هرپیامبری باگروهی ازگنهکاران درجدال بوده است . . برخی باگرانفروشان، برخی با همجنسگرایان، برخی با مشرکان، برخی با بت پرستان، برخی با مادیگرایان، برخی با اشراف، برخی با مستکبران، برخی با بهانه جویان، برخی با تحریف کنندگان دین و ...!
#جمهوری_اسلامی جبههای است که تمام دشمنان خط انبیاء در مقابل او صف کشیدهاند.
.
سوره آل عمران آیه ۸ میگه که : پروردگارا ، پس از آنکه ما را هدایت کردی ، دلهایمان را دستخوشِ انحراف مگردان . . .
نکنه بعد از هدایت خیالمون از خودمون راحت باشه و بگیم ما که دیگه راهمونو پیدا کردیم .. نکنه غرور حواسمونو پرت کنه . نکنه بگیم خب ما که مسلمونیم دیگه همه چیز حله !
خدایا بعد از هدایت هم هدایتمون کن .
.
در این چند روزِ اخیر ، سازِ دلم کوک نبود و حوزهی علمیه هم مثلِ سابق ، روحِ نا آرامم را آرام نمیکرد . مدام در تب و تاب بودم و در میان قفسههای کتابخانهام دنبالِ کتابی میگشتم تا بتواند آشفتگیِ عجیب غریبم را سامان ببخشد. اما به نتیجه نمیرسیدم و همانطور دل آشوب به زیستن ادامه میدادم ...
دیشب به اتفاق خانواده و همسرم ، میهمانِ همسایهی طبقهی بالایمان شدیم. گفت و گویی میانِ شیخ علی و همسایهمان که استاد دانشگاه بود رخ داد . البته گفت و گویی که بیشتر به مباحثه شباهت داشت و مغزِ پرشور و پرسشگر من را آرام میکرد . در میان حرفهایشان دریافتم که انسان باید برای اعتقاداتش تلاش کند و دستِ خالی با مردمِ جامعهاش رو به رو نشود . . . !! یعنی هرکسی با توجه به جایگاهی که دارد باید به رسالتش توجه داشته باشد و برای رسیدن به اهداف متعالی دین اسلام ، بکوشد .
همان لحظه به خودم نهیب زدم ! من به عنوان یک بانویِ طلبهیِ جوانِ متاهل ، در این ایام برای بهبود وضعیت موجود محیطِ اطرافم چه کردم ؟
این سوال دور سرم میچرخید و میچرخید .. تا اینکه به یاد آوردم انسان در برابر هر کلمه ای که میآموزد مسئول است و باید آن را به دیگران انتقال دهد . .
کتابِ همرزمان حسین را از قفسهی کتابخانهام برداشتم و شروع به خواندن کردم. به توصیهی همسرم ، خلاصهی هر صفحه را یادداشت برداری کردم تا ملکهی ذهنم بشود ... دستِ آخر هم صبح بسیار زود با شوقِ انتقالِ مفاهیمی که تازه آموخته بودم ، راهی حوزهی علمیه شدم و تمام آنچه را که در شب قبل مطالعه کرده بودم برای دوستانم بازگو کردم .
حالا کمی آرامم ... چون توانستم در حدِ توان و اندازهی خودم ، محیطِ حوزهی علمیه را از آن سکونِ خطر آفرین نجات دهم و شوقی برای این ایامِ راکد داشته باشم .
#خانم_نویسنده : #شیخ_علی
با آدمهایی که
برای بهتر شدن تلاش نمیکنن
معاشرت نکنید .
این آدما به بد بودن خودشون راضیان، چه برسه به بد بودنِ جامعه ...
اونوقتِ که بعد از معاشرت با این آدمها ، درگیر روزمرگیهای زندگی میشید و از اصلِ رسالتتون جا میمونید .
ما بی دلیل به این دنیا نیومدیم !!!
#اول_به_خودم_میگم✌️🏻
قدم زدن زیرِ سقفِ آسمانِ شهر در شبِ تاریکِ سرد ، نوشیدنِ چایِ داغ در کنارِ آتش ، بوییدن گلهای باغچه و تماشایِ درختانِ بالا بلند ، خواندن اشعارِ سهراب سپهری با صدایِ آرام و خیالی که تا ولیعصر تهران پرواز میکند ، ساعت ها سکوت بعد از بازگشت از سینما و تفکر دربارهی اوجِ زیباییِ شخصیتِ اصلیِ فیلم ، لبخند زدن های عمیق و به اطرافیان عشق ورزیدن ، ساده از کنار مشکلات عبور کردن و به هنگامِ خفتن بیدار ماندن ، وصفِ حالِ نویسندهای بود که حتی از پروازِ یک پروانههم ذوق میکند و دلش غنج میرود .
#خانم_نویسنده
فیلم سینمایی غریب رو دیدید !!؟؟؟
حتما ببینید !(: تماشای این فیلم چند وجه داره . اول اینکه حمایت از فیلم های سینمایی خوب و انقلابی به حساب میاد و دوم اینکه باعث میشه با ابعاد شخصیتی شهدا بیشتر و بهتر آشنا بشید .
یه دیالوگ خیلی قشنگ توی این فیلم بود که میگفت : بجنگ ... ولی تخم کینه نَکار !
#غریب #فیلم_سینمایی