شِیخ .
خیلی وقت بود سری به حیاط نزده بودم . اونقدر درگیر روزمرگی های زندگی بودم و سرم گرمِ ماجراهای روزگار بود که یادم رفته بود باید درست وسطِ زندگی اصلِ زندگی رو جستجو کرد و خوشبختی اونقدر هاهم که توی ذهنمون بزرگش کردیم دست نیافتنی نیست . خلاصه اینکه با دیدن این گل های رنگی رنگی ، خنده ی عمیقی روی صورتم نقش بست و خدارو هزاران بار بابت وجود این دل خوشی های کوچیک شکر کردم .
دیر گاهیست
که افتادهام از خویش به دور،
شاید این عید به دیدارِ خودم هم برَوم .
کاش کسی میآمد . درست در وسط اصلی ترین میدانِ شهر میایستاد و با صدایی رسا مردم را به خویشتنشان باز میگردانید . کاش کسی میآمد تا بگوید نو شدن لباسها و رنگها و خانه تکانی ها ، ارزشمند ترین عمل ها هستند اگر همراهِ با خودسازی و رشد باشند . آدمِ بدخلقِ خوش لباس کجا و آدمِ خوشاخلاقِ کهنهپوش کجا ...؟ البته که نیکوییِ سیرت اگر حقیقی باشد به نیکویی ظاهر میانجامد .
کاش در این روزهای شلوغِ آخر سال قدری به دوست داشتنِ خویش مشغول میشدیم و از درونمان خانه تکانی را آغاز میکردیم..
سالِ نو را باید با خویشتنی نو آغاز کرد .
به آدمِ مهربان درونت ، در آینه سلام کن و بابت یک سالِ پر فراز و نشیبی که پشت سر گذاشتی و ایستادی از خودت تشکر کن .
هنگامهی تحریر : بیست و هفتمین روز از آخرین ماهِ زمستانِ سالِ یک هزار و چهارصد و یک .
✍🏻| ز.ش - علی.ص
شیخعلی1_401531484571173472.mp3
زمان:
حجم:
3.1M
محبوبم . . .
اگر روزی از تو درباره من پرسیدند . زیاد فکر نکن ! مغرور به ایشان بگو : دوستم دارد. بسیار دوستم دارد ...!
#نزارقبانی
شِیخ .
ای به فدایِ چشم تو . . . این چه نگاه کردن است ؟
گرچه دوریم ز چَشمان تو اما صنما
دائمُ الفکر به دیدار تـو میپردازیم .
به قول همسرم
ما که میآییم سرِ مزار تو
توی دلمون میگیم عباس جان کاش بودی . غافل از اینکه تو جات خوبه . و این ماییم که باید حسرتِ جایگاه تو رو بخوریم . برادرِ مهربون . عباسِ عزیز انصافا سخت به بودنت و دعای خیرت محتاجیم ... عيدت مبارک با معرفت 🌸🌿