eitaa logo
شعر هیأت
10.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
183 ویدیو
15 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹عصر تاسوعاست...🔹 عصر تاسوعاست ای نقّاش فردا را نکش صبح دریا را کشیدی ظهر صحرا را نکش خسته با زین و یراقی واژگون آشفته یال بی‌سوار و غرق خون آن اسب زیبا را نکش یا تمام صفحه را با خیمه‌ها همرنگ کن یا به غیر از ما رأیت الا جمیلا را نکش آن به دریا رفته دیگر بر نمی‌گردد به دشت خشکی لب‌های فرزندان زهرا را نکش او که مجنون بود، مجنون ماند، مجنون شد شهید مادرش لیلاست واویلای لیلا را نکش... ما که جا ماندیم در ما رنگ عاشورا نبود آبروداری کن و رسوایی ما را نکش عاقبت آن مرد مردستان می‌آید بعد از آن کس نگوید آن قد و بالای رعنا را نکش 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2917@ShereHeyat
🔹با عطش وارد شوید!🔹 حضرتِ عباسی آمد شعر، دستانش طلاست چشم شیطان کور! حالم امشب از آن حال‌هاست! با عطش وارد شوید! اینجا زمین علقمه‌ست مجلسِ لب‌تشنگانِ حضرت سقا به‌ پاست جمع بی‌پایان ما را نشمرید آمارها! جمع ِ ما هر جور بشمارید هفتاد و دو تاست جای دنجی خواستی تا با خدا خلوت کنی این حسینیه که گفته کمتر از غار حراست؟ اشک را بگذار تا جاری شود، شور افکند هرچه پیش آید خوش آید، اشک مهمان خداست شانه خالی کرده‌ایم از کلّ یومٍ اشک و آه گریهٔ حُرّی‌ست این شب‌گریه‌ها، اشکِ قضاست اذن میدان می‌دهند اینجا به هرکس عاشق است با رجزهای اباالفضلی اگر آمد سزاست هروله در هروله این حلقه را چرخیده‌ایم های! ای هاجر! بیا در این حرم، اینجا صفاست شورِ ما را می‌زند هر تشنه‌کامی گوش کن! حلقِ اسماعیل هم با العطش‌ها هم‌صداست أیها العشاق! آب آورده‌ام غسلی کنید شامِ عاشوراست امشب، مقصد بعدی مناست خندهٔ قربانیان پُر کرده گوش خیمه را من نفهمیدم شب شادی‌ست امشب یا عزاست؟! گریه‌هاتان را بیامیزید با این خنده‌ها سفرهٔ این شب‌نشینان، تلخ و شیرینش شفاست آب باشد مال دشمن، ما تیمم می‌کنیم آب‌های علقمه پابوسِ خاک کربلاست ما اذان‌هامان اذانِ حضرتِ سجّادی است همهمه هر قدر هم باشد صدای ما رساست أشهدُ أنَّ محمّد جدّ والای من است أشهد أنَّ علی إلّای بعد از لافتاست یک نفر از حلقه بیرون می‌زند وقت نماز سینهٔ خود را سپر کرده مهیای بلاست ای مکبّر! وقت کوتاه است، قد قامت بگو صف کشیدند آسمان‌ها، پس علی‌اکبر کجاست؟ گفت قد... قامت... جوان‌ها گریه‌شان بالا گرفت راستی! سجاده‌های ما همه از بوریاست! از علی‌اکبر مگو! می‌پاشد از هم جمعمان یک نفر این سو پریشان، یک نفر آن سو رهاست چارهٔ این جمع بی‌سامان فقط دستِ یکی‌ست نوحه‌خوان می‌داند آن منجی خودِ صاحب لواست گفت: «عباس»! آن طرف طفلی صدا زد: «العطش» ناگهان برخاست مردی، گام‌هایش آشناست مشک را بر دوش خود انداخت بسم الله گفت زیر لب یک‌ریز می‌گفت از من آقا آب خواست حضرتِ عباسی از من دیگر اینجا را نپرس آسمان‌ را از کمر انداختن آیا رواست؟ 📝 🌐 shereheyat.ir/node/850@ShereHeyat
💠 سنت‌های ادبی فراموش شده الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم نه تنها سر، برایت بلكه از سر بهتر آوردم پی ابقایِ قَد قامَت، به ظهر روز عاشورا برای گفتن الله‌اكبر، اكبر آوردم... علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم اگر با كشتن من دین تو جاوید می‌گردد برای خنجر شمر ستمگر، حنجر آوردم برای آن‌كه قرآنت نگردد پایمال خصم برای سُمّ مركب‌ها، خدایا پیكر آوردم علی، انگشتر خود را به سائل داد اما من برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم... من «ژولیده» می‌گویم، حسین بن علی گفتا: الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 📝 🔹زبان حال سرایی در شعر هیأت و به ویژه در مرثیه رواج و اهمیت فراوان دارد. شاعر مرثیه‌سرا، از طرفی به دلیل کلی بودن و محدود بودن اطلاعات تاریخی و از طرفی به دلیل هنرنمایی‌های شاعرانه و نگاه‌های جزئی و جستجوی زاویه‌دیدهای تازه و متفاوت ناگزیر از زبان حال سرایی است. آنچه ممکن است فرصت ارزشمند زبان حال سرایی را به تهدید تبدیل کند، افتادن شاعر در ورطه‌ی حکم‌اندازی است. یعنی شاعر آنچه را که در تاریخ اتفاق نیفتاده به گونه‌ای به بهانه‌ی زبان حال در شعر بیاورد که گویی این نیز جزئی از تاریخ بوده و به وقوع پیوسته است. 🔸برای آن‌که زبان حال سرایی منجر به حکم اندازی نشود، شاعر باید اول زبان حال را با توجه به شخصیت کسی که از زبان او سخن می‌گوید انتخاب کند؛ یعنی سخن او با شخصیتی که سخن از زبان اوست منطبق باشد. دوم این‌که فضایی که به واسطه‌ی زبان حال در شعر ترسیم می‌شود، با روح کلی واقعیت تاریخی و اخبار موجود منافات نداشته باشد. سوم این‌که شاعر قرینه‌ای در شعر ایجاد کند که برای مخاطب شعر مشخص باشد که این زبان حال حاصل خیال شاعرانه‌ی سراینده‌ی شعر است نه واقعیت تاریخی. 🔹در شعر زنده‌یاد محمدحسن فرح‌بخشیان معروف به ژولیده‌ی نیشابوری این شرایط به خوبی رعایت شده است. شعر از زبان امام حسین(علیه‌السلام) و به صورت نیایش با خدای متعال است. شاعر عبارات و مضامین خود را به خوبی و با در نظر گرفتن شخصیت والای امام و اهداف متعالی قیام عاشورا انتخاب کرده است. اهدافی مثل ابقای دین حق و نیز توجه به گره‌خوردگی قیام عاشورا با غدیر، فاطمیه و... . عبارات و مضامین نیز متناسب با شخصیت والای یک امام معصوم هستند و از همه مهم‌تر دغدغه‌ی شاعر در بیت پایانی است که مبادا مخاطب تصّور کند که این زبان حال واقعاً کلام امام معصوم است و صریح به آن اذعان کرده است: من «ژولیده» می‌گویم، حسین بن علی گفتا: الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم این قرینه‌سازی از سنت‌های ادبی فراموش شده‌ی ماست و شاعران جوان می‌توانند با توجه به این سنّت ادبی، قرینه‌سازی را بسیار هنرمندانه‌تر و امروزی‌تر در اشعار خود ایجاد کنند. ✍🏻 📗 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
عالم همه خاک کربلا بایدمان پیوسته به لب، خدا خدا! بایدمان تا پاک شود زمین ز ابناء یزید همواره حسین مقتدا بایدمان 📝 @ShereHeyat
🔹سفر عشق🔹 خودآگهان که ز خون گلو، وضو کردند حیات را، ز دم تیغ جستجو کردند دل شکسته به میقات دوست آوردند درستی سفر عشق، آرزو کردند ز شوق وصل، گریبان صبر چاک زدند سپر فکنده به میدان عشق رو کردند سری که در چمن سروری سرآمد بود به یک اشارهٔ ابرو نثار او کردند به سرخ‌رویی گل، روز حشر برخیزند به پاس آن‌که گل از دستِ دوست بو کردند زبان عقل ز توصیف عشق معذور است سخن بس است اگر ترکِ «های و هو» کردند فدای همت آن تشنه‌لب شهیدانم که دل به بحر نهادند و ترکِ جُو کردند کبوتران سبک‌سِیرِ سِدرِه‌پیما را کسی ندید که با آب و دانه خو کردند به تیزگامی برق از حساب درگذرند که خود محاسبهٔ خویش موبه‌مو کردند «حمید» غبطه برم بر سبک‌روان طریق که طوف خانهٔ محبوب را نکو کردند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1228@ShereHeyat
🔹هفتاد و دو خورشید🔹 سخت است چنان داغ عزیزان به جگرها کز هیبت آن می‌شکند کوه، کمرها... در وسعت میدان نگاه تو بپوشند هفتاد و دو خورشید تو تشریف خطرها... جز آل علی با که توان یافت، شود جمع، در خلقت مجموع شما، جمع هنرها؟ در بارش تیر ای همه آیات خداوند! خوش باد که جز سینه نکردید سپرها... خونبار شود چشم غروب از تن خورشید جز سرخ نپوشد به سراپرده سحرها تا خلوت تنهایی ما پر شود از اشک بستیم پس از کوچ شما بر همه، درها آتش به گلوی فلک افتاد که می‌کرد، تیر از نفس کودک شش ماهه گذرها... این غصّه درید از جگر کوه، گریبان در خون شده از داغ پسر، چشم پدر، ها... این آب که تن می‌کشد از کوه به دریا از شرم لب خشک شما داشت سفرها... از تیغ و سنان جز لب بُرّنده ندیدم یارب چه کشیدند در این واقعه سرها؟ حیرانِ تو شد دیدۀ عالم که بر این خاک در سایۀ خورشید ندیدند قمرها تعلیم شما بود که جز مکتب اسلام از اوج شهادت، چه حقیرند دگرها این حادثۀ سرخ که در نسل شما ماند تکرار نگردد به قضاها و قَدَرها 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4102@ShereHeyat
🔹آیت بیداری🔹 پای در ره که نهادید افق تاری بود شب در اندیشۀ تثبیت سیه‌کاری بود... خواب خوش باد شما را که در آن هنگامه خواب خونین شما آیت بیداری بود جایتان سبز که با خون خود امضا کردید پای آن نامه که منشور وفاداری بود قصه‌ای بیش نبود آنچه سرودید از عشق لیک هر یک به زبانی که نه تکراری بود ای شمایان، که خروشانِ کفن‌پوشانید ای که بر فرق ستم تیغ شما کاری بود در رگ ما، که خموشان سیه‌پوشانیم کاشکی قطره‌ای از خون شما جاری بود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4100@ShereHeyat
🔹در این راه...🔹 افتاده در این راه، سپرهای زیادی یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی بیهوده به پرواز میندیش کبوتر! بیرون قفس ریخته پرهای زیادی این کوه که هر گوشه آن پارۀ لعلی‌ست خورده‌ست بدان خون جگرهای زیادی درد است که پرپر شده باشند در این باغ بر شانۀ تو شانه‌به‌سرهای زیادی از یک سفر دور و دراز آمده انگار این قاصدک آورده خبرهای زیادی راهی است پر از شور، که می‌بینم از این دور نی‌های فراوانی و سرهای زیادی هم دربه‌دری دارد و هم خانه‌خرابی عشق است و مزینّ به هنرهای زیادی بیچاره دل من که در این برزخ تردید خورده‌ست به اما و اگرهای زیادی جز عشق بگو کیست که افروخته باشند در آتش او خیمه و درهای زیادی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3323@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹صفی از آینه🔹 ای که پیچید شبی در دل این کوچه صدایت یک جهان پنجره بیدار شد از بانگ رسایت تا قیامت همه جا محشر کبرای تو برپاست ای شب تار عدم، شام غریبانِ عزایت عطش و آتش و تنهایی و شمشیر و شهادت خبری مختصر از حادثهٔ کرب‌و‌بلایت همرهانت صفی از آینه بودند و خوش آن‌روز که درخشید خدا در همهٔ آینه‌هایت کاش بودیم و سر و دیده و دستی چو اباالفضل می‌فشاندیم سبک‌تر ز کفی آب به پایت... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/708@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹رخصتِ میدان🔹 آماده‌اند، گوش به فرمان، یکی یکی تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی بعد از حبیب و حُر و زُهیر و غلام ترک آماده می‌شوند جوانان یکی یکی پا در رکاب، رخصت میدان گرفته‌اند با التماس، دست به دامان، یکی یکی پیغمبرانه غزوه به پا کرده‌ای که باز غوغا کنند حمزه و سلمان یکی یکی دیشب در آسمان دو ‌انگشت معجزه بودند محو روضۀ رضوان یکی یکی روح تغزّل‌اند، شکوه قصیده‌اند شمشیر می‌کشند غزل‌خوان یکی یکی از دست می‌روند عزیزان و... خیمه‌ها، کم‌کم شده‌ست کلبۀ احزان یکی یکی بر نیزه‌ها در اوجِ رجزآیه‌های کهف تفسیر شد حماسۀ قرآن یکی یکی بالای نیزه‌ها چه غریبانه می‌وزند انبوه گیسوان پریشان یکی یکی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5185@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹مقام ارادت🔹 زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی به کاروان شهیدان نینوا برسی امام پیک فرستاده در پی‌ات، برخیز! در انتظار جوابت نشسته... تا برسی چه شام باشی و کوفه، چه کربلا ای دل! مقیم عشق که باشی به مقتدا برسی زهیر باش! بزن خیمه در جوار امام که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش! که در مقام ارادت به مدعا برسی تمام خاک جهان کربلاست، پس بشتاب درست در وسط آتش بلا برسی زهیر باش دلم! با یزیدِ نفس بجنگ! که تا به اجر شهیدان نینوا برسی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/731@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹سلمان خیمه‌گاه حسین🔹 آزاده است، بندۀ آقای عالم است سلمان خیمه‌گاه حسین است، «اَسلَم» است چشمش به ماه روی حسین است روشن و در راه او دل و قدمش، قرص و محکم است در خیمه‌ها به زخمِ دلِ تنگ کودکان با شعر و قصه‌گویی و لبخند، مرهم است وقت نبرد، چشم جهان ماتِ رزم اوست «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» از فرط زخم عاقبت افتاد از نفس چشم انتظار دوست، در این آخرین دم است ای روضه‌خوان! کنار تنش گریۀ حسین، باران رحمت است، مگو اشک ماتم است صورت به روی صورت خونین او گذاشت آری در این جهان چه کسی مثل اَسلَم است؟ 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5655@ShereHeyat