eitaa logo
شعر هیأت
10.5هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
181 ویدیو
15 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹سرباز کوچک🔹 پوشید سرباز کوچک، قنداقه یعنی کفن را پیمود یاس سپیدی، راه شقایق شدن را نالید یعنی مرا هم در کاروانت نصیبی‌ست یعنی که در پیشگاهت آورده‌ام جان و تن را... قدری بنوشان مرا از، اشک غریبانهٔ خویش تا حس کنم در نگاهت، لب‌تشنه پرپر زدن را تا چند اینجا بمانم، وقتی در این ظهر غربت می‌بینی افتاده بر خاک، یاران گلگون‌کفن را یک سینه داری پر از داغ، دست تو بگذارد ای کاش بر شانهٔ کوچک من، این داغ قامت‌شکن را ناگاه در دست مولا، یک چشمه جوشید از خون بوسید تیری گلویِ آن شاخهٔ نسترن را گهواره خالی خدایا، تنها دلی ماند و داغی داغی که از من گرفته‌ست، پروای دل‌سوختن را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/792@ShereHeyat
💠 تلمیح صدایت را در این صحرا طنین‌انداز خواهی کرد تو موسایی و در گهواره هم اعجاز خواهی کرد! سپیدی گلوی توست این یا که ید بَیضا؟ تو چشم کورها را بر حقیقت باز خواهی کرد کدامین راز خلقت را تو در این طور می‌بینی که جانت را فدای گفتن آن راز خواهی کرد چه زیبا دل به دریا می‌زند مادر، چه زیباتر، عروجت را از آغوش پدر آغاز خواهی کرد بگو که باز می‌گردی به آغوشش غریبانه بگو با خون سرخت تا خدا پرواز خواهی کرد :: اسیر سِحر دنیاییم... محتاج نگاه تو تو موسایی و در گهواره هم اعجاز خواهی کرد 📝 🔹هر چه فضای عاطفی در شعر مذهبی، غنی‌تر، پرمحتواتر و دارای پشتوانه‌ی فرهنگی و قرآنی و روایی باشد، به همان میزان تاثیر عاطفی شعر نیز عمیق‌تر و ماندگارتر خواهد بود؛ از طرفی نشان می‌دهد که شاعر در بیان عواطف مذهبی خود تا چه اندازه از پشتوانه فکری و مطالعاتی برخوردار بوده است. 🔸از بهترین شگردهایی که شاعر مذهبی به خصوص در مدح و مرثیه می‌تواند برای غنای محتوایی و ایجاد لایه‌ی فرهنگی و فکری در شعر از آن بهره‌مند شود، تلمیح است. شاعر می‌تواند با اشاره به معارف دینی، قرآنی و روایی برای غنا بخشیدن به مضامین و عاطفه در شعر استفاده کند. 🔹در مطلع این غزل، شاعر با استخدام هنرمندانه‌ی دو واژه‌ی موسی و گهواره، از طرفی مقایسه‌ای بین داستان حضرت علی اصغر(علیه‌السلام) و حضرت موسی(علیه‌السلام) انجام داده و از طرفی نام گلی را به ذهن مخاطب متبادر می‌کند با نام «موسی در گهواره» که گل‌های بسیار کوچک آن در غلافی گهواره شکل رشد می‌کنند. 🔸شاعر به این تلمیح بسنده نکرده و در تمام ابیات، خود را ملزم ساخته تا از وجوه مختلف، این مقایسه با حضرت موسی(علیه‌السلام) را ادامه دهد. در بیت دوم به ید بیضا؛ در بیت سوم به وادی طور؛ در بیت چهارم به داستان مادر حضرت موسی(علیه‌السلام) و به نیل انداختن او در نوزادی؛ در بیت پنجم، به بازگشت فرزند به آغوش مادر و در بیت آخر به برخورد آن حضرت با ساحران اشاره کرده است. حال آن‌که تمامی این اشارات با این‌که یادآور داستان حضرت موسی(علیه‌السلام) هستند اما درباره‌ی حضرت علی اصغر(علیه‌السلام) به کار رفته‌اند. 🔹شاعر می‌توانست راه ساده‌تری انتخاب کند و برای تلمیح به سراغ موضوعات مختلف برود، چرا که تمرکز بر یک موضوع (حضرت موسی‌علیه‌السلام) و اشاره‌ی تلمیحی به آن، در همه ابیات، در نگاه اول دشوار می‌نماید. اما همین اعنات و موفق بیرون آمدن از آن، موجب تمایز و درخشش شعر، در میان سایر اشعاری است که با این موضوع سروده شده‌اند. ✍🏻 📗 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
برخیز و کفن بپوش سر تا پا را تا گریه کنند آن قد و بالا را آغوش کفن را به تنت رنگین کن تا زنده کنی پیام عاشورا را 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹اوَلَسنا عَلَی الحق🔹 ای خداجلوه و نبی‌مرآت مرتضی‌خصلت و حسین‌صفات انبیا در جلال تو شده محو اولیا بر جمال تو همه مات... ز تو نازد همیشه حلم و رضا به تو بالد هماره صوم و صلات نام حق را ز عزم توست بقا باغ دین را ز خون توست حیات جان اهل صلات قربانت اَشهَدُ اَنّ قَد اَقَمتَ صلات... از تو آنی دلم جدا نشود با توام با تو، در حیات و ممات مدح تو در زبان آل رسول بهترین سوره، خوش‌ترین آیات... دین حق را بقا، ز مکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست... به جلال نبی به ذات خدا که تویی آفتاب برج هُدی... نعت تو بر زبان دشمن و دوست مدح تو ذکر اهل ارض و سما ناخلف‌زادۀ ابوسفیان که دلش بود پر ز بغض شما کرد روزی سؤال از یاران که خلافت که را بود اولی همه از بیم جان خود گفتند: کاین جلال و شرف تو راست سزا گفت نه، باللّه این مقام بُوَد حق فرزند یوسف زهرا... همچو ختم رُسُل به خلق حَسَن همچو آل ثقف به رخ زیبا هم سخاوت ز دست او جاری هم شجاعت ز تیغ او پیدا گفت فضل تو دشمنت؛ «اَلفَضل، هِیَ ما تَشهَدُ بِهِ الاَعدا»... دین حق را بقا، ز مکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست... ای به نام خوش تو، احیا دل ای که دل با تو و تویی با دل همچو زندان ز مقدم یوسف با صفای تو شد مصفا دل... دل ز دست پدر بری آن‌سان که برد از رسول، زهرا، دل... با چنین حُسن احمدی زیبد که بری از علی اعلا، دل حرم خاص توست از رفعت چون خداوند حق تعالی، دل جُسته بر درگهت توسّل، جان یافته از رخت تجلّا، دل... حق به خون تو تا ابد زنده‌ست از محبّت چنان‌که احیا دل دین حق را بقا، ز مکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست ای قدت سرو بوستان کمال خوش خرامان روی به عزم قتال زینبت پشت سر گلاب‌افشان فاطمه پیش رو به استقبال لختی آهسته رو که کرده غمت الف قامت پدر را، دال تو شتابان به جانب مقتل او محاسن به دست از دنبال... کرده دست دعا بلند پدر کای خداوند قادر متعال بارالها ببین که از بدنم جان شیرین شود جدا به چه حال؟ مظهرالله می‌رود به نبرد منطق وحی کرده عزم جدال زنده می‌کرد یا احمد را در وجود من این خجسته‌جمال... ای تو تیر شهاب و من چو کمان ای تو ماه بلند و من چو هِلال تا کنم لحظه‌ای تماشایت کاش می‌داد سیل اشک مجال... حق به خون تو می‌شود پیروز باطل از تیغ توست رو به زوال... دین حق را بقا، ز مکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3785@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹گلچین روزگار🔹 هر دل که سوز عشق تکانش نمی‌دهد حق در حریم قرب، مکانش نمی‌دهد تا نشکند دلی به حقیقت، خدای عشق نور و صفا به جوهر جانش نمی‌دهد چون شمع هر که دعوی روشنگری کند تقدیر غیر اشک روانش نمی‌دهد... «هر گل که بیشتر به چمن می‌دهد صفا گلچین روزگار، امانش نمی‌دهد» آلاله‌ای که داغ ندیده‌ست، دست غیب جا در صف شکسته‌دلانش نمی‌دهد هر دل که نیست تشنۀ جام بلا، خدای سودای عشق و سوز نهانش نمی‌دهد وآن‌کس که دل به آل علی بست، جبرئیل جز حرف عاشقی به زبانش نمی‌دهد... :: در نینوای عشق کسی بهتر از حسین از جان، رضا به مرگ جوانش نمی‌دهد... آن‌قدر تشنه است که یک بوسۀ وداع پایان به آتش هیجانش نمی‌دهد صد چشمِ انتظار به ره مانده است و اشک مهلت به دیدۀ نگرانش نمی‌دهد پشت سر مسافرش از خیمه آب ریخت وقتی که دید گریه امانش نمی‌دهد زیباتر از علی کسی از اهل‌بیت وحی جان در ره امام زمانش نمی‌دهد... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4151@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹تسبیح🔹 خورشید بود و جانب مغرب روانه شد چون قطره بود و غرق شد و بی‌کرانه شد آیینه بود و خُرد شد و تکّه تکّه شد تسبیح بود و پاره شد و دانه دانه شد یک شیشه عطر بود و هزاران دریچه یافت یک شاخه یاس بود و سراسر جوانه شد آب فرات لایق نوشیدنش نبود با جرعه‌ای نگاه، از این‌جا روانه شد عمری به انتظار همین لحظه مانده بود رفع عطش رسید و برایش بهانه شد آن گیسویی که باد صبا، صبح شانه کرد با دست‌های گرم پدر، ظهر شانه شد او یک قصیده بود که در ذهن روزگار مضمون ناب یک غزل عاشقانه شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/804@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹نگاه تو🔹 غرقِ حماسه است طلوعِ پگاه تو خورشید می‌دمد ز تماشای ماه تو دلتنگ می‌شویم برای پیامبر وقتی كه نیست آیهٔ فجر نگاه تو با اشک‌های خویش فرستاده‌ام تو را آبی نبود تا كه بپاشم به راه تو... جایی برای بوسه به جسمت نمانده است از بس که تیر، خیمه زده در پناه تو صبح آشنای مدّ اذان تو بوده‌ایم حالا چرا بریده بریده‌ست آهِ تو؟! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/805@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹بعد از تو...🔹 دلتنگی همیشۀ بابا علی علی! سردارِ لشکر من تنها علی علی! قدری بمان، به دل نگران‌های این حرم مهلت بده برای تماشا علی علی! باید «وَ إن یکاد» بخوانم که دور باد چشمان بد از این قد و بالا علی علی! یک سوی خیره چشم همه: این پیمبر است یک سوی باز مانده دهان‌ها: علی... علی این گونه پا مکش به زمین، می‌کُشی مرا بنگر نفس نفس زدنم را علی علی از هم گسست رشتۀ تسبیحم آه... آه... از هم گسست... ارباً... اربا... علی... علی... جز آب چشم و آتش دل بعد از این مباد بعد از تو خاک بر سر دنیا علی علی... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3052@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹علی دارم🔹 تنها اگر ماندم ندارم غم علی دارم حتی اگر باشد سپاهم کم، علی دارم شکر خدا که قلب اهل خیمه آرام است وقتی که هم عباس دارم هم علی دارم شکر خدا که پرچمم در دست عباس است از دست او افتاد اگر پرچم، علی دارم آری عصای دست دارم، قامتم روزی از داغ عباسم اگر شد خم علی دارم با خویش می‌گفتم اگر روزی نباشم هم زن‌ها نمی‌مانند بی‌محرم، علی دارم دور و برم کم‌کم شد از اصحاب هم خالی اما دلم خوش بود می‌گفتم علی دارم می‌خواستم عالم پر از نام علی باشد حالا به روی خاک یک عالم علی دارم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2916@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹فزت و ربّ الکربلا🔹 باران ندارد ابرهای آسمانش باران نه اما چشم‌های مهربانش... می‌خواست در سینه غمش پنهان بماند نگذاشت اما گریه‌های بی‌امانش دارد نفس‌های خودش را می‌شمارد با هر قدم پشت سرِ آرام جانش او می‌رود دامن‌کشان آرام آرام مولای ما می‌ماند و داغ جوانش چندین ستاره منتظر تا بازگردد تا باز هم باشند محو کهکشانش روی لب شمشیر او بانگ تفرّوا از جنس صفین است شور نهروانش آیا شنیدید إبن ملجم‌های کوفه! فزت و ربّ الکربلا را از زبانش؟ پاشید از هم چون اناری دانه دانه در لحظهٔ سرخ غروب بی‌کرانش تأثیر آن دیدار آخر خوب پیداست از عطر سیبی که می‌آید از دهانش عمرش شبیه یک نماز صبح کوتاه آمد سلام آخرش روی لبانش پایان ابیات من و وقت نماز است فرصت نشد دیگر بگویم از اذانش 📝 🌐 shereheyat.ir/node/811@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹پریشان‌تر از این🔹 نه كسی دیده دلی بی سر و سامان‌تر از این نه شنید‌ه‌ست كسی دیدۀ گریان‌تر از این دیدۀ ابری یعقوب و دل‌سوخته‌اش نه بیابان‌تر از این بوده، نه باران‌تر از این... «زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم» مپسندم كه شوم بی‌تو پریشان‌تر از این اَشبهُ‌الناس تویی خَلقاً و خُلقاً به رسول یک نفر نیست بگوید كه مسلمان‌تر از این؟ تو رجز خواندی و در یاد ندارد جنگی که سپرها شده باشند هراسان‌تر از این هیچ‌كس چون تو نرفته‌ست سراپا با شوق جانب مرگ خودش با لبِ خندان‌تر از این بی‌تو از حال دل سوخته‌ام پرسیدند خیمۀ شعله‌وری گفت كه سوزان‌تر از این... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4236@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹چقدر مصرع سرخ🔹 چگونه جمع کند پاره‌های جانش را؟ به خیمه‌ها برساند تن جوانش را شکفت روی لبانش: علی عَلَی الدنیا... همین که غرق به خون دید پهلوانش را علی، همان که جهان محو در شمایل اوست ندیده هیچ‌کجا، هیچ‌کس نشانش را همان که در شب میلاد او پدر فهمید پیمبر آمده زیبا کند جهانش را به آن‌که تشنۀ معنای «قاب قوسَین» است بگو نظاره کند ابروی کمانش را میان سجده خدا را فقط صدا می‌زد، جهان کفر، اگر می‌شنید اذانش را چقدر زخم مصور، چقدر مصرع سرخ خبر دهید جوانان نوحه‌خوانش را به هر طرف که نظر کرد اکبرش را دید خبر دهید ندارد دگر توانش را... به خیمه آمدن او دوباره ممکن نیست نگیرد عمه اگر زیر بازوانش را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4152@ShereHeyat