#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_فاطمی
#سیره_اخلاقی
#صداقت
🌷 صداقت فاطمی
💠 از على علیه السلام نقل شده كه فرمود:
🌿 به خدا سوگند كه این سفارش پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله (تسبیحات حضرت زهرا) را از هنگامى كه به من آموخت، رها نساختم.
پس از این سفارش بود كه حضرت علی و فاطمه احساس آرامش كردند و خستگی ها و سختی ها بر ایشان هموار گردید و این رهنمود را در همه جنبه هاى زندگى، پیاده كردند.
🌿 راویان در سخن از فاطمه سلام الله علیها یادآور مى شوند كه از آن هنگام و در طول زندگى تا پیش از فوت پدرش صلّى اللَّه علیه و آله لبخند از لبانش زدوده نشد و همواره با تمام این گرفتاری ها، با همسر و با پدر، گشاده رو بود. زبانش جز به راستى، نمى گردید و جز از حق سخن نمى راند، از زشتی ها دورى مى جست و به نیكی ها عشق مى ورزید و در گفتار صداقت داشت و در وعده وفادارى و در راز نگهدارى.
این همه سجایاى مثبت را از پدرش به ارث برده بود و با همسرش زندگى كرد و مى دانست كه او تنها از این جهت به آنچه پیامبر داشت، نایل آمده بود كه در تمامى ویژگی ها و خصلت ها كپى او بود.
💠 عمرو بن دینار از عایشه روایت مى كند كه او گفته است:
🌿 «هیچ كس را از فاطمه ـ جز پدرش ـ راست گفتارتر ندیدم».
💠 و در روایت الاستیعاب آمده كه گفته است:
🌿 «كسى را راست گفتارتر از فاطمه ندیدم، مگر آن كه آن كس، پدرش باشد.»
📚 [زندگانى دوازده امام علیهم السلام، محمد مقدّس، ج 1، ص87]
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_فاطمی
#سیره_اخلاقی
#قناعت
🌷 قناعت فاطمی
💠 فاطمه سلام الله علیها به چیزهاى ساده در زندگى بسنده مى كرد، زیرا از پدرش شنیده بود كه، به مردم مى فرمود:
🌿 «خواسته هایتان را ساده كنید، چه هر بنده اى، همانى را خواهد داشت كه در این دنیا برایش مقرر شده باشد و هیچ بنده اى، رخت از آن نخواهد بست، مگر آن كه آن چه برایش مقرّر شده، بدو رسد».
و به او گفته بود: «اى فاطمه! در برابر تلخی هاى دنیا، شكیبا باش، تا پیروزى آن دنیا را به دست آورى.»
او هرگز به چیزى كه حقش نبود چشم نداشت و از هیچ كس جز پروردگارش چیزى نمى طلبید، او به مرز استغنا رسیده و از وضع خویش، خشنود بود، زیرا از پدرش شنیده بود كه مى فرمود: «دارندگى به زیادى مال نیست بلكه به استغناى نفس است.»
🌿 فاطمه سلام الله علیها هیچ گاه، به دلبستگی هاى این دنیا، دل نبست؛ زیرا از پدر شنیده بود كه مى فرمود:
«آن كس كه صبح كند و تنها در اندیشه امور دنیوى باشد، خداوند كارش را دشوار خواهد ساخت و همیشه دست به دهانش خواهد گذارد و از دنیا، تنها، آنچه را كه برایش مقرّر شده است، نصیبش مى گرداند؛ ولى آن كس كه صبح كند و تنها در اندیشه آخرتش باشد، خداوند كارش را راست گرداند و دارایى اش را نگه دارد و غنایش را در قلبش جاى دهد و دنیا خود ناگزیر به نزدش آید.»
📚 [زندگانى دوازده امام علیهم السلام، ج 1، ص87]
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_فاطمی
#سیره_اخلاقی
#بخشش
🌷 بخشش فاطمی
💠 جابر بن عبداللَّه انصارى گوید:
🌿 روزى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله، پس از به جاى آوردن نماز عصر، در محراب مسجد نشسته و مردم نیز اطراف او را گرفته بودند، در این حال پیرمردى از مهاجرین عرب، كه لباس هاى كهنه اى بر تن داشت و از شدّت ضعف، قدرت حفظ خود را نداشت به نزد ایشان آمد، پیامبر كه متوجه حضور وى شده بود به سوى او نگریسته و از احوالش سؤال كرد.
پیرمرد گفت: اى محمّد! گرسنه ام، غذایى به من بده، برهنه ام، لباسى در اختیارم بگذار، فقیرم بى نیازم كن.
پیامبر فرمود: «من چیزى ندارم كه به تو بدهم، ولى تو را به جایى راهنمایى مى كنم كه راهنماى به خیر، مانند عامل به خیر است، برخیز و به سوى خانه آن كسى برو كه خدا و رسولش را دوست دارد، خدا و رسول هم وى را دوست مى دارند، آن كسى كه خدا را بر خود مقدّم مى دارد، به سوى خانه فاطمه برو.»
سپس رسول خدا به بلال فرمود: برخیز و این اعرابى را تا در خانه فاطمه راهنمایى كن.
آن پیرمرد همراه بلال رفت تا به در خانه فاطمه رسیدند و با صداى رسا گفت: «السلام علیكم یا اهل بیت النبوّة و مختلف الملائكة و مهبط جبرئیل الرّوح الأمین بالتنزیل من عند ربّ العالمین.»
فاطمه فرمود: «و علیك السلام، تو كیستى؟»
پیرمرد گفت: من پیرمردى از عرب هستم كه از راه دور به سوى پدر تو آمده ام، اى دختر محمّد! من برهنه ام و گرسنه ام، مرا یارى كن، خدا تو را رحمت كند.
🌿 راوى گوید: آن زمان، هنگامى بود كه پیامبر، على و فاطمه علیهم صلوات الله سه روز بود كه غذا نخورده بودند و رسول خدا هم از حال على و زهرا آگاهى داشت.
به هر حال حضرت فاطمه، پوستینى را كه حسن و حسین روى آن مى خوابیدند، به آن پیرمرد داده و گفت: «این را بگیر، شاید كه خدا، بهتر از آن را هم به تو عطا فرماید.»
پیرمرد گفت: اى دختر محمّد! من از گرسنگى به تو شكایت مى كنم و تو پوست گوسفندى را به من مى دهى، من با وجود این ضعف و گرسنگى با این پوست چه كنم؟ و آن به چه درد من مى خورد؟ راوى گوید: هنگامى كه فاطمه این سخن را شنید، گردن بند خود را كه فاطمه بنت حمزه ـ دختر عمویش ـ براى وى هدیه كرده بود، از گردن خویش باز كرد و به پیر مرد داد و گفت: «این گردنبند را بفروش، شاید خداوند مهربان بهتر از این را به تو عطا فرماید.»
پیرمرد پس از آن كه گردنبند را گرفت و به سوى مسجد بازگشت و خطاب به رسول خدا گفت: اى رسول خدا! این گردنبند را دخترت فاطمه به من بخشید و گفت: «آن را بفروش، شاید خداوند بهتر از آن را نصیب تو فرماید.»
پیامبر با دیدن گردن بند، گریه اش گرفت و گفت: «چگونه خداوند به تو بهتر از آن نصیب نفرماید، در حالى كه فاطمه، دخترِ بزرگ ترین پیامبر خدا آن را به تو عطا كرده است.
در این حال عمّار یاسر برخاست و گفت: اى رسول خدا! آیا اجازه مى دهى كه من این گردن بند را بخرم؟
پیامبر فرمود: آن را خریدارى كن، واللَّه، اگر ثقلین در خریدارى آن شركت كنند، خدا هرگز آنان را به آتش دوزخ عذاب نخواهد كرد.
عمار گفت: اى پیرمرد! این گردن بند را به چه قیمتى مى فروشى؟
پیرمرد گفت: به یك شكم نان و گوشت و یك برد یمانى، كه عورت خود را، به وسیله ی آن بپوشانم و با آن براى خدا نماز بگزارم و یك دینار كه به كمك آن به اهل و عیال خویش برسم.
عمّار كه سهم خود از غنائم خیبر را فروخته بود گفت: بیست دینار و دویست درهم، و یك برد یمانى، با شترى راهوار كه به خودم تعلّق دارد و تو را به آسانى به وطنت مى رساند، با یك شكم نان گندم و گوشت به تو مى دهم و آن را از تو خریدارى مى نمایم.
پیرمرد گفت: اى مرد، تو چقدر سخاوتمندى! سپس عمار آن چه را وعده كرده بود، به او داد و گردن بند را گرفت، بعد از آن، رسول خدا، به اعرابى پیر گفت: آیا سیر شدى؟ آیا بدن خود را پوشانیدى؟
پیرمرد گفت: آرى، پدر و مادرم به فداى تو، من دیگر بى نیاز گردیدم.
📚 [زندگانى حضرت زهرا سلام الله علیها، ترجمه بحار الانوار، ص327]
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_فاطمی
#سیره_اخلاقی
#نیکوکاری
🌷 آزاد کردن برده
💠 شیخ صدوق به سه سند از اسماء بنت عمیس روایت مى كند:
🌿 من نزد حضرت فاطمه بودم، هنگامى كه رسول خدا وارد خانه آن بانو گردید و در گردن او گردنبندى از طلا دید كه حضرت على از سهم خمس خویش، براى فاطمه خریده بود، پس پیامبر به فاطمه فرمود:
«اى فاطمه! آیا دوست مى دارى كه مردم بگویند فاطمه، دختر محمّد است، ولى لباس ستمگران و زیور زورگویان را مورد استفاده قرار مى دهد؟»
پس فاطمه آن گردن بند را باز كرد و فروخت و با پول آن، برده اى را خریده و آزاد نمود و رسول خدا از این كردار فاطمه، خوشحال گردید.
📚 [زندگانى حضرت زهرا سلام الله علیها، ترجمه ی بحار الانوار، ص380]
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_فاطمی
#سیره_اخلاقی
🌷 زینت منزل یا رضایت خداوند
💠 در روایات بسیاری وارد شده است:
🌿 هرگاه رسول خدا از مسافرت مراجعت می نمود، ابتداء به حضور دختر گرامیش فاطمه زهرا وارد می شد و دقایقی را در کنار وی می نشست، تا آن که جریان غزوه تبوک پیش آمد و حضرت رسول به همراه امیرالمؤمنین به قصد جنگ تبوک حرکت کردند و رفتند.
و حضرت زهرا خود و فرزندانش را با گوشواره وگردنبند نقره زینت کرد، همچنین روسری خود را با زعفران رنگ نمود و پرده ای هم برای اتاق تهیّه و آویزان کرد.
و این حرکت بدان جهت بود که وقتی پدرش رسول خدا و شوهرش امیرمؤمنان از مسافرت و میدان نبرد جنگ بازگشتند خوشحال شوند.
و هنگامی که حضرت رسول از مسافرت بازگشت طبق معمول به منزل حضرت زهرا وارد شد؛ و چون آن صحنه را مشاهده نمود با ناراحتی از منزل خارج گشت و به مسجد رفت.
حضرت فاطمه سلام اللّه علیها متوجّه علّت ناراحتی پدرش شد، به همین جهت سریع تمام آنچه را که برای زینت خود و بچّه ها و برای زینت اتاق تهیّه کرده بود، در آورد و همه آن ها را برای پدرش فرستاد و پیام داد تا آن ها را، به هر کاری که صلاح می داند در راه خداوند متعال مصرف نماید.
موقعی که آن اسباب و وسایل را خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آوردند، حضرت سه مرتبه فرمود: «فداها أبوها» یعنی؛ پدرش فدایش گردد.
و سپس افزود: دنیا از برای محمّد و اهل بیتش صلوات اللّه علیهم و نیز برای شیعیانشان نخواهد بود و چنانچه دنیا به اندازه بال پشه ای ارزش می داشت، ذرّه ای از آن را کافران بهره مند نمی شدند.
📚 [إحقاق الحقّ: ج 25، ص 279، بحارالا نوار: ج 43، ص 20، ح 7]
🆔 @ShamimeOfoq