- فاقدکپشن
دِل داشتیم، دادیم .
جان بود، عَرض کردیم
چیزی که یار خواهد ، صبر است
و ما نداریم . .
.
حوصله نداری درس بخونی ؟
درس نخون .
حال خوبت از هرچیزی مهم تره .
پیشنهادم یک لیوان چای با دوتا دونه کشمشِ
میتونی بعدش غزل حافظ بخونی
یا میتونی از پنجره اتاقت به بیرون نگاه کنی و سه چهارتا نفس عمیق بکشی . . .
با دوستات معاشرت کنی و بعد از مرور اهدافت بشینی پشت کتاب و باخیال راحت درس بخونی.
این تویی که برای خودت تصمیم میگیری ..
با عشق زندگی کن ، اجبار معنایی نداره ♥️
.
سلامِ اهلِ صبور
مساله نخست: آرامِ دل شما پنهان مانده !
مساله آخِر: دوست و فقط دوست . . . فکر میکنم رفاقت هرگز جز رابطه و پیوند خانوادگی وجود نداشته و نخواهد داشت ... دوستی اما ممکن است به آخرین درجات و صمیمت ها دست پیدا کند .
پس جز با خانواده رفاقتی طلب نکنید ♥️.
اما اینکه شما دنبال دوستِ خدایی هستید که دستگیر شما باشد و تا آسمان الهی همراهتیان کند ، بسیار خوب است .. اما نباید موجب شود که شما دست از تلاش و جنگیدن بردارید و رو به روی در ، انتظار آمدنِ او را داشته باشید .
همسفر ، هممسیر ، همراه ، همفکر ، همه اینها لازم و ضروری است. اما یکجا درون یک انسان جمع نمیشود . . دایره ارتباطات و تعاملاتتان را گستردهتر کنید . رشدی که در ارتباطات تیمی و گروهی وجود دارد در رفاقت های دو نفره هرگز هرگز هرگز وجود ندارد . .
#افقگسترده
سلااااام دغدغهمندِ دلسوزِ عزیز .
اول بنا بود کانال خصوصی باشه ؛ اما نظرم عوض شد ... اتفاقا خیلی هم خوشحالمون میکنید اگر مطالب رو نشر بدید . اگر تعداد اعضا افزایش پیدا کنه طبیعتا انگیزه و شوق و ذوق من هم به مراتب بیش از قبل میشه و میدونید که ... هرچقدر حمایت ها پررنگ تر باشه ناخودآگاه کیفیت مطالب هم بیشتر و بهتر میشه .
خلاصه همراهی کنید . . کانال به لطف شما پابرجاست
خب ...
نامه یکی از رزمنده های دوران جنگ رو میفرستم . با دقت بخونید . دلتون غنج میره بدون شک .. چقدر عاشقانه های دوران دفاع مقدس پر از درد و نگرانی و دوری بود .
براتون از این محبت های حقیقی آرزو میکنم ♥️
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر رهبرم و سلام بر رزمندگان اسلام
خدمت همسر خوبم سلام عرض میکنم
حالا که این نامه را مینویسم، تازه از راه رسیده ام . امروز ، سه شنبه ۱۳۶۱/۱/۱۰ میباشد .
زهرا جان ، من تازه رسیده ام و نتوانستم طاقت بیاورم و خواستم یک نامه بی قابلی برای شما بنویسم .
دلم برایت خیلی تنگ شده است ؛ حتی برای فاطمه که من را نمیشناسد و خیلی ناراحت هستم که پدر خودش را نشناخت .
زهرایِ من ، هر دقیقه در اینجا برای من یک سال طول میکشد .
آن ژاکت قرمز تو را پوشیدم که همیشه به یادت باشم . وقتی پوشیدم اشک از چشمانم جاری شد آخر من هیچ طاقتی ندارم و نمیتوانم از تو جدا باشم .
همسرت هیچوقت تو را فراموش نمیکند ..
الله اکبر ، خمینی رهبر .
شِیخ .
بسم الله الرحمن الرحیم سلام بر رهبرم و سلام بر رزمندگان اسلام خدمت همسر خوبم سلام عرض میکنم حالا ک
از طرف سجاد به زهرا ....
مبدا: ارومیه مقصد: سمنان
.