چه اوضاعی است در عالم که من دیگر نمیدانم!؟
جهان را من به جز آبستن هر شر نمیدانم
خزان آمد و جولان داد و پرپر کرد گلها را
بهارم! همچو غزه لالهای پرپر نمیدانم
چو آن طفل یتیم مانده حیران، غرق بحر خون
غریبی، بیکسی، سرگشتهای، مضطر نمیدانم
یزیدیها بر او بستند آب خوردنش حتی
چه خاکی میکند این روزها بر سر؟ نمیدانم
در عالم هرکه را بینم کند مدح سلیمانی
چو آن سردار ایرانیّ نامآور نمیدانم
به ما آموخت رسم یاری مظلوم در عالم
به غیر از استقامت، ره، در این محور نمیدانم
به گوش آید ز هر سو بانگ یاللمسلمین قدس
چو مظلومان غزه بیکس و یاور نمیدانم
عجب نبْوَد که بر پا میشود طوفان الاقصی
جز این سد در بر دیو ستمگستر نمیدانم
بخشکاند به زودی ریشهی ظلم و ستم زیرا
چون آن طوفان الاقصی دگر صرصر نمیدانم
جهان را پاک کن یاابنالحسن(عج) از لوث اهریمن
به جز تو منتقم مأمور از داور نمیدانم
#محمد_رضا_قاسمیان
#دبیران_ادبیات_فارسی_کشور
۱۴۰۲/۰۷/۲۷