شیخ شوخ 😅✌️
تا بچهها آماده شوند برای سوار شدن به اتوبوس به اتاق راویان و رفقای امنیتی میروم آقای اسدی کلاشش را
نیم ساعت گذشته و به این نتیجه میرسم که ۳۰۰ نفر در نیم ساعت نمیتوانند وضو بگیرند 😅
خودم تنهایی به خط میزنم و پا به کانال کمیل میگذارم گروهی ار دانش آموزان پای صحبت های راوی نشسته اند...
از رشادت های شهید ابراهیم هادی
تا خاطراتش
از آنجایی که وقتی میفهمد عده ای از دختران محله به علت تیپ و هیکل روی فرمش در موردش صحبت میکنند از فردا با شلوار کردی و سر تراشیده و کیسه پلاستیک به باشگاه میرود...
مردانگی و پا گذاشتن روی نفس را باید از شهید هادی آموخت!
کنار کانال آخرین جملات شهدای کمیل را روی تابلو نوشته اند آن جمله ای که بعد ها از جیب یکی از شهدای تفحص شدهی کانال پیدا کردند....
روز پنجم است
آب را جیره بندی کرده ایم
همه تشنه هستند
همه غیر از شهدا....
اینجا حال و هوا، حال و هوای دیگریست و اشک ها راحت تر سرازیر میشود
هر یادمان اما یادآور گوشهای از کربلاست اینجا لب تشنگی و پای حق ایستادن تا نفس ها آخر...
بچه ها هم وارد یادمان میشوند و آن طرف کانال کنار یک راوی دیگر مینشینند من هم به سمتشان میروم
واقعا چه چیزی این همه دانشجو و دانش آموز را از لذت های مادی دنیا کنده و به اینجا آورده؟
اینجا که ظاهرا چیزی از مظاهر دنیایی وجود ندارد؟
چه جاذبه ای توانسته آدمها را به اینجا بکشاند و کاری کند که تا سالها خاطرات اینجا در یادشان بماند؟
#روایت_راهیان۲
#قسمت_ششم
💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋
👉👉 @Sheikh_Shookh