این عشق را به یک عشق آسمانی بدل میکند.
🔸 نقطهی اوج کتاب گلستان یازدهم جایی است که پیکر شهید علی چیت سازیان را برای مصون ماندن از گزند منافقین، تا قبل از خاکسپاری در بیرون از شهر نگهداری میشود و خانوادهی چیتسازیان برای نخستین بار به دیدن پیکر شهید می روند.
#خاطرات_شهدا #معرفی_کتاب
🆔 @ShamimeOfoq
🌿در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد.
🌿مسئول دفتر گفت:" این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره".
🌿فرمانده گفت:" خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری".
🌿یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت:" دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه".
🌿بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت:"ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است.می گم سه روز برات مرخصی بنویسند".
🌿سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی را از دستش گرفت و گفت:"برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟برای من؟نمی خواد. من لیاقتش را ندارم".
🌿بعد هم با گریه بیرون رفت.بعدها شنیدم آن سرباز راننده و محافظ شهید بروجردی شده؛یازده ماه بعد هم به شهادت رسید.آخرش هم به مرخصی نرفت.
🌷به نقل از همرزمان شهید بروجردی
#خاطرات_شهدا
🆔 @ShamimeOfoq