🌺داستان وزیر ناصبی و دلقکی که از محبّان امام علی(ع) بود
❇️پادشاهی دلقکی داشت که با تقلید از دیگران باعث خوشحالی شاه می گردید،شاه خود مذهب اهل سنت را داشت ولی وزیرش مردی ناصبی و دشمن خاندان پیامبر(ص) بود.
برای پادشاه مسافرتی پیش آمد، وزیر را به جای خود نشانید؛ وزیر می دانست که دلقک از دوستان حضرت علی(ع) و شیعه مذهب است، روزی او را خواسته گفت: باید برای من ادای علی بن ابیطالب را در بیاوری، دلقک هر چه پوزش خواست و طلب عفو نمود،پذیرفته نشد،عاقبت از روی ناچاری یک روز مهلت خواست..
🔵روز بعد با لباس اعراب در حالی که شمشیری برّان در کمر داشت وارد شد،جلو وزیر آمد با لحنی جدی و آمرانه به او گفت: به خدا و پیامبر و خلافت بلافصل من ایمان بیاور و الا گردنت را می زنم،وزیر به خیال اینکه شوخی و دلقک بازی می کند،سخت در خنده شد. دلقک جلوتر آمد، بالحنی جدی تری سخنان خود را تکرار کرد و مقداری شمشیر را از نیام خارج کرد، خنده وزیر شدیدتر شد، بالاخره در مرتبه سوم با کمال نیرو پیش آمد و تمام شمشیر را از نیام کشید، سخنان خود را برای آخرین بار گفت!! وزیر در حالی که غرق در خنده بود، ناگاه متوجه شد شمشیری برّان بر فرقش فرود آمد.!! با همان ضربت به زندگی وزیر خاتمه داد.
جریان به پادشاه رسید؛ مقلد فراری شد، شاه دستور داد او را پیدا کنند، حاضر شد واقع جریان را مشروحاً نقل کند..پادشاه از عمل بِجایش خندید و او را بخشید.
🌹 @arefeen
🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
✨إلْزَمْ مالا يَضُرُّكَ مَعَهُ شَئٌ كَما لا يَنفَعُكَ مِن غَيرِهِ شَئٌ، وَ إيّاكَ وَ اللِّجاجَةَ وَ المَشْىَ إلى غَيرِ حاجَةٍ وَالضِّحْكَ فى غَيرِ تَعَجُّبٍ✨
🍃حضرت موسى عليه السلام به حضرت خضر عليه السلام گفت: مرا سفارشى كن؟!
🌼خضر عليه السلام گفت:
"به چيزى تمسك كن كه با وجود آن، چيزى به تو زيان نزند؛ همانگونه كه بدون آن، هيچ چيز به تو سودى نمى رساند. از خيره سرى بپرهيز و از رفتن در پى چيزى كه بدان نيازى ندارى، دورى كن و بى سبب و بدون تعجّب مخند."
📚ميزان الحكمه به نقل از قصص الانبياء، ص157، ح 171
🌹 @arefeen
🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
احکام شرعی کاربردی
💢عیادت عزرائیل از آیت الله سید احمد خوانساری رحمه الله علیه 🌹 @arefeen
🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃
💠عیادت عزرائیل از آیت الله سید احمد خوانساری(ره)
⚜یکی از علمای تهران که در آخرین روزهای حیات پر برکت آیت الله خوانساری برای عیادت خدمت رسیده بود. از ایشان نقل می کند:
🔹شخص ناشناسی نزد من آمد و گفت:
👈من عزرائیل هستم‼️
🔸پرسیدم: برای قبض روح آمده ای❓
🔹عزرائیل گفت:
👈نه برای عیادت آمده ام، اگر مشکلی داری بگو❗️
🔸گفتم: قسمتی از پایم درد می کند⁉️
☘او به پایم دست کشید و برطرف شد❗️
🔹موقع خداحافظی به من گفت:
🔰ده روز دیگر برای قبض روح می آیم‼️
🔻و ده روز بعد آن عالم جلیل به لقاالله پیوست❗️
🌹 @arefeen
🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃
🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃
💢کاری نکن که به تو سوظن ببرند!
🌹آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
☘در زمان طاغوت جوانی متدین را دیدم که وارد سینما شد..
🔸بعد که او را دیدم و جریان را پرسیدم؟
🔹گفت: رفتم داخل سینما پول خرد کنم!
🔸به او گفتم: نباید این کار را می کردی! چون ممکن بود کسی خیال کند برای دیدن فیلم(مبتذل) رفته ای!!
🌹 @arefeen
🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃
🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸
#داستان_آموزنده_و_بسیار_زیبا
💠یاران مخلص شرط ظهور امام زمان(عج)
❇️شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظرامام زمان(عج) بوده است.
شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟»
در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟»
او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند»
مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی.»
شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند.
شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد.
قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود.
وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند.
قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند.
در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!»
جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.»
اينك در خانه جناب شيخ علي حلاوي، بقعه اي موسوم به مقام صاحب الزمان (عج)ساخته شده كه روي سر در ورودي آن، زيارت مختصري از امام زمان(عج) نگاشته شده است.
📚العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان، ج2، ص 77-87
🌹 @arefeen
🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸
👌تربیت صحیح فرزندان
🌸🍃مردی يه ساندويچ براي دوتا پسر كوچيكش گرفت؛
گذاشت روی ميز،
به اولی گفت: "تو نصف كن!"
و به دومی گفت: "و تو انتخاب كن!"
🍀مات و مبهوت نحوه ی تربيت و عدالت اين مرد شدم!!
🔸يعني اگه اولى يه وقت عمداً نامساوى نصف كنه، دومى حق داشته باشه كه اول انتخاب كنه!
✅این جوری عدالت رو یاد بچه هامون بدیم..
🌹 @arefeen
🌹آیت الله وحیدخراسانی(حفظه الله):
🍃سعی کنید حتما بعداز #نماز_صبح #دعای_عهد را بخوانید که آخر مفاتیح است. آن دعا توسل به #ولیّ_عصر است. امام زمان شماها را کمک می کند. هر روز هم ترک نکنید. روز یا شب یک قسمت #قرآن را بخوانید. نصف جزء، یک جزء، هرچه بیشتر بهتر، آن را هم هدیه کنید به خود امام زمان. خواه ناخواه ممکن نیست دست شما را نگیرد. تقدیم به او بکنی آیا ممکن است او چشم از تو بردارد؟
🌹 @arefeen
🌺✨🌺✨🌺✨🌺
🌸امام حسين عليه السلام فرمودند:
✨برای او (حضرت مهدی علیه السلام) غیبتی هست که گروهی در آن مرتد می شوند و... آنها که در زمان غیبت او به آزار و تکذیب صبر می کنند مانند کسانی هستند که در رکاب رسول اکرم صلّی الله علیه و آله شمشیر زده اند.
📚بحارالانوار، ص51، ص133
🌹 @arefeen
🌺✨🌺✨🌺✨🌺
🌺☘✨🌺☘✨🌺☘✨🌺☘
💠سفارش آیت الله قاضی(رحمه الله علیه) از کرامات امام رضا(علیه السلام)
👈هرگاه کسی نیت سفر به مشهد را میکرد؛
🔸آقای قاضی میفرمودند:
"امام رضا یکی از سه خواهش زائرانش را در زیارت اول خود حتما اجابت میکند و حتی هر سه خواسته را".
🔹فردی از ایشان پرسید که آیا این اجابت برای خودشان هم اتفاق افتاده یا خیر؟!
🔸آقای قاضی گفتند:
🔰روزی به مشهد رفتم و سه خواسته داشتم. اول شفای پاهایم که به دلیل نقرس به آقای لنگ معروف شده بودم و دوم همسری که از من و دو کودکم مراقبت کند و مجبور به استخدام مستخدمهای نشوم. به مشهد رسیدیم و پیش از زیارت به حمام رفتم و تکهای گوشت سیاه شده از پایم جدا شد، درد پایم کاملا خوب شد و نیازی به عصا هم نبود. کمی بعد دوستی مژده داد که بانویی برای مراقبت از بچهها پیدا شده است.
ایشان توضیح در مورد خواسته سوم ندادند.
🌹 @arefeen
🌺☘✨🌺☘✨🌺☘✨🌺☘
🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹
🌹✨نکات ناب اخلاقی بزرگان✨🌹
🌸حاج میرزا اسماعیل دولابی(ره):
✅پنج اصل دین در صلوات وجود دارد:
🍃«اللّهم» توحید است.
🍃«صلّ علی محمد» نبوت است.
🍃«و آل محمد» یعنی امیرالمومنین و اولادش. این هم امامت.
🍃توحید را که قائل شدیم، معاد را هم قائلیم و چون حق محمد و آل محمد(ص) را ادا کردیم عدالت است.
🔰قربان این مستحب که با آن هر پنج اصل دین را اقرار کردیم.
🌹 @arefeen
🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹
🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷
🌹✨جملات ناب از مولای متقیان✨🌹
🌹حضرت علی(ع) می فرمایند:
✅سه چیز را با احتیاط بردار:
💠قدم، قلم، قسم
✅سه چیز را پاک نگهدار:
💠جسم، لباس، خیال
✅از سه چیز کار بگیر:
💠عقل، همت، صبر
✅از سه چیز خود را نگهدار:
💠افسوس، فریاد، نفرین کردن
✅سه چیز را آلوده نکن:
💠قلب، زبان، چشم
✅اما سه چیز را هیچگاه و هیچ وقت فراموش نکن:
💠خدا، مرگ و دوست با ایمان و خوب
🌹 @arefeen
🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
💢فرار حضرت عیسی(ع) از شخص احمق
حضرت عيسي(ع) هراسان در حال دويدن بود.
انگار از چيزي فرار ميکرد، بين راه فردي جلوي ايشان را ميگيرد و ميگويد، از براي چه اينچنين ميدوي آن هم هراسان و مضطرب؟!
حضرت عيسي به او پاسخ ميدهد، اينگونه از دست آدمي نادان و احمق ميگريزم!
آن مرد گفت: تو آن مسيحي نيستي که کور و کر را شفا ميدهي، تو آن نيستي که سر غيب و اسم اعظم ميداني و آن را که بر مرده ميخواني، زنده ميشود؟
حضرت عيسي(ع) پاسخ ميدهد: آري من همانم!
آن مرد دوباره ميپرسد: پس از که ميترسي که اينگونه ميگريزي؟
حضرت مسيح(ع) اينگونه پاسخش ميدهد: با سر غيب و اسم اعظم همه آنها را انجام دادم، اما هزاران بار آن را بر فردي نادان و احمق خواندم اما درمان نشد!
آن مرد باز پرسيد: چرا دفعات پيش چنان شد و اثر کرد، اما اين بار اثر نکرد، هر دوي آنها رنج و عذابي است؟
حضرت عيسي(ع) پاسخ داد: رنج حماقت، قهر خداوند است؛ اما رنج کوري و کري، ابتلا و آزمايشي براي انسان است..ابتلا موجب ميشود که رحمت خداوند به جوش آيد و از گناهان درگذرد، اما حماقت و ناداني، رنجي است که موجب صدمه به خود و ديگر انسانها ميشود..!
🌹 @arefeen
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼
#عنايت_الهی
🌷مرحوم سید هاشم حداد(ره) نقل می کردند:
🍃در زمانی که ساکن منزل پدر زنم بودم، یک شب که برای تهجد بلند شدم، کاسه چینی پر از آب خنک در بالای سرم بود. بدون اختیار پا به روی کاسه گذاشتم و شکست.
👈من تکانی خوردم که ای وای! فردا مادر زنم چه بلایی بر سر من می آورد❗️
🔰همین که از ذهنم گذشت؛ دیدم کاسه درست گشت و تمام آبهایش به درون کاسه برگشت‼️
🌹 @arefeen
🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼
🌸☘✨🌸☘✨🌸☘✨🌸☘
💠ماجرای چشم برزخی که یک دختر محجبه عشایری به دست آورده بود‼️
🔹شخصی میگفت:
⚜خاطره خوب بنده مربوط میشود به یک راهنمایی و دبیرستان دخترانه عشایری، مدیر مدرسه منطقه محروم که روحانی کم آنجا میرود؛ به من گفت:
"اگر میشد به شما نشان میدادم که خیلی از بچههای ما در اینجا نماز شب میخوانند، خلاصه ما در این مدرسه سخنرانی کردیم و بعد از سخنرانی به سؤالهای دانشآموزان پاسخ میدادیم تا اینکه دانشآموزی پیش من آمد و گفت: من وقتی به چهره بعضیها نگاه میکنم، چهرهشان خیلی نورانی است و بعضی دیگر چهره بسیار وحشتناک و ترسناکی دارند که شبها از ترس خوابم نمیبرد."
خیلی برای من عجیب بود که یک دانشآموز دختر دوم دبیرستانی به این درجه رسیده باشد، من که هنگام پاسخ به سؤالها سرم پایین بود، هنگامی که دانش آموز این جمله را گفت، مو بر تنم سیخ شد و پیش خودم گفتم که الان آبروی من رفته است و معلوم نیست من را چگونه میبیند!
بنابراین اولین سؤالی که کردم گفتم: من را چگونه میبینی؟! گفت: بعضیها را همان طور که هستند میبینم، شما را عادی میبینیم! نفس راحتی کشیدم، بعد یک نگاهی به ایشان کردم دیدم: بله چه حجابی دارد! در آن منطقهای که زنان چادر سر میکنند ولی حد و حدود حجاب را زیاد رعایت نمیکنند، دیدم چقدر محجبه است.
بعد ادامه داد: میخواهم کاری کنم که دیگر چهره برخی افراد را ترسناک نبینم، شبها واقعاً میترسم و خوابم نمیبرد، از آنجایی که خودم جواب سؤال را نمیدانستم، به منزل یکی از علمای بزرگوار زنگ زدم و گفتم که چنین سؤالی از من شده است، آیا چنین چیزی میشود؟
ایشان گفتند: بله! اشکال ندارد، تقوا داشته و خدا این توفیق را به ایشان داده، به او بگو که به هیچ کس نگوید، والا سلب توفیق میشود، به این عالم ربانی گفتم که میگوید میترسم!
گفت: توجیه کنید که ترس ندارد، بلکه توفیقی است که خدا به اولیاء الله و دوستانش میدهد، قدرش را بداند و خدا را شکر کند، بعد از اینکه تلفن را قطع کردم، از آن دختر سؤال کردم که شما نماز شب میخوانید؟! بعد با یک اکراهی که دوست نداشت بگوید، گفت: بله! من نماز شب میخوانم.
✅آن دختر محجبه دوم دبیرستان منطقه محرومی که خیلیها در آنجا نماز نمیخوانند، چون روحانی نداشتند که بروند و در گوش آنها بگویند نماز بخوانید، نماز که هیچ! نماز شب هم میخواند، خداوند به ایشان توفیق داده که به چنین مقاماتی برسد.
🌹 @arefeen
🌸☘✨🌸☘✨🌸☘✨🌸☘
☘🌱✨🍀🌱✨🌿🌱✨🌴🌱
🌹✨جملات ناب و زیبا✨🌹
✅ابلیس به چند دلیل بدبخت شد:
🔥اقرار به گناه نکرد
🔥از کرده پشیمان نشد
🔥خود را ملامت نکرد
🔥تصمیم به توبه نگرفت
🔥و از رحمت خدا ناامید شد
✅اما آدم به این دلایل سعادتمند شد:
🌷اقرار به گناه کرد
🌷از کرده پشیمان شد
🌷خود را سرزنش کرد
🌷تعجیل در توبه کرد
🌷و به رحمت حق امید داشت
🌹 @arefeen
☘🌱✨🍀🌱✨🌿🌱✨🌴🌱
🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃
💠سه دستور سیر و سلوک از علامه طهرانی
🌹علامه طهرانی(رحمه الله علیه) دستورات لازم سلوکی را چنین بیان میکند:
👈نخست؛ پرهیز از زیادهروی در غذا، خوراک و لذات مادی است؛ سالک نباید غذا زیاد بخورد، نباید پُر بخورد و تا گرسنه نشده نباید غذا بخورد.
👈دوم؛ از همه اینها مهمتر ریاضت روحی است که انسان نفس و جان خودش را باید در دست خویش داشته باشد و گوشمالی بدهد، و او را در هر صراطی وارد نکند.
👈سوم؛ سکوت کردن و حرف بیجا نزدن و زیاد صحبت نکردن؛ بلکه از صحبتهای عادی اجتناب کردن، برای سالک جزو دستورات حتمی است.
🌹 @arefeen
🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃