eitaa logo
شِیخ .
12.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
159 ویدیو
8 فایل
‌الله ‌ بانوی طلبه‌ی دهه هشتادی که شیفته‌ی کتاب و چای و نوشتن است. و او همیشه می‌نویسد‌. شبها، روزها، عصرها و همیشه! پس در این مکانِ مقدس دنبال زرق و برقهای مجازی نباش. فقط بخوان و لبخند بزن. مدیر و رزرو تبلیغات : @Oo_Parvaneh_oO
مشاهده در ایتا
دانلود
معلمِ ایثار و مجاهد و ایستادگی روزت مبارک !(:
شهید سلیمانی نرم‌افزارِ مقاومت را و الگوی مبارزه را به ملّتها تعلیم کرد، به ملّتها سرایت داد، در ملّتها رایج کرد؛ اینها خب نقشه‌های خیلی مهم و بسیار حسّاسی است؛ لذاست که ایشان به معنای واقعی کلمه، یک شخصیّت برجسته و یک چهره‌ی قهرمانیِ اسلامی است. [ حضرتِ آقا ۱۳۹۹/۹/۲۶ ]
گاهی وقت‌ها که از تلاش کردن و ایستادگی خسته میشم و میگم : بیخیالِ نویسندگی یادِ مجاهدت‌های پدربزرگِ جانباز و مادربزرگِ مبارزم میوفتم که سالهای سال برای دفاع از آرمان‌های خمینی کبیر از آسایش و آرامش خودشون گذشتن . یادِ ماجرای عاشقانه‌ی زندگی پدر و مادرم میوفتم که برای رسیدن به هم ماجراهای زیادی رو پشت سر گذاشتن . یادِ هزاران هزار آدمی میوفتم که داستانِ حیاتِ اسلامی‌شون خیلی قشنگه و باید به نگارش در بیاد . من رسالتم نوشتنِ و برای خاطر خوشحالی و لبخند این آدمها هم که شده باید برای رشد تلاش کنم و بالاخره بشم همون آدمی که قلمش به زندگی خیلی‌ها روح و نور و امید میبخشه . .
‌ارزش اعمال به نیت‌هاست .
الا عشق، که به عمل است ...
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ که ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم. .
این‌ روزهاهم ؛ هجوم مشغله‌های فکری و تهاجم کلمات و جملات توی ذهنم رخصتِ نوشتن رو ازم گرفته . .
14.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه مثل ما فارسی حرف می‌زنید پس معنی این غیرت رو می‌فهمید !
بعد از چند روز اومدم خونه دیدم بابا ، دو تا سخنرانیِ اخیر حضرت آقا رو که هنوز فرصت نکرده بودم مطالعه کنم ، چاپ کرده و گذاشته روی میزم . اونقدر خوشحال شدم و قلبم ذوق زده شد که قابل وصف نیست .
نه آن‌که بخواهم بگویم حالِ او بسیار وخیم بود و نه آن‌که بخواهم شرح دهم حال و روزِ مساعدی داشت . هرگز ! تقریبا چیزی میانِ این دو حالت بود . اگر بخواهم بگویم آسوده میخوابید و مژه بر هم می‌گذاشت دروغ است و اگر بگویم بسیار بیتاب بود و خواب به چشمانش نمی‌آمد مبالغه‌است . نه می‌دانم که چطور واقعه را شرح دهم و نه میتوانم به سکوت مبتلا شوم . سردرگم و حیران به نوشتن پناه آورده ام . درد ، از هر طرف که خوانده شود 'درد' است . مبتلا شدن به بیماری ، درد است و غرق شدنِ معشوق در آه و ناله‌ی زخم و جراحت هم درد است . در میانِ درد کشیدن‌های او و چکیدنِ دانه‌های ظریفِ اشک بر روی گونه‌هایش ، تنها به یک چیز می‌اندیشیدم . و آن این بود که او بالاخره روزی بهبود پیدا خواهد کرد و نفس راحتی از این همه نا آرامی خواهد کشید . و ناخودآگاه خیالم کشیده می‌شد به سمت و سویِ جوانمردانی که سالهای سال درد کشیدند و لحظه‌ای از راهی که در آن قدم گذاشته‌اند باز نگشتند . و دلم تپید ... دلم موج زد و خروشان شد برای زنانِ قهرمانی که محبوبِ‌شان را تیمار کردند و دم نزدند . اما از درون سوختند و آتش عشق ، نفس‌هایشان را در سینه حبس کرد . تحمل درد با مرور این مسائل ، برای منی که جانم تحمل حصار تن را نداشت ؛ آسان شد . هنگامه‌ی تحریر : همین حوالی .
-