#شعر_اخلاقی
#حدیث #رباعی
💠 #امام_کاظم (علیهالسلام)
«مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَصِلَنَا فَلْيَصِلْ فُقَرَاءَ شِيعَتِنَا وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَزُورَ قُبُورَنَا فَلْيَزُرْ قُبُورَ صُلَحَاءِ إِخْوَانِنَا»
هرکس به ما دسترسی ندارد، به شیعیانِ فقیر ما سر بزند و هرکس نمیتواند قبرهای ما را زیارت کند، قبور برادران صالح ما را زیارت نماید.
📗 الكافی، ج۴، ص۶۰
🔹یاری مستمندان🔹
هرکس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند
دستش اگر از مزار ما کوتاه است
پس خانۀ مستمند را در بزند
📝 #خدابخش_صفادل
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹نشد طلوع کنی🔹
هنوز اسیر سکوت تواند زندانها
و پایبند نگاهت دل نگهبانها
تو مثل یک نفس تازه حبس میگشتی
تویی که در نفست گم شدند طوفانها
«چه خلوت خوشی» آرام زیر لب گفتی
و سجده کردی جای تمام انسانها
نشد طلوع کنی تا تو را طواف کنند
تقیّهکار شدند آفتابگردانها
تو یوسفی و مجازات یوسفی این است
چنین دهند گواهی تمام قرآنها
📝 #محمدمهدی_سیار
🌐 shereheyat.ir/node/2150
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹آرامش طوفانی🔹
خورشید هر شب میدمد از مشرق پیشانیات
وادی طور است این زمین یا خلوت عرفانیات
جز یاد حق در خلوتت راهی ندارد هیچکس
وقتی که هستی همقسم با سجدۀ طولانیات
هر بار یونس میشود مبهوت کظم غیظ تو
چشمی ندیده یکدم از این قوم روگردانیات
هر کس اسیر سورۀ والشمسِ رویت میشود
از قعر ظلمت میرسد تا ساحل نورانیات
عزم تو فولادیتر است از میلههای این قفس
هرگز ندیده دیدۀ فرعونیان حیرانیات
«یا رَبِّ خَلِّصنِی مِنَ السِّجن» از نگاهت میچکد
اما همه در حیرت از آرامش طوفانیات
یعقوبی و دارد دلِ تنگت هوای یوسفت
بوی مدینه میوزد از گریۀ پنهانیات
با بُشر حافی آمدم امشب به سوی طور تو
آزاد آزاد است از بند جهان زندانیات
📝 #یوسف_رحیمی
🌐 shereheyat.ir/node/1357
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹...ولی نفرین نکرد🔹
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
روزهای تیره هریک شبتر از دیروز تار
در میان دخمهای سر شد ولی نفرین نکرد
هرچه آن صیادها را صید خود کرد این شکار
روزیاش یک دام دیگر شد ولی نفرین نکرد
روزهٔ غم، سجدهٔ غم، شکر غم، افطار غم
زندگی با غم برابر شد ولی نفرین نکرد
وای اگر نفرین کند دنیا جهنم میشود
از جهنم وضع بدتر شد ولی نفرین نکرد
وقت افطار آمد و دیدم که خرماها چطور
یک به یک در سینه خنجر شد ولی نفرین نکرد
آن دم بیبازدم چون آتشی رفت و سپس
آنچه باید میشد آخر شد ولی نفرین نکرد
📝 #انسیه_سادات_هاشمی
🌐 shereheyat.ir/node/1358
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹غریب کاظمین🔹
میشود بر شانۀ لطفت پریشان گریه کرد
پابرهنه سویت آمد، مثل باران گریه کرد
هردم ای آیینه با آهت دل عالم گرفت
چشم دنیا تار شد سر در گریبان گریه کرد
خون به جای اشک از زنجیر دستانت چکید
پا به پای تو در و دیوار زندان گریه کرد
از شکوه تو زن آوازهخوان لکنت گرفت
با نوای ربّنای تو نگهبان گریه کرد
تازیانه خط به خط بر پیکرت مقتل نوشت
تازیانه زخمهایت را فراوان گریه کرد
بیت آخر خواند دعبل از غریب کاظمین
بیصدا زیر عبا، شاه خراسان گریه کرد
📝 #حسین_عباسپور
🌐 shereheyat.ir/node/234
✅ @ShereHeyat
💠 بازخوانی شعری از علامه غروی اصفهانی
زندانیان عشق چو شب را سحر کنند
از سوز شمع و اشک روانش خبر کنند
مانند غنچه سر به گریبان در آورند
شور و نوای بلبل شوریده سر کنند
چون سر به خشت یا که به زانوی غم نهند
یکباره سر ز کنگرهٔ عرش بر کنند
با آن شکسته حالی و بیبال و بیپری
تا آشیان قدس به خوبی سفر کنند
چون رهسپر شوند به سینای طور عشق
از شوق سینه را سپر هر خطر کنند
آنان کزین معامله هستند بیخبر
برگو که تا به مَحبَس هارون نظر کنند
تا بنگرند گنج حقیقت به کنج غم
آن لعل خشک را به دُر اشک تر کنند
بر پا کنند حلقهٔ ماتم به یاد او
تا عرش و فرش را همه زیر و زبر کنند
آتش به عرصهٔ ملکوت قِدَم زنند
ملک حُدوث را ز غمش پر شرر کنند
تا شد به زیر سلسله سرحلقهٔ عقول
افتاد شور و غلغله در حلقهٔ عقول
🔹 «زندانیان عشق» نخستین بند از ترکیببند هفتبندی مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی در رثای حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) است. همنشینی دو کلمهٔ «هفت» و «بند» در این هفتبند فینفسه هنرمندانه است.
🔸 از آنجا که شهادت امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) در ماه رجب واقع شده (که از ماههای برتر عبادی سال است) و از آنجا که عبادتها و مناجاتهای آن حضرت در زندان، فراز برجستهای از مرثیه و مدح ایشان است؛ شاعر، این اقتضائات را در نظر گرفته و فضاسازی هنرمندانهای با رنگ و بوی مناجات زندانیان و توصیف چگونگی به سحر رسیدن شب عاشقان در زندان انجام داده است.
🔹 در پنج بیت نخست، شعر به توصیف زندانیان عشق و حال و هوای آنان پرداخته و فضای مناجات گونهای که مناسب حال زندانیان و هم عاشقان وجه الهی باشد، ایجاد کرده است.
در بیت ششم به طرز هنرمندانهای فضای اول به فضای زندان هارون(علیه اللعنه) پیوند میخورد و شعر، رنگ و بوی مرثیهٔ حضرت #امام_کاظم(علیهالسلام) به خود میگیرد.
🔸 مطلع این شعر از نمونههای خوب براعت استهلال است و شعرهای #علامه_غروی_اصفهانی در استفاده از براعت استهلال قابل تأمل هستند.
✍🏻 #حسن_بیاتانی
🏷 #یک_شعر_یک_نکته
🌐 shereheyat.ir/node/1352
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از KHAMENEI.IR
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | تحلیل حضرت آیتالله خامنهای درباره مجاهدت امام کاظم عليهالسلام
💻 @Khamenei_ir
دنیا، ز ستاره، سبحه گر بردارد
حاشا که فضائل تو را بشمارد
ایمان تو را، ندید دشمن، زیرا
«کافر، همه را به کیش خود پندارد»
📝 #میثم_مؤمنینژاد
✅ @ShereHeyat
#حضرت_ابوطالب علیهالسلام
#مثنوی
🔹مؤمن قریش🔹
تو کیستی که صداقت تو را صدا میکرد
دعا به جان تو پیغمبر خدا میکرد
تو را سقایت حُجّاج دادهاند آری
شکوه و شوکت عَبدالمطلّبی داری
کلیدداری بیتالحرام سهم تو بود
بر آستان تو از آسمان سلام و درود
نَبی به برق نگاهت چه رازها دیدهست
که بین آن همه عاشق تو را پسندیدهست
تو مرزبان حقیقت شدی و حقباور
یتیم آمنه را یار بودی و یاور
تمام هَمّ و غمت عشق سرپرستی شد
که حاصل غمِ تو افتخار هستی شد
تو را به سعی و صداقت ستود پیغمبر
به سایهسار پناه تو بود پیغمبر
دعای خیر پیمبر همیشه جوشن توست
«اَلَم یَجِدکَ یَتیماً» گواه روشن توست..
همین که همسر تو «فاطمهست بنت اسد»
کسی به گَردِ سمندِ فضائلت نرسد
چه همسری! که مقامی رفیع پیدا کرد
به خیر مقدم او «مُستجار» لب واکرد
چه همسری! که حرم میهمانسرایش شد
سه روز بال مَلَک فرش زیر پایش شد
چه همسری! که قدم در حریم کعبه نهاد
و نور دیدۀ او شد «لِکُلّ قومٍ هاد»
«عقیل» در سفر عشق در سفینۀ توست
مدال «جعفر طیّار» هم به سینۀ توست
یگانه دختر پاک تو «اُمّ هانی» شد
که در پناه رسول خدا، جهانی شد
تو سایه بر سرت از مهر احمدی داری
تو آن گلی که گلاب محمدی داری
شعاع وحی و نبوت چراغ راهت شد
شکوه عالم هستی «علی» گواهت شد
علی که کعبه برایش گشوده است آغوش
خلیل بتشکن دهر شد تبر بر دوش
علی که هیبت او قبضه کرد هستی را
و زنده کرد ره و رسم حقپرستی را
علی که اینه «اِنَّما وَلیکّم» است
علی که مَطلعُ الانوار او غدیر خم است
اَلا مبارز و سر حلقۀ جوانمردان
که در برابر دشمن شدی بلاگردان
تو جام خاطرت از مهر دوست لب به لب است
نثار خصم تو «تَبَّت یَدا اَبیلَهَب» است
مرید مکتب توحید دودمان تو شد
کمندِ صیدِ ابوجهلها کمان تو شد
قسم به فجر که ای کوهمرد نامآور
کسی چنان که تو بودی نبود دینباور
اگر چه رسم تو یک عمر رازداری بود
زلال ایمان در رگ رگِ تو جاری بود
امید عاطفه درس وفا گرفت از تو
نهال نورس اسلام پا گرفت از تو
تمام هستی تو ذوب در نبوت شد
رهین سعی تو ایثار شد، مروّت شد
به جز مسیر محمد سلوک و سیر تو نیست
بگو که مؤمن آل قریش غیر تو کیست؟
شهامت از ازل آمیختهست با شیرت
گرهگشایِ بلا بود برقِ شمشیرت
تو خود مدافع آیین احمدی بودی
تو طالب نَفَحات محمدی بودی
فضای «شعب اَبیطالب» از تو رنگ گرفت
و چتر بر سر خورشید بیدرنگ گرفت
حدیث الفت تو با یتیم عبدالله
شنیدنیست در آن سالهای سرد و سیاه
که از قبیله و قومت جدا شدی ای مرد!
نگاهبان رسول خدا شدی ای مرد!
ز خواب خویش چه شبها که چشم پوشیدی
برای حفظ پیمبر مدام کوشیدی..
سه سال شاهد آن ظلم و جور بودی تو
اگر «قصیدۀ لامّیه» را سرودی تو
همان قصیده که فریاد دادخواهی داشت
که شرح برتری نور بر سیاهی داشت
همان قصیده که آیینۀ وفاداریست
گلاب معرفت از بیت بیت آن جاریست
قصایدت اثر از فیض سرمدی دارد
شمیم دلکش یاس محمدی دارد
هُمای طبع بلندت سرود از ایمان
زلال ذوق تو سرشار بود از ایمان
تو را عنایت روح القُدُس مدد میکرد
دلت ستارۀ اسلام را رَصَد میکرد
شدهست شهرۀ آفاق استقامت تو
که پیش کفر سپر شد بلند قامت تو
تو سایهبان رسالت چهل بهاری شدی
به کاروان هدایت طلایهداری شدی
کلام آخرت ای حضرت رسولپناه
چه بود؟ «اَشهدُ اَن لا اِلهَ الا الله»..
به یاد آن همه سالی که با تو زیسته بود
چهقدر بیتو رسول خدا گریسته بود
از آن که بار فراق تو سخت سنگین بود
پیمبر از غمِ هجرت عجیب غمگین بود
همین که پنجرۀ پلک تو، بههم آمد
خدیجه رفت و تو رفتی و «سال غم» آمد
رسول بعد تو از شهر مکه زود گذشت
«بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت»
بهار مهر و وفا جانت ای ابوطالب!
درود بر تو و ایمانت ای ابوطالب!
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/4974
✅ @ShereHeyat
#حضرت_ابوطالب علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹یار رسولالله🔹
باز غم راه نفس بر قلب پیغمبر گرفت
باز از دریای ایمان، آسمان گوهر گرفت
در میان هالۀ غم چهرۀ حیدر گرفت
بهترین یار محمّد را، اجل در بر گرفت
باز از سنگ حوادث قلب پیغمبر شکست
بر دل شیر خدا، داغ ابوطالب نشست..
او مسلمانی مجاهد، رهبری آگاه بود
کوه پیش کفّۀ ایمان او چون کاه بود
با محمّد همدم و همسنگر و همراه بود
مثل فرزندش علی، یار رسول الله بود
فاش گفتم فاش گویم گر ابوطالب نبود
این چنین ختم رسل بر مشرکین غالب نبود
نور ایمان بر فلک میرفت از رخسار او
شاد میشد خواجۀ لولاک از دیدار او
با ملک پرواز کرده جعفر طیّار او
فاتح احزاب و خیبر حیدر کرار او..
بود در موج شدائد چشم پیغمبر به او
میسزد تا او به حیدر نازد و حیدر به او..
او چو دریا بود و حیدر گوهر رخشان او
با محمّد از ازل خورده گره پیمان او
شیر حق از کودکی پروردۀ دامان او
بود سنگینتر ز خلقت کفّۀ ایمان او
این سخن بس در جلال و اعتبار و رفعتش
بر محمّد گشت عامالحزن سال رحلتش
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/4970
✅ @ShereHeyat
#حضرت_ابوطالب علیهالسلام
#مثنوی
🔹هوادار محمد🔹
کسی از شعر، از توصیف از اندیشه آن سوتر
کسی از دیگران برتر کسی دیگرتر از دیگر
کسی بشکوه، همچون بوقبیس و صور و نور است او
نفسگیر است وصف نام او، صعبالعبور است او
به جا ماندهست در دوران هزاران رمز و راز از او
سخن گفتهست در لفافه تاریخِ حجاز از او
به تکلیف ازل باید برون از وزن و از قالب
تمام عمر بنویسم ابوطالب ابوطالب ابوطالب
ابوطالب که آرامش گرفت آرامش از لحنش
نمکگیر است دنیا تا ابد از سفرۀ پهنش
برای زنگیان لبخندهایش حکم آزادیست
کلید کعبه دور گردنش میراث اجدادیست
بخوان او را که طعم واژههایش چون رطب باشد
قلم در دست او چون رقص شمشیر عرب باشد
زمین نشناختش در آسمان پیچیده آوازش
بخوان او را بخوان ابیات «لامیّه» است اعجازش
دلش مانند آتش زیر خاکستر حرارت داشت
که پنهان بر سر سجاده با توحید خلوت داشت
چه توحیدی که در اندیشه انسان نمیگنجد
که ایمانش درون کفۀ میزان نمیگنجد
به قرآن از صمیم قلب بر این باورم مردم
اگر ایمان او کفر است من هم کافرم مردم
در آن دوران که دوران، گرم انکار محمد بود
ابوطالب به تنهایی هوادار محمد بود
به توصیف وجودش این سخن از مصطفی کافیست
که در شعب ابوطالب، ابوطالب مرا کافیست
زمینی نیست آغوشش، پر از رمز و پر از راز است
چه دستی دارد او احمدنواز است و علیساز است
خدایی که علی را با محمد آشنا کرده
مساجد را در آغوش ابوطالب بنا کرده
به قرآن از صراط مستقیمش قبله بود آگاه
به استقبال فرزندش ترک برداشت بیتالله
قدم از او صلابت را به هنگام خطر آموخت
علی، حیدر شدن را از تماشای پدر آموخت
هلا شاعر هرآنجایی که غم شد بر دلت غالب
بگو آهسته با خود یا علی بن ابیطالب
تو سلطان نجف هستی، پر از دُر کن جهانم را
در ایوان طلایت از طلا پر کن دهانم را
خودت تقدیر شعرم را پر از شور و شعف بنویس
برایت از پدر گفتم، برایم یک نجف بنویس
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/4973
✅ @ShereHeyat
40.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در آن دوران که دوران، گرم انکار محمد بود
ابوطالب به تنهایی هوادار محمد بود
📹 شعرخوانی #سیدحمیدرضا_برقعی
✅ @ShereHeyat