eitaa logo
شعر هیأت
10.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
183 ویدیو
15 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹قبر بی‌نشان🔹 کسی که بی‌تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست تحمّل غم هجر تو، در توانش نیست کسی که سوخته از انتظار، می‌داند دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر، چون خضر چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟! کسی که درک کند دولت حضور تو را نیاز گوشۀ چشمی به دیگرانش نیست نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت که بی‌حضور تو، حاجت به این و آنش نیست به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار! گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست بهار زندگی‌ام در خزان نشست بیا «بهار نیست به باغی که باغبانش نیست» کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی به جز تو با خبر از قبر بی‌نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش، بردار پسر که بی‌خبر از مادرِ جوانش نیست... 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹شهید اول راه علی🔹 رُخت فروغ خداوند دادگر دارد قَدت نشان ز قیام پیامبر دارد میان خلق شود چون محبتت تقسیم، پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد به دانه دانۀ اشک تو می‌خورد پیوند که ناله، سوز دگر در دل سحر دارد خدا ثنای تو را در کتاب خود گوید رسول، مِهر تو را همچو جان به بر دارد... حدیث وصف تو ننوشته ماند و باز از آن بسی زمانه روایات معتبر دارد ز عزم توست ولایت، دوام اگر بگرفت ز صبر توست رسالت، بقا اگر دارد نسیم شهر مدینه بِه خُلد ناز کند که هر شب از حرم مخفی‌ات گذر دارد... تو با خدا ز ازل بوده، تا ابد هستی؛ که گفته دخت نبی عمر مختصر دارد؟ به هر دلی نگرم از طریق مُلک حجاز به شوق کوی تو، رو جانب سفر دارد نبوّت از تو به پا ماند و تا ابد برجاست ولایت از تو به کف، رایت ظفر دارد... گذشته است بسی قرن‌ها و، بر دل خصم هنوز هم سخنت حکم نیشتر دارد خطابه خواندن تو حیف؛ خاصه در جایی که اجتماع، دل کور و گوش کر دارد ندای کفر به نطق تو در گلو خفه شد همای دین ز قیام تو بال و پر دارد ز غصه‌ات چه بگویم؟ که قصۀ آن را به صد هزار زبان، شعله‌های در دارد شهید اوّل راه علی‌ست محسن تو که جان به کف ز پی ‌یاری پدر دارد... 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹مهربانِ علی🔹 بی‌تو ای یار مهربان علی! شعله سر می‌کشد ز جان علی بی تو ای قهرمان قصۀ عشق! ناتمام است داستان علی... خطبۀ ناتمام زهرا کرد کار شمشیر خون‌فشان علی خواست نفرین کند، که زهرا را داد مولا قسم به جان علی- -که ز قهر تو ماسِوا سوزد؛ صبر کن صبر، مهربان علی! ذوالفقار برهنۀ سخنش کرد کاری به دشمنان علی، که دگر تا ابد به زنهارند از دم تیغ جان‌ستان علی با وجودی که قاسم رزق است ساخت عمری به قرص نان علی بعد او، خصم دون که می‌پنداشت به سه نان می‌خرد سنان علی، بود غافل که چون به سر آید دورۀ صبر و امتحان علی دشمنان را امان نخواهد داد لحظه‌ای تیغ بی‌امان علی... رفت زهرا و اشک از دنبال وز پی او روان، روان علی... درد دل را به چاه می‌گوید رفته از دست، همزبان علی آن شراری که سوخت زهرا را، سوخت تا مغز استخوان علی قصه را تازیانه می‌داند در و دیوار خانه می‌داند 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹رسم تسلیت🔹 دخترم، بی‌تو بهشتِ جاودان شیرین نبود بیش از این دوری، سزای صحبتِ دیرین نبود... آمدی ای مهربان، اما چرا افسرده‌ای؟ با تو در دنیا که بودم، خاطرت غمگین نبود در مدینه تا تو را می‌دیدم ای نخل امید، صحبت از گل بود، اما حرفی از گلچین نبود لالۀ باغ مرا دیدند مردم،‌ داغ‌دار این‌که رسم تسلیت، این شیوۀ تسکین نبود... میهمان من شدی با گوشۀ چشم کبود راستی آن‌جا مگر چشم حقیقت‌بین نبود؟ صورت نیلی و بازوی کبود، ای روزگار! آن سفارش‌ها که من کردم، جوابش این نبود 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹حُسن ختام🔹 یک گل، نصیبم از دو لب غنچه‌فام کن یا پاسخ سلام بگو، یا سلام کن! ای حُسن مطلعِ غزل زندگانی‌ام شعر مرا تمام، به حسن ختام کن ای آفتاب خانۀ حیدر، مکن غروب این سایه را تو بر سر من، مُستدام کن پیوسته نبض من به دو پلک تو بسته است بر من، تمام من! نگهی را تمام کن... از سروِ قدشکسته نخواهد کسی خرام ای قامتت قیامت من، کم قیام کن! در‌های خُلد بر رخ من باز می‌کنی از مِهر، همره دو لبت یک کلام کن با یک نگاه عاطفه، عمر دوباره باش ای مِهر پرفروغ، طلوعی به شام کن این کعبه، بازویش حَجرالاسوَد علی‌ست زینب بیا و با حجرم استلام کن 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹مرهم🔹 جايی برای كوثر و زمزم درست كن اسما برای فاطمه مرهم درست كن تابوت كوچكی كه بميرم درون آن با چند تخته چوب برايم درست كن تا داغ اين شقايق زخمی نهان شود تابوتی از لطافت شبنم درست كن مثل شروع زندگی مرتضی و من بی‌زرق و برق، ساده و محكم درست كن از جنس هيزمی كه در خانه سوخت، نه از چند چوب و تختۀ مَحْرَم درست كن طوری كه هيچ خون نچكد از كناره‌اش مثل هلال لاله كمی خم درست كن 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹ختم قرآن🔹 «عشق، سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم هر که خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم» کشتی‌ام بی‌ ناخدا دارد به دریا می‌رود وقت طوفان است بسم الله الرحمن الرحیم دست من بسته‌ست، جای من رجزخوان می‌شوی کوچه، میدان است بسم الله الرحمن الرحیم ختم قرآنِ تو جای «ناس» گویا با «حدید» رو به پایان است بسم الله الرحمن الرحیم... «قدر» می‌خوانم و می‌دانم که از نامحرمان «قدر» پنهان است بسم الله الرحمن الرحیم آب را از سلسبیل آورده‌ام «اسما»! بریز غسل باران است بسم الله الرحمن الرحیم 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹حقیقت🔹 ای اشک مهلتی دل غمگین و خسته را! چشمان غم گرفتۀ در خون نشسته را مولا کنار فاطمه بدرود می‌کند با بند بند خویش نگاهی گسسته را بر دوش می‌گذارد و از خانه می‌برد امشب علی حقیقت پهلو شکسته را! از کوچه‌های شهر که رد می‌شود، غمی در شعله می‌برد دلِ درهای بسته را او را به خاک تیره... نه! پرواز می‌دهد در آسمان کبوتر از بند رسته را... 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹عصای صبر🔹 چو آفتاب رُخت را غبار ابر گرفت شکوه نام علی غربتی ستبر گرفت جهان و کُن فیکونش در اختیار تو بود عدو چگونه فدک را ز تو به جبر گرفت؟ خمید قامت او زیر بار اندوهت اگرچه دست علی را عصای صبر گرفت پدر به دیدن تو تا بهشت صبر نکرد تو را ز دست علی در میان قبر گرفت تمام غربت خود را گریست در دل چاه که تا همیشه دل چاه مثل ابر گرفت 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹یک آسمان کبوتر🔹 عطر تن پیمبر از این خانه می‌رود بال ملک معطر از این خانه می‌رود از اینکه مهر مادر من آب بوده است هر چشمی آمده، تَر از این خانه می‌رود وقتی در آخرین نفسش آه می‌کشد یک آسمان کبوتر از این خانه می‌رود... حیف از گلی که خانه‌نشینی نصیب اوست حیف از گلی که پرپر از این خانه می‌رود دیدی چه زود گرد یتیمی به دل نشست دیدی چه زود مادر از این خانه می‌رود... هر جا که می‌روی برو ای دل ولی بدان راه بهشت آخر از این خانه می‌رود 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹گل محمدی من🔹 گلی که عالم از او تازه بود، پرپر شد یگانه کوکب باغ وجود، پرپر شد شب شهادت زهرا علی به خود می‌گفت: گل محمدی من چه زود پرپر شد! خزان چه کرد که در چشم اشکبار علی تمام گلشن غیب و شهود، پرپر شد به باغ حسن کدام آفتاب ناب، افسرد که در مدار افق هرچه بود، پرپر شد؟ برای تسلیت اهل باغ آمده بود شقایقی که به صحرا کبود، پرپر شد نشان ز پاکی روح لطیف فاطمه داشت بنفشه‌ای که سحر در سجود، پرپر شد ز فیض صحبت او رنگ و بوی عزّت داشت گلی که تشنه میان دو رود پرپر شد 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹دلی داغدار🔹 کوه آهسته گام برمی‌داشت پیکر آفتاب بر دوشش مثل آتشفشان خاموشی کوه بود و غرور خاموشش کوه می‌رفت و پا به پایش نیز کاروان کاروان غم و اندوه کوه می‌رفت و بر زمین می‌ماند یک دماوند ماتم و اندوه وقت آن بود تا در آن شب سرد خاک مهمان آفتاب شود وقت آن بود سقف سنگی شب خم شود، بشکند، خراب شود کوه با آفتاب نیمه شبش سینۀ خاک را چراغان کرد دور از آن چشم‌های نامحرم عشق را زیر خاک پنهان کرد ماه از کوه چهره می‌دزدید تاب آن دشتِ گریه‌پوش نداشت کوه سنگین و خسته برمی‌گشت آفتابی به روی دوش نداشت کوه می‌رفت و پشت نخلستان با دلی داغدار گم می‌شد کوه می‌رفت و خانۀ خورشید در مِهی از غبار گم می‌شد... 📝 📗 @ShereHeyat