ققنوس وار از دل آتش برون زدند
یعنی که دل به جاده ی عشق و جنون زدند
دیگر زمان زمان رسیدن به یار بود
نون زمین و میم زمان بیقرار بود
بیمی ز فوج ارتش شیطان نداشتند
ترسی ز موج سرکش عصیان نداشتند
آری سلاحشان به جز ایمان نبود هان!
بر لب به غیر آیه ی قرآن نبود هان
والنازعات خواندنشان را جهان شنید
و الناشطات خواندنشان را جهان شنید
اینگونه بود یک تنه لشکر شکن شدند!
اینگونه بود آه که گلگون کفن شدند
رفتند تا که خاک کند افتخارشان
رفتند تا که خاک شود پاسدارشان
دیدند با سعادت خود سرنوشت را
دیدند با خلوص و تواضع بهشت را
رفتند و حسرتی به دلم مانده تا کنون
حسرت به عمق خشت و گلم مانده تاکنون
یا رب چرا سعید شدن قسمتم نشد
در راه حق شهید شدن قسمتم نشد
دیگر چگونه با چه زبان آرزو کنم
تا قلب شرحه شرحه ی خود را رفو کنم
از آرمان عشق و شهادت قلم زدم
با شور و اشتیاق چه شعری رقم زدم..
آهم!،توان بیش سرودن نداشتم..
بغضم!،امان بیش سرودن نداشتم..
دستی به زلف باده و غلطی به خون زدند
آنان که دل به جاده ی عشق و جنون زدند
✍#محمد_ثاقبی
#شهیدان_جنون