در محله دار البطيخ كه امروز محله احمد آباد است، آرامگاه خواجه نظام الملک طوسی، مرد بزرگ علم و ادب و سياست ايران در سالهاي 465 و 485 قمری واقع شده است.
آرامگاه خواجه در كنار قبور چند تن از شاهان سلجوقی قرار گرفته و به نظر بسياري از محققين و كارشناسان در گذشته بنای مناسبی نيز بر اين قبور وجود داشته است.
در اين محل 8 قبر به چشم ميخورد كه اغلب دارای سنگ مرمر نفيس هستند.
بر مدفن خواجه سنگ مرمرين بسيار زيبايی نصب است كه در اطراف آن كتيبه ای شامل آيت الكرسی و كلمات ديگر نوشته شده است. مزار ملك شاه سلجوقي نيز در همين محل قرار دارد. تركان خاتون همسر ملك شاه سلجوقی و فرزندان او مانند برکیارق و سلطان_محمود نیز در این محل مدفون هستند .
اصفهان ،خیابان احمدآباد ،خیابان خواجه نظام الملک ، اول کوچه پاچنار
🔸🚪 @tarikhnegar 🚪🔸
داستان شب ✍🏻🤞🏻📚
دزدی از نردبان خانه ای بالا رفت.
از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا کجاست؟
صدای مادرانه ای پاسخ داد: خدا در جنگل است، عزیزم.
کودک دوباره پرسید: چه کار می کند؟
مادر گفت: دارد نردبان می سازد!
ناگهان دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد!
سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟
حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد، به نردبانی که سالها پیش، از آن پایین آمده بود و رو به کودک گفت: برای آنکه عده ای را از آن پایین بیاورد و عده ای را بالا ببرد.
نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم آن کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست🕊️💖🕊️Ⓜ️
باستان شناسان از آثار به جا مانده از آتشكده های دوران ساسانی دریافتند كه بیشترین آتشكده ها در آذربایجان بوده اند و این سرزمین مركز مقدس مذهبی ایران بوده است. بیشتر این آتشكده ها خاكستری نداشته و در اصطلاح پهلوی «خودسوز» بوده اند. ظاهرا منبع سوخت آتش های آنها گاز نفت بوده است.
نام خود آذربایجان نیز ماخوذ از آتش است. آتورپات (= نگهبان آتش) كه در دوره هخامنشی، شهربان این ناحیه بود، نام خود را به آن داد و این ناحیه از كشور به آتورپاتكان (آذربایجان امروزی) مشهور شد.
🔸🚪 @tarikhnegar 🚪🔸
✳️منتظران ظهور
👈 حکایت زیبای تاجر ورشکسته
مرد تاجری در شهر کوفه
ورشکست شد و مقدار زیادی بدهکار گردید، به طوری که از ترس طلبکاران در خانه اش پنهان شد، و از خانه بست نشسته بود ، تا اینکه شبی از ماندن در خانه دلتنگ گردید.
بنابر این نیمه شب از خانه خارج شد و برای مناجات به مسجد رفت، و مشغول نماز و راز و نیاز به درگاه خداوند بی نیاز شد و در «دعاهایش از ارحم الّراحمین خواست که فرجی بفرستد و قرض هایش را ادا فرماید، و صدای ضجه و یا الرحمن الراحمین اش تمام فضای مسجد را پُر کرده بود».
در همان زمان بازرگان ثروتمندی در خانه اش خوابیده بود، در خواب به او گفتند: «اکنون مردی، خدای ارحم الراحمین را می خواند و از او ادای دین خود را می طلبد، برخیز و قرض او را ادا کن.»
بازرگان ثروتمند از خواب بیدار شد، وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و دوباره خوابید، باز در خواب همان ندا را شنید، تا اینکه در مرتبه سوّم برخاست و هزار دینار با خود برداشت و سوار شتر شد، آنگاه مهار شتر را رها کرد و گفت: آن کسی که در خواب به من امر کرد که از خانه خارج شوم، خودش مرا به مرد محتاج خواهد رسانید.
شتر کوچه های شهر را یکی پس از دیگری پیمود و در برابر مسجدی توقّف کرد، تاجر پیاده شد و به طرف مسجد رفت، ناگهان متوجّه شد از درون مسجد صدای گریه و زاری می آید و کسی صدا می زند یا ارحم الرّاحمین... داخل مسجد شد، پیش تاجر ورشکسته رفت و گفت: ای بنده خدا، سر بردار، زیرا خدای ارحم الراحمین دعایت را مستجاب کرد.
آنگاه هزار دینار پول را به او داد و گفت: «با این قرض هایت را بپرداز و مخارج زن و بچه هایت را تأمین کن و هر وقت این پول تمام شد و باز محتاج شدی، اسم من فلان، و محلّ کارم فلان جا است و خانه ام در فلان محلّه می باشد، به من مراجعه کن؛ تا دوباره به تو پول بدهم
تاجر ورشکسته گفت: «این پول را از تو می پذیرم، زیرا می دانم عطا و بخشش خدای ارحم الراحمین است، ولی اگر دوباره محتاج شدم پیش تو نمی آیم». بازرگان گفت: «چرا؟ پس به چه کسی مراجعه می کنی؟»
تاجر ورشکسته گفت: «به همان کسی که امشب به او عَرْضِ حاجت کردم و او تو را فرستاد تا کارم را درست کنی. بازهم اگر محتاج شوم، از او که مهربانترینِ مهربانان و بخشنده ترینِ بخشنده ها است، ارحم الرّاحمین است کمک و یاری و مساعدت می خواهم که هیچ وقت بنده هایش را از یاد نمی برد.
اگر محتاج شوم باز هم به خدایم که به من نزدیک تر است و دعایم را مستجاب می کند روی می آورم و از او می خواهم، و او هم وسائلی مانند شما را برایم می فرستد و کارم را اصلاح می کند».
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ «مک کی اورتون» یک تولید کننده عسل در ایالات متحده، آیات قرآن در مورد زنبورها را توضیح داد:
🔹 در قرآن برای توصیف زنبور عسل از افعال مؤنث استفاده شده است درحالیکه زمانی که قرآن نازل می شد، معلوم نبود زنبورهای کارگر ماده هستند.
🔹 شاید این یکی از مهمترین دلایل جنگیدن دنیای غرب با آیات قران باشه ،آیات معجزه آسایی که میتونه هر انسان غافلی رو بیدار کنه..
🔴 به کمپین بزرگ انقلابیون بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/2182086783Cb32c15873f
💢فقر بهتر است یا عطر؟
یک روز از سرِ بی کاری به بچه های
کلاس گفتم انشایی بنویسند با این
عنوان که "فقر بهتر است یا عطر؟"
قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود.
چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر".
از بین علم و ثروت همیشه علم را
انتخاب می کردند.
نوشته بودند که "فقر" خوب است
چون چشم و گوش آدم را باز می کند
و او را بیدار نگه می دارد...
ولی عطر آدم را بیهوش
و مدهوش می کند.
"عادت کرده بودند مزیت فقر را بگویند
چون نصیبشان شده بود!
فقط یکی از بچه ها نوشته بود "عطر"
انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود.
نوشته بود "عطر حس هایي را در آدم
بیدار می کند که فقر آنها را
خاموش کرده است"...!🌺
عشق ملکه ویکتوریا به خدمتکار هندی خود!!
ملکه ویکتوریا علاوه بر داشتن دیدارهاى حضورى با اولین پادشاه مشرق زمین که به فرنگ سفر کرده اند مانند ناصرالدین شاه!
به یک خدمتگزار مسلمان هندى به نام عبدالکریم توجه و علاقه زیادى را داشت به طورى که از حد هم گذشته و موجب بروز نارضایتى ها در دربار انگلستان گردیده است.
بعد فوت ملکه ویکتوریا ، عبدالکریم به یک شبه بزرگترین حامى خویش را از دست داده و دربار انگلستان عذرش خواسته و او را به موطنش هند برگردانیده تا هرگونه رسوایى پیش آمده حول شوکت و عظمت جهانى ملکه ویکتوریا برطرف گردد. این غلام هندى روزهاى سختى گذراند و سرانجام در قبرستانى واقع در شهر تاریخى آگرا به خاک سپرده شد و رازهاى ناگفته اى شامل روابط عاشقانه باملکه ویکتوریا را باخود به زیر خاک برد.
این راز بعد ازیک قرن با کشف یادداشتهاى خصوصى روزانه ی ملکه ویکتوریا سرانجام فاش شد. عشق ملکه ویکتوریا نسبت به این غلام هندى عبدالکریم آنقدر شدید بود که به فراگیرى زبان فارسى و اردو،زبان ادارى مردمان هند در عصرگورکان ،نیز پرداخت و توانایى نوشتن خط را به دست آورد!
🔸🚪 @tarikhnegar 🚪🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ اجرای موسیقی سنتی و پاپ با شعری یکسان
درود به خواننده محبوب محمد اصفهانی
❤️⃝⃡🇮🇷بزرگترین کانال نجف آباد 👇
🔰 @njf_online
جمله اى كه توماس اوندرز سازنده كشتى تایتانیک پس از ساخت آن گفت: "حتى خدا هم نميتواند اين كشتى را غرق كند"
تايتانيك در اولين سفر خود در 15 آوريل 1912 غرق شد...
🔸🚪 @tarikhnegar 🚪🔸
از قدیم فرش ایران شهرتی جهانی داشته است!
تقسیم بندی بسیار جالب به وسیلۀ نقشۀ ایران
به تفکیک فرشهای دستباف هر منطقه از کشور عزیزمان ایران
🔸🚪 @tarikhnegar 🚪🔸
این تنها تاوان کوچکی از خونها، اشکها و ویرانیهایی هست که در فلسطین ایجاد کردید
طوفان الأقصی
کانال خبری گلستان شهدا👇
https://eitaa.com/joinchat/2860187648C196c18fab1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅خوانندگی علیرضا افتخاری ۲۵ ساله و بدون سبیل/ سال ۱۳۶۲
🔹حضور علیرضا افتخاری در برنامه جشن عید غدیر پارک ارم
🔸مهدی ظهوری مجری قدیمی تلویزیون که اخیرا فوت کرد اجرا برنامه را برعهده داشته و علیرضا افتخاری آهنگ آتش دل را خوانده است.
❤️⃝⃡🇮🇷رسانهمردمی نجف آباد 👇
🔰 @njf_online
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به هیچکس نگو چه برنامه ی تو ذهنته،
تا اینکه انجامش بدی!
به هیچکس نگو هدفت چیه،
تا اینکه مسیرشو کامل پیدا کنی.
به هیچکس نگو داری برای چی تلاش میکنی،
تا اینکه به مقصد برسی.
به هیچکس نگو برای زندگی ات چه برنامه داری،
تا اینکه توی اون جایگاه قرار بگیری.
بدبینی و انرژی منفی دیگران
قاتل آرزوهاست دوستِ من!
👤#دکترالهیقمشهای
#کانال_دکتر_الهی_قمشه_ای🔰
🆔 @elaheiye_qomshei 🍃🍃
مردم هند علاقه وافری به استفاده از ادویه دارند.
همانطور که در تصویر میبینید هندیها ادویهجاتی به رنگ صورتی، آبی و رنگهای منحصر به فرد دیگه هم استفاده میکنند!
.
.
🌐 @bedaneid 🌐
اطلاعات عمومی
☑️در غزه پس از بمباران یک خانه آیه ای از قرآن باقی مانده است
🔹 جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ. و سپاه ما بر كافران پيروزند️
🚨به کانال بصیرت و بندگی بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1580466224Ca380cadff4
✨خدا قدس شریف را آزاد کرد ✨
در غزه قتل عام زنان است وکودکان
ای غاصبان چه ذلیل اید و نابکار
بستید راه آب وغذا ننگ برشما
خط نفاق و کینه ظلم اید آشکار
دنیاز.دست ظلم صهیون چه میکشد
یارب مدد نما و ریشه اشان کن زپود وتار
صدها هزار.. دست دعا سوی آسمان
کوته نما تو... دست ظالم جبار روزگار
این.... ریشه فساد تو برکن ز.بیخ وبن
پیروز و سرفرازغزه فلسطین به اقتدار
یا صاحب زمان مدد الغوث والامان
آزاد قدس شریف به.. همت مردان
جان نثار ✨⚡️
صدیقه اژه ای
شیدای اصفهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴کتابی که نخست وزیر رژیم تروریست صهیونستی در سخنرانی خود در سازمان ملل نشان داد
🔹کتاب فلسطین
از منظر حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
🔹ثبت سفارش:
https://shop.khameneibook.ir/product/فلسطین
به کانال خط رهـبر بپیوندید🇮🇷
@baitrahbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گوشه هایی از عملیات #طوفان_الاقصی حماس علیه رژیم صهیونیستی
✅ @iransiasat_ir 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شادیِ جالب توجه بلاگر مصری با بیش از ۵ میلیون دنبال کننده از پیروزیهای بدست آمده مقاومت فلسطین.
ماهم بلاگر داریم تو کشور که فقط یاد گرفتند مزدوری غرب و اسرائیل رو انجام بدن واراجیف منتشر کنند.
#به_ویژه_ترین کانال خبری در ایتابپیوندید👇.
https://eitaa.com/joinchat/4073259207Cd2916ef4d3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😱این وسیله رو میشناسید؟؟!!!
با این دو تکه فلز در فرم قیچی شما حاضر نیستید یک جوجه یک روزه را از داخل یک لوله استوانه ای شکل بیرون بیاورید آنوقت چجوری با همین وسیـــــــــــــله یـــــــک انســـــــــــــان را حاضرند تیکه تیکه کنند❓‼️‼️‼️😱😱
🎥📽 فیلم دو دقیقه ای را خودتان ببینید👆
👇👇👇
#کانال_رسمی_پاسخ_به_شبهات_و_شایعات
┏⊰✾✾⊱━━━─»»»━━┓
🆔 @mobahesegroup
┗━━─»»»━━━⊰✾✾⊱┛
https://eitaa.com/joinchat/1402208256Cb57404510b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢گریه نوح
☘روزی حضرت نوح (علیه السلام) به سگی برخورد کرد. بر زبان نوح (علیه السلام) گذشت که این سگ چه زشت است و چه صورت ناخوشی دارد.
☘در این هنگام از سوی خداوند، عتاب آمد که: ای نوح! بر آفریده ما عیب می گیری. نوح از این عتاب، گریه کرد و روزگار درازی بر خود نوحه می کرد تا نام وی را نوح نهادند. وحی آمد: ای نوح! چقدر ناله می کنی!
☘نوح با عمر درازی که داشت یک بار کلمه ای گفت که مورد رضایت خداوند نبود و آن همه گریست. پس خود را بنگر، که با این همه لغزش ها و مصیبت های بی شمار چه باید کرد
📚 داستان های کشف الاسرار، ص 305
"یکی از پیامبران بنی اسرائیل، حضرت یونس( علیه السلام) نام داشت که به امر خدا به سبب ترک محل رسالتش، نهنگ، وی را خورد. منطقۀ نینوا در شمال عراق به عنوان محل رسالت یونس شناخته می شد. بدین دلیل به حضرت یونس( ع)، لقب «ذو النّون» و «صاحب الحوت» را داده اند که در شکم ماهی قرار گرفت.
🪴🪴
"
گنجینه معارف
داستان حضرت یونس(ع)
یکی از پیامبران بنی اسرائیل، حضرت یونس( علیه السلام) نام داشت که به امر خدا به سبب ترک محل رسالتش، نهنگ، وی را خورد. منطقۀ نینوا در شمال عراق به عنوان محل رسالت یونس شناخته می شد. بدین دلیل به حضرت یونس( ع)، لقب «ذو النّون» و «صاحب الحوت» را داده اند که در شکم ماهی قرار گرفت.
تاریخ انتشار : 1385/5/2 بازدید : 144670 منبع : ترجمه المیزان ج 17 , علامه طباطبایی
1- قرآن کریم از سرگذشت این پیامبر و قوم او جز قسمتی را متعرض نشده، در سوره صافات این مقدار را متعرض شده که آن جناب به سوی قومی فرستاده شد و از بین مردم فرارکرده و به کشتی سوار شد و در آخر نهنگ او را بلعید. و سپس نجات داده شده و بار دیگر به سوی آن قوم فرستاده شد و مردم به وی ایمان آوردند. اینک آیات آن سوره از نظر خواننده می گذرد.
وَ إِنَّ یونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ* إِذْ أَبَقَ إِلَی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ* فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضینَ* فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ* فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ* لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ* فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقیمٌ* وَ أَنْبَتْنا عَلَیهِ شَجَرَةً مِنْ یقْطینٍ* وَ أَرْسَلْناهُ إِلی مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یزیدُونَ* فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلی حینٍ؛
و در سوره انبیاء متعرض تسبیح گویی او در شکم ماهی شده که علت نجاتش از آن بلیه شد، می فرماید: وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّینَاهُ مِنَ الْغَمِّ ۚ وَکذَلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ؛[1]
و در سوره قلم متعرض ناله اندوهگین او در شکم ماهی شده و سپس بیرون شدنش ورسیدن به مقام اجتباء را آورده، می فرماید: فاصبر لحکم ربک و لا تکن کصاحب الحوت اذنادی و هو مکظوم لو لا ان تدارکه نعمة من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم فاجتباه ربه
فجعله من صالحین
"در سوره یونس متعرض ایمان آوردن قومش و بر طرف شدن عذاب از ایشان شده، می فرماید: فلو لا کانت قریة آمنت فنفعها ایمانها الا قوم یونس لما آمنوا کشفنا عنهم عذاب الخزی فی الحیوة الدنیا و متعناهم الی حین؛ [3]
خلاصه آنچه از مجموع آیات قرآنی استفاده می شود، با کمک قرائن موجود در اطراف این داستان این است که: یونس(ع)یکی از پیامبران بوده که خدا وی را به سوی مردمی گسیل داشته که جمعیت بسیاری بوده اند، یعنی آمارشان از صد هزار نفر تجاوز می کرده و آن قوم دعوت وی را اجابت نکردند و به غیر از تکذیب عکس العملی نشان ندادند، تا آنکه عذابی که یونس(ع)با آن تهدیدشان می کرد فرا رسید. و یونس(ع) خودش از میان قوم بیرون رفت.
همین که عذاب نزدیک ایشان رسید و با چشم خود آن را دیدند، همگی به خدا ایمان آورده و توبه کردند خدا هم آن عذاب را که در دنیا خوارشان می ساخت، از ایشان برداشت. و اما یونس(ع)وقتی خبردار شد که آن عذابی که خبر داده بود از ایشان برداشته شده، و گویا متوجه نشده که قوم او ایمان آورده و توبه کرده اند، لذا دیگر به سوی ایشان برنگشت در حالی که از آنان خشمگین و ناراحت بود. همچنان پیش رفت، در نتیجه ظاهر حالش حال کسی بود که از خدا فرار می کند و به عنوان قهر کردن از اینکه چرا خدا او رانزد این مردم خوار کرد دور می شود، و نیز در حالی می رفت که گمان می کرد دست ما به اونمی رسد، پس سوار کشتی پر از جمعیت شد و رفت.
در بین راه نهنگی بر سر راه کشتی آمد، چاره ای ندیدند جز اینکه یک نفر را نزد آن بیندازند، تا سرگرم خوردن او شود و از سر راه کشتی به کناری رود، به این منظور قرعه انداختندو قرعه به نام یونس درآمد، او را در دریا انداختند، نهنگ او را بلعید و کشتی نجات یافت.
آنگاه خدای سبحان او را در شکم ماهی چند شبانه روز زنده نگه داشت، و حفظ کردیونس(ع) فهمید که این جریان یک بلا و آزمایشی است که خدا وی را بدان مبتلاکرده و این مؤاخذه ای است از خدا در برابر رفتاری که او با قوم خود کرد، لذا از همان تاریکی شکم ماهی فریادش بلند شد به اینکه: "لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین".
خدای سبحان این ناله او را پاسخ گفت و به نهنگ دستور داد تا یونس را بالای آب وکنار دریا بیفکند. نهنگ چنین کرد. یونس وقتی به زمین افتاد مریض بود. خدای تعالی بوته کدویی بالای سرش رویانید، تا بر او سایه بیفکند. پس همین که حالش جا آمد، و مثل اولش شد خدا او را به سوی قومش فرستاد، و قوم هم دعوت او را پذیرفتند و به وی ایمان آوردند، در نتیجه با اینکه اجلشان رسیده بود، خداوند تا یک مدت معین عمرشان داد.
و روایاتی که از طرق امامان اهل بیت(ع)در تفسیر این آیات وارد شده، با اینکه بسیار زیاد است و نیز بعضی از روایاتی که از طرق اهل سنت آمده، هر دو در ین قسمت شریکند که بیش از آنچه از آیات استفاده می شود چیزی ندارند، البته با مختصراختلافی که در بعضی از خصوصیات دارند، و ما هم به همین جهت از نقل آنها صرف نظرکردیم، هم به دلیلی که گفتیم و هم به این دلیل که یک یک آن احادیث خبر واحدند و خبرواحد تنها در احکام حجت است، نه در مثال مقام ما که مقام تاریخ و سرگذشت است، علاوه بر این، وضع آن روایات طوری است که اگر مراجعه کنی، خواهی دید نمی توان خصوصیات آنها را به وسیله آیات قرآنی تصحیح کرد، حرفهایی دارد که قابل تصحیح نیست.
2- داستان او از دیدگاه اهل کتاب
2- در این فصل به سرگذشت آن جناب از دیدگاه اهل کتاب می پردازیم، داستان یونس(ع) در چند جای از عهد قدیم به عنوان"یوناه بن امتای"آمده و همچنین درچند جا از عهد جدید آمده که در بعضی از موارد به داستان زندانی شدنش در شکم ماهی اشاره می کند. و لیکن هیچ یک از آنها سرگذشت کامل یونس(ع)را نیاورده اند.
آلوسی در تفسیر روح المعانی در داستان یونس(ع)از دیدگاه اهل کتاب مطالبی آورده که بعضی از کتب اهل کتاب هم آن را تایید می کند. او نقل کرده که: خدای تعالی یونس(ع)را امر فرمود تا برای دعوت اهل"نینوی" بدانجا رود. "نینوی"یکی از شهرهای بسیار بزرگ آشور بود که در کنار دجله قرارداشت و تا آنجایی که یونس قرار داشت سه روز راه بود. علاوه بر این مردم نینوی مردمی شرورو فاسد بودند، لذا این ماموریت بر یونس گران آمد و از آنجایی که بود به سوی"ترسیس"فرارکرد که آن نیز نام یکی دیگر از شهرهای آن روز است. سپس به شهر" یافا"آمد که هم اکنون نیز"یافا"خوانده می شود، در آنجا یک کشتی آماده یافت که قصد داشت سرنشینان خود را به"ترسیس"ببرد، او هم اجرتی داد تا به"ترسیس"برود، همین که سوار بر کشتی شد و کشتی به راه افتاد بادی سخت وزیدن گرفت و امواج دریا بلند و بسیار شد و کشتی مشرف به غرق گشت.
پس ملاحان ترسیدند و مقداری از بارهای مسافرین را به دریا انداختند، تا کشتی سبک شود، در همین هنگام بود که یونس در شکم کشتی به خواب خوش رفته بود. و صدای خرنایش بلند شده بود، رئیس کشتی وقتی او را دید از در تعجب پرسید: چه خبرت هست؟ که در
چنین هنگامه ای بخواب رفته ای، برخیز و معبودت را بخوان، بلکه ما را از این مهلکه نجات بخشد، و ما در این ورطه هلاک نشویم.
بعضی از مسافرین به بعضی دیگر گفتند: بیایید قرعه بیندازیم تا معلوم شود این شر ازجانب کیست، خود او را به دریا بیندازیم تا تنها او هلاک گردد، پس قرعه انداختند به نام یونس اصابت کرد، به او گفتند: مگر تو چه کرده ای که قرعه به نام تو درآمد و تو اهل کجایی از کجا می آیی و به کجا می روی و از چه تیره ای هستی؟گفت: من بنده رب که اله آسمان و خالق دریا و خشکی است، هستم، آنگاه جریان خود را برای آنان نقل کرد، آنها بسیارترسیدند و او را توبیخ کردند که چرا فرار کردی و یک مشت مردم را در هلاکت گذاشتی؟
آنگاه گفتند: حالا به نظر شما چه کاری در حق تو بکنیم تا این دریا آرام گیرد؟ گفت: باید مرا به دریا بیندازید تا آرام گیرد، چون من می دانم تمامی ناآرامی های دریا به خاطر من است، مردم هر چه تلاش کردند تا شاید کشتی را به طرف خشکی برگردانند و بدون غرق شدن یونس از ورطه نجات یابند نشد، و ناگزیر و به اصرار خود آن جناب او را به دریاانداختند و کشتی در همان دم آرام گرفت.
خدای تعالی به نهنگی دستور داد تا یونس را ببلعد، و یونس سه روز در شکم نهنگ ماند و در همان جا نماز خواند و به درگاه پروردگار خود استغاثه کرد. پس خدای سبحان به نهنگ دستور داد تا به ساحل آید، و یونس را در خشکی بیندازد، نهنگ چنین کرد، همین که یونس در خشکی قرار گرفت، پروردگارش فرمود: برخیز و به طرف اهل نینوی برو و در بین آنان به بانگ بلند آنچه به تو گفته ام ابلاغ کن.
یونس(ع)به طرف نینوی رفت و در بین اهلش فریاد زد: هان ای مردم!تاسه روز دیگر نینوی در زمین فرو می رود، پس جمعی از مردان آن شهر به خدا ایمان آوردند، ندا دادند که هان ای مردم، روزه بگیرید، و همگی لباس پشمینه پوشیدند، و چون خبر به پادشاه رسید، او هم از تخت سلطنت خود برخاست و جامه های سلطنتی را از خود کند و لباس کهنه ای پوشیده و روی خاکستر نشست و دستور داد منادیان ندا دهند که هیچ انسان و حیوانی طعام و شراب نخورد و به سوی پروردگار ناله و فریاد سر دهند و از شر و ظلم برگردند و چون چنین کردند، خدا هم به ایشان رحم کرد، و عذاب نازل نشد.
یونس(ع)ناراحت شد و عرضه داشت: الهی من هم از این عذاب که فرارکردم، با اینکه از رحمت و رافت و صبر و توابیت تو خبر داشتم، پروردگارا پس جان مرابگیر، که دیگر مرگ از زندگی برایم بهتر است، خدای تعالی فرمود: ای یونس آیا جدا از این کار خودت غصه دار شدی؟عرضه داشت: آری، پروردگارا.
پس یونس از شهر خارج شد، و در مقابل شهر نشست و در آنجا برایش سایبانی درست کردند در زیر آن سایبان نشست ببیند در شهر چه می گذرد؟پس خدای تعالی به درخت کدویی دستور داد بالای سر یونس قرار بگیر و بر او سایه بیفکن. یونس از این جریان بسیارخوشنود شد ولی چیزی نگذشت که به کرمی دستور داد تا ریشه کدو را بخورد و کدو را خشک کند، کرم نیز کار خود را کرد باد سموم هم از طرفی دیگر برخاست، آفتاب هم به شدت تابید، امر بر یونس(ع)دشوار شد، به حدی که آرزوی مرگ کرد.
خدای تعالی فرمود: ای یونس جدا از خشکیدن بوته کدو ناراحت شدی؟عرضه داشت: پروردگارا آری سخت اندوهناک شدم. فرمود: آیا از خشک شدن یک بوته کدو ناراحت شدی، با اینکه نه زحمت کاشتنش را کشیده بودی و نه زحمت آبیاری اش را بلکه خودش یک شبه رویید و یک شبه هم خشکید، آنگاه انتظار داری که من بر مردم نینوی آن شهر بزرگ و آن جمعیتی که بیش از دوازده ربوه می شدند، ترحم نکنم؟و با اینکه مردمی نادان هستند، دست چپ و راست خود را تشخیص نمی دهند، آنان را و حیوانات بسیاری راکه دارند هلاک سازم؟[4]
موارد اختلافی که در این نقل با ظواهر آیات قرآن هست بر خواننده پوشیده نیست، مثل این نسبت که به آنجناب داده که از انجام رسالت الهی شانه خالی کرده و فرار کرده است، و اینکه از برطرف شدن عذاب از قوم ناراحت شده، با اینکه از ایمان و توبه آنان خبرداشته، و چنین نسبت هایی را نمی توان به انبیاء(ع)داد.
حال اگر بگویی نظیر این نسبت ها در قرآن کریم آمده، در آیات همین داستان درسوره صافات نسبت"اباق"(فرار)به آنجناب داده و نیز او را"مغاضب"و خشمگین خوانده، و در سوره انبیاء به وی این نسبت را داده که پنداشته خدا بر او دست نمی یابد.
در پاسخ می گوییم بین این نسبت ها و نسبتی که در کتب عهدین به آنجناب داده فرق است، آری کتب مقدسه اهل کتاب یعنی عهد قدیم و جدید سرشار از نسبت گناه و حتی گناهان کبیره و مهلکه به انبیاء(ع)است، دیگر جا ندارد یک مفسر در این مقام برآید که نسبت معصیت را طوری توجیه کند که از معصیت بیرون شود، به خلاف قرآن کریم که ساحت انبیا را با صراحت منزه از معاصی و حتی گناهان صغیره می داند، و یک مفسرچاره ندارد جز اینکه اگر به آیه و روایتی برخورد که به وی چنین نسبتی از آن، می آمد، آن راتوجیه کند، برای اینکه آیاتی که بر عصمت انبیا(ع)دلالت دارد،
خود قرینه قطعی است بر اینکه ظاهر چنین آیه و روایتی مراد نیست، و باید حمل بر خلاف ظاهرش شود، و به همین جهت در معنای کلمه"اذ ابق"و نیز در معنای"مغاضبا فظن ان لن نقدر. . . "بیانی آوردیم که دیدید هیچ منافاتی با عصمت انبیا(ع)نداشت و حاصل آن معنا این بود که گفتیم کلمات حکایت حال و ایهامی است که: فعل یونس(ع)موهم آن بودو خلاصه یونس(ع)نه از انجام ماموریت فرار کرد و نه از برطرف شدن عذاب خشمگین بود، ولی کاری کرد که آن کار ایهامی به این معانی داشت.
3- خدای تعالی در چند مورد از قرآن کریم یونس(ع)را ستایش کرده. و درسوره انبیا، آیه"88"او را از مؤمنین خوانده و در سوره القلم، آیه"50"فرموده: او را "اجتباء" کرده. و به خاطر دارید که گفتیم: "اجتباء"به این است که خداوند بنده ای را خالص برای خود کند و نیز او را از صالحان خوانده، و در سوره انعام، آیه"87"در زمره انبیاء شمرده، وفرموده: که او را بر عالمیان برتری داده، و او و سایر انبیاء را به سوی صراط مستقیم هدایت کرده.
بحث روایتی
روایاتی در ذیل آیات مربوط به داستان یونس(علیه السلام)
در کتاب فقیه از امام صادق(ع)روایت آورده که فرمود: هیچ قومی در میان خود قرعه نینداختند، و امر خود را به خدا واگذار نکردند، مگر آنکه آنچه حق بود از قرعه بیرون آمد. و نیز فرموده: چه حکمی بالاتر از حکم قرعه و عادلانه تر از آن است؟ وقتی اشخاص امرخود را به خدا واگذارند، آیا این خدای سبحان نیست که می فرماید: " فساهم فکان من المدحضین"؟[5]
و در کتاب بحار از کتاب بصائر نقل کرده که او به سند خود از"حبه عرنی"روایت کرده که گفت: امیر المؤمنین(ع)فرمود: خدای تعالی ولایت مرا بر همه اهل آسمانها و اهل زمین عرضه کرد، جمعی بدان اقرار و جمعی دیگر انکار کردند. یونس از آنان بود که انکار کرد و خدا او را به همین سبب در شکم ماهی حبس نمود، تا سرانجام اقرار نمود[6].
مؤلف: در معنای این روایت، روایات دیگری نیز هست، و مراد از این ولایت، ولایت کلی الهی است که خود امیر المؤمنین(صلوات الله علیه)اولین کسی است از این امت که فتح باب آن کرد و آن عبارت از آن است که خدا قائم مقام بنده ای، در تدبیر امر او گردد، و در نتیجه، آن بنده جز به سوی خدا توجه نکند، و جز خواست خدا را نخواهد و این مقام را باپیمودن طریق عبودیت به بنده می دهند، طریقی که بنده را به حدی می رساند که خالص برای خدا می شود، و به غیر از خدا، احدی از آن بنده سهم نمی برد.
و ظاهر عمل یونس(ع) - همان طور که گفتیم - ظاهری بود که مرضی خدا نبود ونمی شد آن را به اراده خدا نسبت داد، و به همین جهت خدا او را مبتلا کرد، تا به ظلمی که او به نفس خود کرد اعتراف کند آری خدای سبحان منزه است از اراده مثل این کارها. پس بلایا و محنت هایی که اولیای خدا بدان مبتلا می شوند، تربیتی است الهی که خدا به وسیله آن بلایا، ایشان را تربیت می کند و به حد کمال می رساند و درجاتشان را بالا می برد، هر چندکه بعضی از آن بلایا جهات دیگر داشته باشند که بتوان آن را مؤاخذه و عقاب نامید، و این خود معروف است که گفته اند: "البلاء للولاء - بلا لازمه ولایت و دوستی است".
مؤید این معنا حدیثی است که صاحب کتاب علل به سند خود از ابی بصیر آورده، که گفت: به امام صادق(ع)عرضه داشتم: به چه علت خدا عذاب را از قوم یونس برداشت با اینکه تا بالای سرشان آمد، و بر سرشان سایه افکند و این معامله را با هیچ قومی دیگر نکرد؟
در جواب فرمود: برای اینکه در علم خدای تعالی این معنا بود که به زودی عذاب را ازآنان برمی گرداند، به خاطر اینکه توبه می کنند. و اگر این جریان را به اطلاع یونس نرساند، برای این بود که یونس فارغ برای عبادت او باشد، و در شکم ماهی به مناجات با او بپردازد، ودر عوض مستوجب ثواب
تاریخ متعلق به کسانی هست
که... در زندگی هدف روشنی
دارند.
برای رسیدن به آن تلاش و
کوشش می کنند .
انسانی که هدف دارد امیدوار
است.
از بیماری افسردگی ناتوانی های
ذهنی در امان می ماند.
هدف در سه بخش دارای تعریف
است .کوتاه مدت..میان مدت و
دراز مدت .انسانی که هدف دارد
برای وقت وزمان عمر خود ارزش
قائل است.آن رابیهوده بهدرنمیدهد
امیدوار وپویاست .نا امید نمیشود
راهها وروش های را برای رسیدن به
هدف تجربه می کند .
از پای نمی نشیند.اندیشه وانگیزه
دارد.به توانائیهای خود ایمان دارد .
یک اراده درونی ( الهی ) با او
همراهی می کند ..
(ومن یتوکل علی الله وهوحسبه )
گوش دل وجانش رانوازش میدهد
التماس دعا نشر آن صدقه جاریه
صدیقه اژه ای
شیدای اصفهانی
ابانماه ۱۴۰۱
⚡️🌸✨⚡️🌸✨⚡️🌸✨
https://eitaa.com/SheidayeEsfahanii
💢دست کسی را توی حنا گذاشتن
( این ضرب المثل را در بارهی کسی به کار میبرند که وسط کاری تنها گذاشته شده باشد یا در وضعیتی قرار گرفته باشد که هیچ کاری از او بر نیاید).
در گذشته که وسایل آرایش و زیبایی به فراوانی امروز نبود، مردان و زنان دست و پا و سر و موی و گیسو و ریش و سبیل خود را حنا میبستند و از آن برای زیبایی و پاکیزگی و گاه برای جلوگیری از سردرد استفاده میکردند.
برای این کار، مردان و زنان به شاهنشین گرمابه، یعنی جایی که پس از خزینه گرفتن در آن جا دور هم مینشستند، میرفتند.
دلاک حمام حنا را آب میکرد و نخست موی سر و ریش و سبیل و گیسوی آنان را حنا میبست و سپس دست و پایشان را حنا میگرفت یا توی حنا میگذاشت.
شخص حنابسته ناگزیر بود که ساعتها در آن گوشهی حمام از جای خود تکان نخورد تا رنگ، خودش را بگیرد و دست و پایش خوب حنایی شود.
در این چند ساعت آنان برای آن که حوصله شان سر نرود با کسانی که مانند خودشان دست و پایشان توی حنا بود باب گفت و گو را باز می کردند و از هر دری سخن میگفتند.
حمامی هم در این مدت از آنان با نوشیدنیهای خنک کننده مانند آب هندوانه و انواع شربت پذیرایی میکرد و چون آنان قادر به انجام هیچ کاری نبودند خود حمامی این نوشیدنیها را بر دهان آنان میگذاشت تا بنوشند و کمبود آب بدنشان را جبران کنند.
این حالت که در آن شخص حنا بسته قادر به انجام هیچ کاری نبوده است بعدها رفته رفته از چهاردیواری حمام بیرون آمده و در بین مردم به صورت ضرب المثل درآمد.