eitaa logo
شِیخ .
10.3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
133 ویدیو
5 فایل
‌الله ‌ - طلبه - نویسنده - فعال رسانه #طلبه‌ی‌جوان‌حزب‌اللهی . مدیر - @Oo_Parvaneh_oO تبلیغات - @O_o_tab_o_O ناشناس : https://daigo.ir/secret/84750920
مشاهده در ایتا
دانلود
شِیخ .
‌ اینجا که من نشسته‌ام، مقدس و منزه است. حال و هوایش به طرز عجیبی بوی بهشت می‌دهد و دردهای آدمی را التیام می‌بخشد. اینجا که من نشسته‌ام، عده‌ای نماز می‌خوانند. عده‌ای محراب را بوسه‌باران می‌کنند. عده‌ای غرق تماشا هستند و عده‌ی دیگری چون من، محو خیالاتند. کنجِ کنجِ کنجِ مسجد جمکران نشسته‌ام، درست جایی که کسی نمی‌تواند مرا ببیند و من اما خیره به همه‌آدمها به تمام فضای زیبایِ مسجد اشراف دارم ..‌ در نزدیکی های من خانم جوانی اشک می‌ریزد و آهسته آهسته با مولایش نجوا می‌کند.‌ نمی‌دانم چه می‌گوید؟ چه میخواهد؟ اصلا چیزی می‌خواهد؟ برای خاطر خواسته و مراد دلش این‌طور ناله سر داده است؟ غصه اش غصه‌ی دنیاست یا دردِ فراق مولای‌مان مهدی، روی دلش سنگینی می‌کند؟ نمی‌دانم. . و چه خوشبخت است اگر دلواپسی و اشک و ناله‌اش برای آن باشد که بخواهد ظهور حضرت حجت به تعجیل بیافتد‌‌ . راستی! قدیم‌ترها از بزرگ‌تر ها میشنیدم که می‌گفتند آدمیزاد اگر درد بزرگی داشته باشد؛ درد های کوچک و ریزه ریزه‌اش را رها می‌کند و می‌چسبد به همان زخم عمیق‌تر... و برای بهبود همان زخم می‌دود و تلاش می‌کند. من اما مانده‌ام در کار آدمها، چطور می‌شود درد به این بزرگی را داشت و برای چیزهای کوچک و بی‌اهمیت دنیا ضجه زد..؟ مگر نه آنکه قلب ما می‌تپد به عشق مولایمان مهدی و مگر نه آنکه زنده‌ایم و نفس میکشیم و روزگار می‌گذرانیم به عشق دیدار یار غایبمان که بی‌همتا ترینِ آدمهاست؟ پس کجاست اشک ها و ناله ها و التماسهایمان در پیشگاه خداوند؟ چرا نمیمیریم از غصه‌ی کودکان فلسطینی که اگر ظهور منجی عالم بشریت اتفاق می‌افتاد دیگر لازم نبود که تا به این اندازه رنج و سختی را تحمل کنند ..؟ خسته ام‌. خسته از خودم و تنی که چسبیده به دنیاخواهی و ذلت امانش را بریده. کاش خدا به ما طعم شیرینِ عشق و محبتِ حقیقی امامِ عزیزمان را بچشاند تا رهایمان کند از تلخی روزگار و دردهایش :) | |
امروز : در محضر استاد عزیز و بزرگوار حجت الاسلام والمسلمین حسن محمودی
وقتی اولویت حیاتَت‌ در این دنیا، رضایت شد؛ وقتی تنها برای خاطرِ لبخندِ ایشان روزگار گذراندی و عمر را فدا نمودی، آن وقت شیعه‌ی حقیقی هستی. هرآنچه غیر او و رضایتش در قلبت سبز شد و جوانه زد؛ علف هرز است و باید نابودش کنی! بسیاری از تکَلُف‌ها و سختی‌هایی که در زندگی بر خودمان، خانواده‌مان، همسرمان و فرزندانمان تحمیل میکنیم، ریشه اش همین فاصله‌های زیاد بین دل و قلبمان با امام عزیزمان است... مهمان می‌آید، چند مدل غذا و دسر آماده می‌کنیم؛ برا طبق نظر و حرف و خواسته‌ی مردم خانه و زندگیمان را طراحی میکنیم؛ با مد پیش می‌رویم و مشویشم که مبادا لحظه‌ای از اطرافیانمان در مسائل مادی عقب بیافتیم.. همه و همه اش تکَلُفی بیجا و عبس است! عملی‌ست بیهوده و دنیایی که جز شرّ و بدی نتیجه‌‌ای ندارد. دل باید متعلق باشد به امام زمان و تنها به خواسته‌ی او بیاندیشد! والا به قول استادمان چه اشکالی دارد اگر میهمان که آمد و بر سر سفره نشست؛ همان غذایی را برایش بیاوریم که در خلوت خودمان میخوریم؟ چه اشکالی دارد اگر جهیزیه دخترمان را اسلامی تهیه کنیم و به تجملات بی پایه و اساس بها ندهیم؟ چه اشکای دارد اگر عروسی‌ هایمان را در تالارهای میلیاردی نگیریم و طبق آنچه در عرف، ارزش شده است عمل نکنیم؟ رضایت مولایمان مهدی، رضایت خداوندگار عالم است و خدا امر فرموده به قناعت و تقوا و دوری از تجملات دنیایی... کمی نزدیک تر به آسمان باشیم! زمین و زمینی‌ها بمانند برای همین دنیایی محدود.
‌ تمرین : بیایید سعی کنیم از این به بعد هروقت خواستیم اطرافیانمون رو مخاطب قرار بدیم، پسوند [جان] رو بعد از اسمشون به کار ببریم. مثلا : علی جان، فاطمه جان، مامان جان و ... ‌
عید مبعث باشه، بارون بیاد، عطر گل نرگس پیچیده باشه توی تمام فضای خونه، چای تازه دم باشه و کتابی که خط به خطش پر از ماجراست... چه حسی از این بهتر؟ چی از این قشنگ‌تر؟
سفر به سمت مقصدی بی‌همتا ..
شِیخ .
سفر به سمت مقصدی بی‌همتا ..
‌ بعضی‌ وقت‌ها ما هیچ کاره‌ایم. هیچ‌کاره‌ی هیچ‌کاره ... برنامه ریختن‌هایمان برای زندگی یک چیز است و آنچه رقم می‌خورد؛ چیز دیگری ...! فکرش را نمیکردم که در آخرین شب از ماه رجب، در مسیر بی‌همتای راهیان نور باشم و شب را در خاک مقدسی به صبح برسانم که روزگاری شهدا در آن قدم گذاشته‌اند. الحمدالله علی کل حال :) همین !
‌ - تصاویر ثبت و ضبط شده توسط دوستان طلبه‌ی عزیز و مجاهدم که باهم در یک اتوبوس و همسفر هستیم 🤍• -
شِیخ .
‌ امشب توی اتوبوس نزدیک به یک ساعت مباحثه کردیم؛ با موضوع مهدویت. و البته بحث خیلی شیرین و بامزه شده بود ... [ کلیپ مرتبط با مباحثه‌ست ] ‌