eitaa logo
شِیخ .
10.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
134 ویدیو
5 فایل
‌الله ‌ - طلبه - نویسنده - فعال رسانه #طلبه‌ی‌جوان‌حزب‌اللهی . مدیر - @Oo_Parvaneh_oO تبلیغات - @O_o_tab_o_O ناشناس : https://daigo.ir/secret/84750920
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ امروز کلاس حلقه‌ی صالحینم‌ رو با یک دانش آموز برپا کردم . مهم نیست چند نفر ؟ یا چند ساعت ؟ یکی تربیت میشه ، خوب تربیت میشه. بزرگ میشه ، فرمانده میشه ، بعد بهش میگن حاج قاسم ! تک نفره دنیا رو تکون میده ‌. بین میلیونها میلیون آدم ، یکی بشه حاج قاسم واسه کل دنیا بسه .
التیامِ خستگی‌ها .. سلام بر شهدا ❤️
یک‌ فریم از تجمعِ امروز که حالِ دلمو خوب کرد.
شِیخ .
التیامِ خستگی‌ها .. سلام بر شهدا ❤️
شهدا ... پناهگاهِ امنِ امینِ انسانهایِ دل‌شکسته‌اند. همان‌هایی که پَر گشودند و از جانِ ارزشمندشان گذشتند تا اسلامِ عزیز، زنده و جاویدان و سرافراز بماند . هرکجا دل‌های شکسته به سمتِ منبعِ نامحدودِ محبتِ شهدا کشانیده شد. به حال مطلوبی رسید و خواسته‌های دل، محقق شد! اینک وقتِ آن است که متوسل شویم به انوارِ چشمانِ رسول اکرم ص و سربازانِ شهیدِ از جان گذشته‌ی راهِ حق و حقیقت تا سپاهِ حق در برابر رژیمِ منحوسِ صهیونیسم پیروز شود . ✍🏻
‌ حضرت زینب به ما یاد داد در کنارِ رعایتِ چهارچوب هایی که دین برای یک خانم قائل شده، میشه مقتدر و حماسه آفرین و تبیینگر بود . میشه نقش‌ آفرین و تاریخ ساز بود ! تولدت مبارک اَبَر قهرمانِ تاریخ 🌸
‌ حضرتِ زینب کی بود ؟ یک‌بانویِ‌قهرمانِ‌مهربانِ‌صبورِبااقتدار ! ‌
‌ امشب دانشگاه سخنرانی دارم ، محتوای سخنرانی‌ رو که آماده کردم خیلی باب میلم شد ، وقت کنم همین روزها تایپ میکنم براتون میفرستم مطالعه کنید . . ‌‌
‌ سلام علیکم رفقای جان . ایامِ گذشته ، متنِ مختصرِ حماسه طورِ با احساسی در رابطه با مساله‌ی غزه نگاشته و با شما به اشتراک گذاشته بودم ! احتمالا هنوز فراموشش نکرده باشید . اتفاقی که بغضِ گلویم و ذوقِ در چشمانم شد ، محبتِ شما نسبت به این پست بود . امروز یکی از دوستانِ عزیزِ ما که دنبال کننده‌ی کانال هستند ، پادکستی برای بنده ارسال کردند که با صدای زیبای دلنشین خودشون بود و البته متنی که من نوشته بودم . با کسب اجازه از صاحب اثر ، این صوت رو با شما به اشتراک میزارم . در انتشار این صوت ... دست یاری شما را خواهانم :)
• فـلسـطـٖین !.mp3
3.96M
عاقبت ، هجوم ناگهان عشق فتح خواهد کرد پایتختِ درد را (: گوینده - معصومہ‌حاجی‌بابایی نگارنده - طلبه‌ی‌جوانِ‌حزب‌اللهی | @Sheikh_Alii
🔸 ‌ماجرای دانشگاه . خیال نمی‌کردم دنیای طلبگی ، زندگانی‌ام را گره بزند به تجربه‌هایِ شیرینِ وصف ناشدنی ‌در سنینِ پایینِ جوانی . آن روز ، صبحِ دل انگیزِ شاعرانه ام را با نامِ مبارک حضرت زینب سلام الله علیها آغاز کردم و با اشتیاق در پی آن بودم تا مطلبِ جوان پسندِ پر مغزی آماده کنم‌ .‌ چرا که عصر آن روز افتخار داشتم در محضر دانشجویان باشم و سخنرانی کنم . هرچه دل گفت ، نگاشتم و هرچه عقل گفت زیرکانه به آن اضافه کردم و از چاشنیِ روایت‌ها به محتوایِ شیرینم افزودم . به هر شکل از اذان صبح تا اذان مغرب ، بی وقفه تلاش کردم تا مطلب بسیار مناسبی آماده کنم . اولین تجربه‌ی سخنرانی‌ام در میان جمع دانشجویان بود و من به عنوان یک طلبه‌ی جوان که سن و سالم از بسیاری از آنها کمتر بود قرار بود در آنجا حضور یابم . نخستین باری نبود که برای سخنرانی میرفتم ، در مساجد و محافل حوزه‌ی علمیه و دبیرستان‌های دخترانه ، بارها حضور یافته بودم . ولیکن در دانشگاه ، خیر ! و همین‌ امر برایم جذابیتِ فوق العاده‌ای به ارمغان آورده بود . تا عصر که پا در نمازخانه‌ی دانشگاه بگذارم دل توی دلم نبود و اشتیاقِ فوق‌العاده ای داشتم . زمان گذشت و هنگامه‌ی دیدار با دانشجویان فرا رسید . به محض آنکه در نمازخانه وارد شدم ، گویا که روحم با آب روان برخورد کرده باشد تازه و سرزنده شدم و از نشاط دانشجویانِ جوان ، نشاطِ بی نظیری در قلبم احساس کردم . جمعِ بامحبتشان‌ عجیب دل و جانم را شیفته کرده بود و الحمدالله به لطف بانوی صبر و مقاومت ، من نیز در جوار دوستان دانشجویم‌ سخنرانی خوبی داشتم . آنچه که برایم اهمیت داشت اثر گذاری کلامم بود و رسوخ در قلب دانشجویان ‌. که الحمدالله میسر شد . . ✍🏻
شب‌های بلندِ زمستان و خانه‌ی قدیمیِ مادربزرگ ، استکان کمر باریک و ورق‌های کاهی‌ِ کتاب ...