گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست🌿
ور تو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست
شِیخ .
.
محمد جان
پیش از هرچیز ، باید بگویم که طرحِ لبخندت سایه میگستراند بر اندامِ زندگانیِ رنجورم - فکر کردن به تو ، مرورِ بودنت و تکرارِ خوبی های بیمثالت ، عادت هرروزهام شده است . صبحی اگر برخیزم و عکس ها و فیلم هایت را بازبینی نکنم ، در هنگام عصر دلتنگی عجیبی بر قلبم روانه میشود . اما این دلتنگی از جنس الیاف های اطرافم نیست . گویا آن را با نخ های بهشتی بافته اند و روانه قلبم کرده اند .
تنها شوقم برای ادامه حیات، رسیدن به تو ، رسیدن به آرمانهای تو و رسیدن به مقامِ تو است . حالا که آن بالا بالاها دستت به بهترین ها ميرسد، سلامِ ما اهالی شهر را به محمد حسین حمزه و عباس دانشگر برسان و بگو ما پای آنچه که به آن اعتقاد داریم ایستاده ایم . به مدد اهل بیت و شهدا ... یاعلی محمدِ قهرمان ♥️-
.
بودنتحبهقندیستکهدرچایافتاد.
مادربزرگِخوبِمن☕️🌿'
شکارِنابِلحظههایِپاک . .
اهل شعر باشید .
حافظ ، مولانا ، سعدی
سهرابسپهری ، نیمایوشیج ، فاضلنظری
دنیا دنیای لطافت و عشق و محبته - جانمونید.
.
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست . .
خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد
سر مویی به غلط در همه اندامم نیست !
#مولایِمنمهدیعج
#سعدی🎴♥️!'
.
دل+PLUS
دلپلاس روایتی شیک از دل و قلوه دادن و عشقولانهبازیهای مجازیِ امروز نیست .
دلپلاس روایتی است نو و خوش از ابنای حضرت آدم علیهالسلام که در عصر یکپارچگی کروناویروس متفاوت زیستهاند .
روایتی از شیردلانی که تنها خبطشان این است که دل دارند و غم را نمیخواهند برای هیچ دارودیاری.
آدم هایی که اگر دوست داشتید، میتوانید بروید توی بحرشان ببینید چه حس و حالی اینطوری بیقرار و لاقیدشان کرده که بپرند وسط آتش .
تجربهای هم آغوش خطر که در آن آتش ترس و لبخند و بغض و ابتکار به هم آمیخته . مجاهدانی که چند قدم این طرفتر ، در دارالعبادهی یزد داوطلبانه و مردمی طعم این ایام را دیگر گونه چشیده اند .
دلپلاس
روایتیازمجاهدانخطِمقدمِجنگبا
کروناویروس 🎞😷
.
هرکجا میرفتیم، با دو گروه آدم سروکار داشتیم. یک گروه به چشم آدم حسابی های دغدغهمند جان برکف نگاهمان میکردند و گروهی به چشم دیوانههای بیکار و بیعاری که بی خود و بی جهت جانشان را در خطر انداخته اند .
.
آمبولانس رسید .
تابوت را که بردیم سمت غسالخانه یکی از اطرافیان میت گفت : هواش رو داشته باشید ! چهل سال چای ریز روضه های امام حسین ع بوده ...
زانویم قفل شد . طلبه ها تمام مدت غسلش ، زیارت عاشورا خواندند و ذکر گفتند و گریز روضه زدند . موقع کفن کردن ، طلبه ای دم گرفت و گفت : اگر کشتند چرا خاکش نکردند .
و پیرمرد را میهمان آخرین روضهی زندگی اش کرد .
.