eitaa logo
شمیم افق
1.1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸پله‌پله تا رهایی ✴️همان‌طور که عادت‌های نادرست به مرور زمان در ما ایجاد می‌شوند، برطرف کردن آن ها هم نیاز به زمان دارد. 👈این یک قانون جدی است که تغییر، نیازمند زمان است؛ پس عجله نکنید. 🌟 برای عبور از یک مرحله به مرحله بعد، باید بتوانیم به اندازه کافی حوصله و تحمل داشته باشیم. ❗️ به این مثال واقعی توجه کنید: « یک عالم بزرگ تصمیم داشت تا از میزان خواب خود کم کند که برای کارهای علمی‌اش وقت بیشتری داشته باشد. ایشان با خود اندیشید تا راه مناسبی را بیابد. سرانجام به این نتیجه رسید که خوب است شبی یک دقیقه از خوابم کم کنم. ✳️ این برنامه جواب داد. دانشمند توانست با یک دقیقه‌های طلایی خودش، خواب را به میزان ضروری کاهش دهد تا در کارهایش زمان بیشتری داشته باشد». 📌البته گاهی در این راه نیازمند مشورت با دیگران هستیم تا دچار افراط یا تفریط نشویم. ⭕️در مثال بالا، خواب خیلی کم آن هم برای یک نوجوان نه تنها درست نیست؛ بلکه ممکن است موجب بروز بیماری‌هایی مانند سردردهای دایمی، ناراحتی‌های عصبی و ضعف بدنی شود. ادامه دارد..‌. 🆔 @ShamimeOfoq
✔️آيا ميدانستيد : بچه‌هایی که بازی‌ می‌کنند در مقابل بیماری‌ها قوی‌تر از کودکانی هستند که بی‌ تحرک ‌اند. 🔴عدم تحرک، موجب ضعف عمومی سیستم دفاعی بدن می‌شود. 🆔 @ShamimeOfoq
8️⃣ستارگان بصیرت 💠پژواک شمشیر رزمگاه، خونین و داغ و غبار آلود، لبها عطش زده و چهره ها عرق گرفته و دشمن در اندیشه ی پایان حادثه بود. موسی تجسم شجاعت و ایثار بود. از همان روز نخستین که هم پیمان با برادران و یاران، سفر کربلا را برگزید، با خدای خویش عهد و میثاق پاکبازی بسته بود. راه را از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا به شوق این لحظه ها طی کرده بود. مرگ به روانی آب بر دشمن می بارید و با بارش هر ضربه موسی تشنه تر می شد. حلقه ی محاصره تنگ تر شد. گاه سنگ بود و گاه پرتاب نیزه. زخم ها بر تن او دهان گشودند. با آخرین رمق و توان شمشیر را چرخاند. اما مجال درنگ و نفس تازه کردن نبود. سنگ بود که می آمد. تیر بود که می بارید و نیزه بود که پرتاب می شد. عمروبن صبیح صیداوی از پشت سر با نیزه ی بلندی که در دست داشت پهلوی او را نشانه گرفت. موسی از اسب به زیر افتاد. اینک تن زخم آگین او آماج نیزه ها و تیغ ها بود. خشم و خشونت در شمشیرها می نشست و بر سینه و سر و پهلوی موسی فرود می آمد. موسی زمزمه می کرد: السلام علیک یا رسول الله. السلام علیک یا امیر المؤمنين. السلام علیک یا فاطمه الزهرا. السلام علیک یا اباعبدالله. ▪️موسی بن عقيل او فرزند عقیل بن ابی طالب و ام البنین دختر ابوبکربن کلاب عامری است. سن: حدود ۳۲ سال ویژگیها و فضایل: شجاع و شیفته ى شهادت، خوش قامت و رشید، بلیغ، بصیر در دین، دوستدار اباعبدالله، اهل عبادت و زهد 🆔 @ShamimeOfoq
👂سومین و چهارمین عاملی که مانع گوش دادن فعال می شود، گوش دادن گزینشی و قضاوت کردن است. گوش دادن گزینشی به این معنا است که فرد به برخی از صحبت های فرد مقابل گوش می دهد و برخی را نمی‌شنود؛ معمولا فرد فقط به بخشی توجه می‌کند که علاقه دارد بشنود و بخش‌های دیگر را توجهی نمی‌کند؛ مثلا برخی از صحبت های همسر را که به نظرش مهم است یا دوست دارد گوش می‌دهد و بخش‌هایی که به نظرش اهمیت نداشته و یا دوست ندارد را حذف می کند. قضاوت کردن به معنی ارزیابی سریع و عجولانه‌ درباره کلام گوینده است. این مورد شامل توقف گوش دادن را به دلیل قضاوت کردن یا جمع آوری شواهدی به نفع خود از کلام گوینده برای زمان دیگر و استفاده از آن علیه گوینده هم می‌شود. اینگونه شما فقط برداشت‌ها و چیزهایی که دوست دارید را گوش می‌دهید نه واقعا آنچه که گوینده قصد گفتنش به شما را دارد!! ادامه دارد.... 🆔 @ShamimeOfoq
☘️ بزرگی را گفتند تو برای تربیت فرزندانت چه میکنی؟ گفت: هیچ کار! گفتند: مگر میشود؟ پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟ گفت: من در تربیت خود کوشیدم، تا الگوی خوبی برای آنان باشم. فرزندان، راستی گفتار و درستی رفتارِ پدر و مادر را میبینند، نه امر و نهی های بیهوده ای که خود عمل نمیکنند. تخم مرغ اگر با نیروی بیرونی بشکند پایان زندگیست ولی اگر با نیروی داخلی بشکند آغاز زندگیست. همیشه بزرگترین تغییرات از درون شکل میگیرد. درون خود را بشکن تا شخصیت جدیدت متولد شود، آنگاه خودت را خواهی دید... ☘️ 🆔 @ShamimeOfoq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 ۱۸ جنایتی که در روز عاشورا خلاف قواعد جنگ انجام شد 🔸 به روایت حجت الاسلام و المسلین 🆔 @ShamimeOfoq
👈وقتی کودک با اتفاق ترس‌آوری مواجه می‌شود؛ غرق در اضطراب می‌شود 😰 👈و برای این که بتواند از اضطراب خود کم کند به حمایت شما نیاز دارد. ‼️اگر به خاطر او را کنید ❌ آسیب بزرگی به او میزنید. 👈 در هنگام ترس باید به کودک احساس امنیـــــــ💪ــــــــــــــت بدهید. مثلا؛.... 😱در برخی موارد ترس کودک از فردی به خاطر تهدیدها و القائات نادرست اطرافیان در مورد فرد موردنظر است. ☺️در این گونه موارد می‌توان از طریق صحبت‌های صمیمانه با کودک و تعریف خاطرات خوشاید از فرد موردنظر ترس او را کاهش داد. 🆔 @ShamimeOfoq
✅ هنگامی که کودکتان به هر دلیلی غمگین است، با او همدلی کنید 📛📛وگرنه یا منزوی، کم حرف و خجالتی می‌شود یا به‌شدت در معرض پرخاشگر شدن قرار می‌گیرند😡😡 🆔 @ShamimeOfoq
💠 کودکان به مانند دانشمندانی کوچک همواره با کنجکاوی و پرسش به دانسته‌ها و توانمندی‌های خود می‌افزایند؛ پس خود را برای پاسخ‌گوئی و کمک به کشف موضوعاتی درباره محرم، عزاداری و وقایع کربلا، قهرمانان کربلا، دشمنان و ... آماده کنید. 💠 یادمان باشد لازم است به سؤالاتي که در ذهن کودک به وجود مي‌آيد پاسخی منطقي داد. این پاسخ‌ها بايد با زبان كودكانه باشد. اگر والدين نمي‌توانند پاسخ و استدلال درستي داشته باشند بهتر است در اطرافشان كساني را كه مي‌توانند پاسخ مناسبي به سؤالات كودكان بدهند شناسايي كنند. مثلاً گاهي در ذهن بچه‌ها سؤال ایجاد مي‌شود که چرا در كربلا آب نبوده يا چرا حضرت عباس (ع) از خوردن آب امتناع كردند. والدين بايد در ابتدا از خود كودك بخواهند جوابي براي سؤال خود پيدا كنند و اگر لازم است توضيح بيشتري بدهند و با استدلال آن را براي كودك توضيح دهند. 🆔 @ShamimeOfoq
9️⃣ستارگان بصیرت 💠پس از برادر خبر شهادت مسلم اشک انگیز و اندوه خیز بود. دست نوازش عمو بر شانه های محمد نشست. امام با صدایی که محبت و اندوه در آن گره خورده بود، گفت: شهادت مسلم کافی است. هر کس دوست دارد، باز گردد. بر هیچ کس تنگنا و زمامی نیست. بازگردید که بیعت را از شما برداشتم. محمد بر خویش لرزید. یعنی امام ما را می راند و به رفتن دعوت می کند؟ نه، هرگز... من نمی روم. محمد لحظه به لحظه آماده تر می شد. بی تابی غریبی گریبان قلبش را می فشرد. شوقی عجیب در رگهایش می دوید. شب ها پابه پای پیران پارسا به تهجد و نجوا و زمزمه می ایستاد. *** غوغای سی و سه هزار سوار و پیاده در قاب نگاه محمد به همهمه ی حشراتی می ماند که زبون و ناتوان و گیج می چرخیدند و به خونی دل خوش کرده بودند. وقتی عمر سعد تیر از کمان رها کرد و جنگ آغاز شد، محمد پابه پای یاران، نستوه و استوار ایستاد. بی هیچ دلهره تیرها را از تن بیرون کشید و بی آنکه امان دهد که امام بیند، به دور افکند. اندک یاران بنی هاشم عزم نبرد جمعی کردند. محمد پیش می تاخت و می جنگید. از کنار تن خونین برادر گذشت. سلامش داد و با شمشیر بر انبوه دشمن حمله کرد. رجز می خواند. جانش را عشق و خشم لبریز بود. دمی بعد یاران باز گشتند. محمد بر خاک افتاده بود. خون و لبخند بر چهره اش گره خورده بود. با برادر چندان فاصله ای نداشت. هر چند یک سال دیرتر از برادر زندگی را درک کرده بود، در شهادت به ساعتی فاصله نرسید. ▪️محمدبن مسلم بن عقیل فرزند مسلم بن عقيل و مادرش ام ولد (کنیز) بود. برخی نیز مادرش را رقیه دختر امیرالمؤمنین علی دانسته اند. سن: ۱۳ سال. او یک سال از برادرش عبدالله کوچکتر بود. ویژگی ها و فضایل: فرزند و پرورده ی دامان مسلم بن عقیل، باوقار، شجاع و خوش سخن، زیبا و ملیح، دوستدار اباعبدالله الحسین علیه السلام، پاکباز و فداکار، مصمم و استوار در صحنه ی نبرد. 🆔 @ShamimeOfoq
🔺گزارش بیزینس مانیتور از پیر شدن جمعیت ایران تا ۲۰۵۰ نشریه تخصصی «بیزینس مانیتور»: 🔹تا سال ۲۰۵۰ جمعیت این کشور به ۱۰۳/۱ میلیون نفر خواهد رسید. 🔹در سال ۲۰۵۰ ایران ازنظر جمعیتی در جایگاه دوم منطقه پس از مصر قرار خواهد گرفت. 🔹امید به زندگی نیز از ۷۶/۹ سال در سال ۲۰۲۰ به ۸۱/۹ سال در سال ۲۰۵۰ افزایش خواهد یافت. 🔹ایران بر اساس پیش‌بینی بلندمدت ما با پدیده پیری جمعیت روبه‌رو می‌شود. 🔹 تا سال ۲۰۵۰ جمعیت مقرری‌بگیر ایران یعنی جمعیت بالای ۶۵ سال به ۲۰/۸ میلیون نفر خواهد رسید که معادل ۲۰/۲ درصد از کل جمعیت ایران در این سال خواهد بود. 🆔 @ShamimeOfoq
(ع) 🌷مسلم بن عقیل مسلم که به کوفه رسید در خانه هانی ابن عروه میهمان شد. هجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند تا او را یاری کنند. وقتی ابن زیاد هانی را دستگیر نمود؛ مسلم و یارانش کاخ ابن زیاد را محاصره نمودند تا هانی را رها کنند و بر کوفه مسلط شوند تا امام (ع) برسد. ابن زیاد بیمشان داد که لشگر یزید خواهد رسید و اگر از یاری مسلم دست برندارند، بهره فرزندانشان را از بیت المال نخواهد داد. هرکدام با خود گفتند: اینجا نمان این مردم که هستند مسلم را بس است، فردا است که مردم شام می آیند، ترا با جنگ و آشوب چکار مسلم نماز مغرب را با سی نفر خواند. و چون از در مسجد بیرون آمد یک نفر هم به جای نماند. 🆔 @ShamimeOfoq
30.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸نماهنگ به وقت لبیک کاری از گروه سرود نوجوانان عاشورایی ناحیه ی مقاومت بسیج میبد🔸 تکخوان نوجوان:ابوالفضل یکتا آهنگساز:احسان جوادی شاعر:خانم زرافشان سرپرست گروه:سیدعلی اکبرخزهک تهیه کننده:مرتضی بهشتی کارگردان:محمدرسول دهقانی مربی گروه:حبیب الله بهشتی زاده اجرا در دهه ی اول محرم ،حسینیه ی قلعه ی فیروزآباد میبد ✔️پخش از شبکه ی امید،نسیم و یزد 🆔 @ShamimeOfoq
💠"مقایسه کردن زمینه‌ساز حسادت کودکان است!" 🔹 متأسفانه برخی والدین مزیت یکی از کودکان را به رخ دیگری می‌کشند. برای مثال می‌گویند از برادر یا خواهرت یاد بگیر، ببین شاگرد اول مدرسه شده؛ پس کودک برای جلب محبت پدر و مادر درگیر یک رقابت ناسالم می‌شود و تصمیم می‌گیرد شاگرد اول شود، اما چون در درس ریاضی و علوم ضعیف است، نمی‌تواند موفق شود؛ در نتیجه احساس ناتوانی می‌کند و نیز در می‌یابد پدر و مادر دیگر دوستش ندارند. بنابراین به خواهر یا برادرش حسادت می‌کند. 🔸 پدران و مادران بهتر است به جای این‌گونه رفتارها، استعدادها و توانایی‌های کودکان را شناسایی و به آن‌ها کمک کنند تا بتوانند استعدادهای خود را شکوفا کنند. ✅ همچنین اگر بچه‌ها را با هم مقایسه نکنند و آن‌ها را مورد حمایت قرار بدهند، بچه‌ها خود را باور می‌کنند و اعتماد به نفس‌شان بالا می‌رود. در حقیقت والدین باید به کودکان نشان بدهند چقدر دوست شان دارند و همه را با یک چشم می‌بینند. 🆔 @ShamimeOfoq
🔟ستارگان بصیرت 💠مثل مادرش زینب مگر چند ستاره ی دیگر از منظومه ی عاشورا مانده است؟ مگر تا تنهایی آفتاب چند نیزه و شمشیر فاصله است؟ سید و مولای من، اجازه ی نبرد و شهادتم می دهی؟ محمد به التماس کنار امام ایستاده است. چشم امام به سیاحت قامت فرزند خواهر برمی خیزد. درنگی کوتاه و سکوتی سنگین و سرانجام آغوش وداع امام و اشکی که صورت محمد را می نوازد، گواه رخصت امام است. محمد به شتاب تیر رهاشده از کمان به میدان می شتابد. زیبایی و رسایی قامت با شجاعت و فصاحت او اعجاب و اضطراب در دشمن می آفریند. صدای رسای او تا دوردست سپاه طنین می افکند. رجز محمد ترجمان بصیرت و درک و دشمن شناسی او بود. پسر عقیلی بنی هاشم تنها شمشیر نمی زد؛ که نقاب از چهره ها پس می زد تا فریب و فتنه و دروغ را عریان و رسوا کند. دین شناس هجده ساله ی عاشورا با رجز خویش تیغ روشنگری می چرخاند و با شمشیر بران ژرفای تاریک سرها و قلب ها را به مرگ مهمان می کرد. محمد در باران سنگ و نیزه و شمشیر بود. خونین و زخمی گاه رجز می خواند و گاه تکبیر می گفت و گاه در عطش و زخم و درد موج مهاجم دشمن را پس می راند. عامربن نهشل تمیمی نزدیک شد. محمد در جوشش رگها آخرین قطره ها را به پای عشق می ریخت. نیزه ی عامر بر کمرگاهش نشست. فرو افتاد. نیزه ها و سنگها باریدن گرفت. زخم بر زخم می شکفت و صدای محمد خاموش شد. ▪️محمدبن عبدالله از بنی هاشم، فرزند عبدالله بن جعفر بن ابی طالب و مادرش حضرت زینب است. سن: حدود ۱۸ سال ویژگی ها و فضایل: فهیم و بصیر، پرورده ی دامان زینب کبری، شجاع، دین شناس، ارادتمند ابا عبدالله، پاکباز و از جان گذشته، مظهر وقار و ادب و سیرت زینبی. 🆔 @ShamimeOfoq
💠‼️وقتي براي انجام كارهاي مختلف در منزل یا حتی انجام امور مرتبط با کودکانمان، غر مي‌زنيم، منت مي‌گذاريم، خود را خسته و کلافه و سردرگم از کارها نشان می‌دهیم.... ⛔️ تاثیرات حرفهایمان در وهله اول لذت یک زندگی بانشاط و پویا را از خودمان می‌گیرد و در نهایت فرزندانی غرغرو، طلبكار و ناراضي بار مي‌آوريم و آنها در زندگی آینده خود ناخرسند، کم صبر و پرتنش خواهند بود. 🆔 @ShamimeOfoq
حسین علیه السلام.mp3
2.66M
🌹 جان حسین جانانم حسین درمان من شده چشمای گریانم حسین 🆔 @ShamimeOfoq
جهاد با نفس عباس بن علی علیهماالسلام روز عاشورا، وقتی تشنه لب وارد شریعه فرات شد، دست به زیر آب برد اما با یادآوری تشنگی امام و اهل بیت، آب را بر روی آب ریخت و ننوشید و تشنه بیرون آمد. [بحارالانوار، ج 45، ص 41]. 🆔 @ShamimeOfoq
1️⃣1️⃣ستارگان بصیرت 💠تداعی خیبر و صفّین نوبت به محمد رسید. با شوقی عجیب چند گامی به میدان پیش رفت و برگشت. ایستاد. در چشم های امام نگریست و گفت: تشنه ام! آمدم از نگاهت جرعه ای دیگر بنوشم و با توانی که از این نوشیدن می یابم، مستانه بجنگم. گرد و غبار برخاست. صدای گرم محمد در میدان پیچید. رزم خیبر و صفین تداعی شد. همه به هم می گفتند: فرزند علی علیه السلام به میدان آمده است. تیغ جان شکار محمد قلب ها را به ضیافت مرگ می برد؛ به مهمانی شعله های خشم خدا. می جنگید و رجز او میدان را می لرزاند. رهبر و سرورم على است که سر فراز و بلندمرتبه است. من از نسل بنی هاشمم که نیک مردان بخشنده و بزرگوارند. این حسین است فرزند رسول خدا و پیامبر الهی. من با شمشیر آبگون از او حمایت و پاسداری می کنم. من جان خویش را قربانی برادر بزرگوارم می سازم. سرانجام تشنه کام و زخم خورده محاصره شد. بی شرم مردم خون آشام گرد او حلقه زدند. عقبة الغنوی بر او نیزه زد. زجربن بدر نخعی تیزی شمشیر را در پهلویش نشاند و مردی از بنی ابان بن دارم تیر بر سینه اش زد. محمد افتاده بود و تیغ و سنگ و نیزه بدنش را نشانه می رفت. امام خود را کنارش رساند. آخرین رمق بر لبها نشست. چشم را گشود و گفت: مولای من، بنشین تا دیگر بار چشمهایت را ببینم. امام نگاه اشک آلود را گشود و محمد به لبخندی چشم بر هم نهاد. ▪️محمدبن علی بن ابی طالب عليه السلام مشهور به محمد اصغر، کوچکتر از محمد حنفیه بود و برخی او را همان ابوبکر بن على می دانند. مادرش را لیلی بنت مسعود ارمیه دانسته اند. سن: حدود ۳۶ سال ویژگی ها و فضایل: رزمنده و چالاک، وفادار به اباعبدالله، بصیر و دین شناس، صبور، عالم به قرآن و معارف و اهل بیت، فداکار و پاکباز 🆔 @ShamimeOfoq