eitaa logo
شِیخ .
12.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
159 ویدیو
8 فایل
‌الله ‌ بانوی طلبه‌ی دهه هشتادی که شیفته‌ی کتاب و چای و نوشتن است. و او همیشه می‌نویسد‌. شبها، روزها، عصرها و همیشه! پس در این مکانِ مقدس دنبال زرق و برقهای مجازی نباش. فقط بخوان و لبخند بزن. مدیر و رزرو تبلیغات : @Oo_Parvaneh_oO
مشاهده در ایتا
دانلود
در آغوشِ کلامِ استاد مطهری -!
نترسیم !.
به خودت انرژی بده . هوای دلتو داشته باش و محکم اهدافت رو دنبال کن . . . !
شاید اگر راهِ دیگری را برمی‌گزیدم ماجرا بسیار ساده‌تر پیش‌ می‌رفت و رو به جلو حرکت می‌کرد . اما من ترجیح دادم انتخابِ با عظمتی داشته باشم تا بتوانم با گذشت زمان خود نیز انسانِ بزرگ و بلند مرتبه‌ای شوم ‌. چرا که طلبگی یعنی خودت را بسازی و رشد کنی تا بتوانی پزشکِ روح دیگران شوی و در جامعه تاثیر بگذاری . من انتخاب کردم که در مسیر شاگردیِ امام زمان عج قدم بگذارم و رسالتی شبیه به رسالت اولیای خدا داشته باشم . در هرکجا که قدم بگذارم باید نشانی از معنویت همراهم باشد و دائم در پی آن حقیقتِ محض یعنی توحید حرکت کنم . ✍🏻 ز.ش
آدمها چند دسته اند . . . آدمهایی که از سر زور و ترس کاری را انجام می‌دهند . آدم‌هایی که با خیال و طمعِ رسیدن به مال یا منفعتی دست به انجام کاری می‌زنند . آدمهایی که به خاطر محبت به چیزی بدون چشم داشت با شور و شوق و عشق و علاقه به کارهایشان می‌پردازند . و چه مقاماتی دارند این افراد . . . و چه حاااااالاتی دارند این افراد ؛ چنان مشغول کار می‌شوند که گویا بر فراز آسمان در حال پروازند و چنان از پرواز خود لذت می‌برند که حد و اندازه ندارد ‌‌. نمی‌شود دقیقا حال عاشقی این‌چنینی را وصف کرد . چای را که ریخته بود برداشتم و با خسته نباشیدی از کنارش گذشتم او نیز همانند همیشه همان لبخند همیشگی اش را ( که در اوج کار سخت که در قبالش مزدی دریافت نمیکند ) تحویلم داد . چای را با قندی ک پس از آن در دستم قرار دادند ، گرفتم و به گوشه ایی رفتم و در این فکر بودم که عاشق واقعی اینها هستند یا منِ بیچاره که اندر خم یک کوچه ام .. ؟. آدم این همه عشق و صفا و صمیمیت و خونگرمی را می‌بیند انگشت به دهان میماند چرا که قاعدتا در فشار کار هر روز و شب که مزد مادی هم دریافت نمیکنی باید یک جا از کوره دربروی و عصبی بشوی و .... خدایا عشق و عطش واقعی خودت و خاندان پاکت را در وجود همه‌‌ ی ما قرار بده . مطمئن باشید سعادت واقعی در همین مسیر است. مطمئن باشید آرامش واقعی در همین مسیر است . قم المقدسة 140‪1/11/30 . ✍🏻 علی.ص _ ز.ش
صبحِ امروز دقایقی را در کنار خانمِ نسبتا جوان و تحصیل کرده‌ای سپری کردم ‌. برخی‌ها ، علاوه بر فنِ بیانِ خوب و سنجیده ، کلامِ خوب و مرتب و با انضباط ، قلبِ مهربان و رئوفی دارند . برخی‌ها یاد گرفته‌اند که برایِ همه مادر باشند . دلسوزی های عمیق و نصيحت ‌های مشفقانه‌ی جدید به سمتِ مردم روانه می‌دارند بی آن‌که ذره‌ای توقع داشته باشند . محبت آسان‌ترین عملِ خیرخواهانه‌ی دنیاست اما محبتِ خالی از توقع ، دشوار و عجیب است . . حوزه‌ی علمیه 1401/12/1 ✍🏻 ز.ش - علی‌.ص
حاج آقا . . . بالایِ منبر رفتی اونقدر غرقِ علم نشی ، که مبدأ اصلی یادت بره !!!! .
امروز ، عمیقا در دریایِ تفکر فرو رفته بودم - گاهی سوار بر کشتیِ آرزوها تا تهِ دریا سفر میکردم و به‌جایی نمی‌رسیدم - گاهی بر رویِ قایقِ حقایق نامه‌هایم را پهن می‌کردم و به سمتِ ساحل پارو میزدم . . حوالی هفتِ صبح بود - هوا هم شبیه چشمانِ سیاهِ من خواب آلود و گرفته و بغض‌آلود بود . همانطور که در دریایِ خیال و تفکر ، میچرخیدم و به تماشای آنچه گذشت‌ها و آنچه خواهید دیدها می‌پرداختم . به خودم آمدم - گویا کسی از آخرینِ طبقه‌ی ساختمانِ صد طبقه‌ای به سمت پایین رهایم کرده بود . خدایِ من . . ‌. ! بازهم شگفت زده و حیران ، خویشتن‌ِ خویش را در میانِ انبوهی از لطف و عنایاتِ پروردگار یافتم . گویا کسی یک‌ بغل گل رزِ سفید برایم آورده بود . . آنچنان محو در تماشایِ نعمت‌هایی که خداوند به من ارزانی‌ داشته است بودم که تمامِ غم‌های دنیا فراموشم شد و دل‌گرفتگی‌ها رهایم کرد . . کشتیِ آینده و قایقِ احساسات را در کنار ساحلِ آرامش رها کردم و پیاده با پاهای برهنه به سمتِ نا کجا آبادِ دنیا حرکت کردم . به تمام بودن‌ها و نبودن‌ها ، داشتن‌ها و نداشتن‌ها ، رسیدن‌ها و نرسیدن‌ها خیره شده بودم ‌. و بیش از هر زمانِ دیگری به خدایِ کهکشان‌ها ایمان آوردم . خداوندی که پازل زندگانیِ آدمیزاد را جورِ منحصر به فردی می‌چیند تا هر صبح که خورشید طلوع می‌کند شگفتانه‌‌هایش انسان را به کمالِ خرسندی برساند . خدایا - شکرت 🧡 هنگامه‌ی تحریر : غروبی آراسته به غم در دومین روز از آخرینِ ماهِ فصل زمستانِ سالِ یک هزار و چهارصد و یک . ✍🏻 | ز.ش - علی.ص
همه‌ی حرفها را نباید گفت . خیلی از حرفها را هم نمی‌شود گفت . بعضی حرف ها را اگر نگویی عقده می‌شود و باید گفت . و بعضی حرفها دغدغه‌های آبکی است و کوچک می‌کند اگر بگویی . بعضی از حرفها را هم اگر نگویی اشتباه کرده‌ای ؛ فقط چگونه گفتن مهم است . - بخشی از کتابِ ( من نه ما ) -
تقویم را ورق می‌زدم ، مناسبت‌ها را مرور می‌کردم و دور تاریخ های مهم را با مداد قرمز دایره میکشیدم تا مبادا فراموشم شود . ناگهان نگاهم قفل ماند بر روی سوم اسفند ماه ... تاسف برانگیز ترین تاریخِ ممکن !' روزی که کودتای انگلیسی رضا خان اتفاق افتاد و قاجار برای همیشه از حکومت فاصله گرفت ... مملکت با انبوهی از سرمایه و عزت به دست یک انسان نالایق و هوس‌باز افتاد که سرمایه های ملی را خرجِ عشق‌وحال های خصوصی اش میکرد . و سوغاتش از کشورهای دیگر به جای علم و صنعت و پیشرفت ، بی عفتی و هرزگی و بی‌غیرتی بود . متن پیچیده ای حاضر و آماده نکرده‌ام . خواستم یادآوری کنم ، ما بابتِ خیانت های همه جانبه‌ی رضاخان و پسرِ لاابالی‌اش ضربه‌های شدید بسیاری از بیگانگان نوش جان کردیم که با انقلاب خمینی کبیر به عزت و اقتدار و استقلال مبدل شد . . هنگامه‌ی تحریر : همین حوالی . ✍🏻 | ز.ش - علی.ص
امروز با اصحابِ جوانِ رسانه‌ ، دور هم جمع شده‌بودیم . . . ! محفلی گرم و جمعی صمیمی متشکل از جوانانِ دغدغه‌مندِ سطحِ شهر - جوانان و نوجوانانی که آمده بودند تا بگویند حاضرند با تمامِ دارایی‌شان برای انقلاب و ایجادِ تمدن نوینِ اسلامی تلاش کنند . مجاهدانی که هنرِشان سرمایه‌شان بود ... یکی عکاس ، دیگری گوینده ، آن یکی نقاش ... ! خواستم بگویم ، خدمت گزارانِ به این انقلاب اسلامی ، با تمامِ جان پا به میدانِ مبارزه و جهاد گذاشته اند !.. ببینند آنها که نمی‌توانند این اتحاد و یکرنگی را ببینند ...🌱 و ما از این پس ، روایتگرِ امیدیم و نویسندگانِ حقایق .