eitaa logo
شعر هیأت
10.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
183 ویدیو
15 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹عباس من!🔹 یا علی! این کیست می‌آید شتابان سوی تو؟ با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟ او که می‌آید تو احساس جوانی می‌کنی باز یاد رزم و شور پهلوانی می‌کنی آمده پیش تو تا مشق سپه‌داری کند تا به سبک حیدری تمرین کرّاری کند می‌زند زانو که رسمت را بیاموزد، علی! با چه شوقی بر لبانت چشم می‌دوزد، علی! مانده‌ام در بهت شاگردی که استادش تویی هم چراغ رفتن و هم نور ایجادش تویی بارها آن اسم زیبا را شنیدم من ولی چیز دیگر بود عباسی که تو گفتی علی! با صدایی مهربان گفتی: بیا عباس من! تیغ را بردار با نام خدا عباس من! نور چشمان علی! پیش پدر چرخی بزن شیرِ من! شمشیر را بالا ببر، چرخی بزن این چنین با هر دو دستت تیغ را حرکت بده دست چپ را هم به وزن تیغ خود عادت بده فکر کن هر حالتی بر جنگ حاکم می‌شود دستِ چپ، عباس من! یک وقت لازم می‌شود الامان از چشم شور و تیر پنهانی پسر! کاش می‌شد چشم‌هایت را بپوشانی پسر! بی‌نقاب ای جلوهٔ حُسن خدادادی نجنگ سعی کن تا می‌شود بی خُودِ فولادی نجنگ... تشنه‌ای، فهمیدم از آنجا که شیداتر شدی تا لبانت خشک شد عباس، زیباتر شدی... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/820@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹حدیث حُسن🔹 شراره می‌کشدم آتش از قلم در دست بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟ قلم که عود نبود آخر این چه خاصیتی‌ست که با نوشتن نامت شود معطر دست؟ حدیث حُسن تو را نور می‌برد بر دوش شکوه نام تو را حور می‌برد بر دست چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود وگرنه بود شما را به آب کوثر دست چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟ برای آن‌که بیفتد به کار یار، گره طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست بریده باد دو دستی که با امید امان به روز واقعه بردارد از برادر دست فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر چنین معامله‌ای داده است کمتر دست صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست هوای ماندن و بردن به خیمه، آب زلال اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟ به خون چو جعفر طیار، بال و پر می‌زد شنیده بود شود بال، روز محشر، دست حکایت تو به ام‌البنین که خواهد گفت و زین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟ به همدلی، همه کس دست می‌دهد اول فدای همّت مردی که داد آخر دست به پای‌بوس تو آیم به سر، به گوشهٔ چشم جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/246@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹درس عاشقی🔹 اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب‏ افتاد سايه‌‏اى ز سمند تو در فرات پيچيد و رنگ باخت ز شور شهامت، آب‏ دستت به موج، داغ حباب طلب گذاشت اوج گذشت ديد و كمال كرامت، آب‏ بر دفتر زلالىِ شط خطّ «لا» نوشت لعلى كه خورده بود ز جام امامت آب‏ لب، تر نكردى از ادب اى روح تشنگى! آموخت درس عاشقى و استقامت، آب‏ ترجيع درد را، ز گريزى كه از تو داشت سر می‌‏زند هنوز به سنگ ندامت، آب‏... سوگ تو را، ز صخره چكد قطره قطره، رود زين بيشتر سزاست به اشك غرامت آب‏ از ساغر سقايت فضلت قلم چشيد گسترد تا حريم تغزّل زعامت، آب‏ زينب، حسين را به گل سرخ خون شناخت بر تربت تو بود نشان و علامت: آب! از جوهر شفاعت تيغت بعيد نيست گر بگذرد ز آتش دوزخ سلامت، آب‏ آمد به آستان تو گريان و عذرخواه با عزم پاى‌بوسى و قصد اقامت، آب‏ مى‌‏خوانمت به نام ابوالفضل و، شوق را در ديدگان منتظرم بسته قامت، آب 📝 🌐 shereheyat.ir/node/818@ShereHeyat
34.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر که از قافلۀ فطرسیان جا مانده نظرش خیره به گهوارۀ سقا مانده 📹 شعرخوانی @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹یا ایها الساقی🔹 نه در توصیف شاعر‌ها، نه در آواز عشاقی تو افزون‌تر از اندیشه، فراوان‌تر از اغراقی وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی ندارند این صفت‌ها جز تو دیگر هیچ مصداقی به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان یزید آنجا که می‌گوید «الا یا ایها الساقی» تمام کودکان معراج را توصیف می‌کردند مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی؟ چنان رفتی که حتی سایه‌ات از رفتنت جا ماند رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی فرار از تو فراری می‌شود در عرصۀ میدان چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی بدون دست می‌آیی و از دستت گریزانند پر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی به سوی خیمه‌ها یا «عُدّتی فی شِدّتی» برگرد که تو بی‌مشک سقّایی، که تو بی‌دست رزّاقی شنیدم بغض بی‌گریه به آتش می‌کشد جان را بماند باقی روضه درون سینه‌ام باقی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1370@ShereHeyat
مست‌اند همه، ساقی و ساغر که تو باشی از سر نپرد مستی، در سر که تو باشی در هیچ دلی هیچ غمی راه ندارد دلدار و دلارام و دلاور که تو باشی تکرار اباالفضل اباالفضل اباالفضل ذکری به من آموخته مادر، که تو باشی از گرگ هراسی به دلی راه ندارد بر یوسف این قوم، برادر که تو باشی بین‌الحرمین امن‌ترین جای جهان است این سو که حسین و سوی دیگر که تو باشی 📝 #محمدحسین_ملکیان 🌐 shereheyat.ir/node/3132 ✅ @ShereHeyat
💠 تاج شهیدان همه عالمی 🔹 وقتی سخن از تاج شهیدان همه عالم، ماه بنی‌هاشم علیه‌السلام و مدایح ایشان به میان می‌آید (به‌ویژه در ایام اعیاد شعبانیه) شاید بسیاری از هم‌نسلان من، ناخودآگاه به یاد مثنوی معروف مرحوم (۱۲۹۰-۱۳۶۱ش) می‌افتند. مرحوم ریاضی یزدی در شمارمعروف‌ترین و برجسته‌ترین شاعران انقلابی و ولایی‌سرا در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ بود و مثنوی ایشان، تا همین اواخر دهه ۶۰ به عنوان مناجات پایانی (بحرطویل‌خوانی) مجالس عزاداری خوانده می‌شد. 🔸 پرسش مهمی که ذهن من و هم‌نسلان مرا به خود مشغول داشته، این است که راز مقبولیت این مثنوی، و ماندگاری این مثنوی در ذهن نسل‌‌های بعد چیست؟ سعی دارم با بررسی ابعاد مختلف این مثنوی، به اندازه بضاعت خود به دنبال پاسخ به این سؤال باشم. لازم به ذکر است، از مهم‌ترین نکات در تاثیرگذاری شعر، اولاً شناخت شاعر از نیاز خاص مخاطب(فکری-عاطفی) است؛ و ثانیاً توان شاعر در انتقال مفاهیم به زبان ساده، مطابق ذهن و زبان مردم است. 🔹 به عبارت دیگر، هر شعری در یک دوره زمانی خاص، اگر مطابق اقتضائات(حال و مقام) سروده شود، و در آن به نیازهای فکری و عاطفی مخاطبان توجه شده باشد، و به زبانی ساده اما هنری(سهل ممتنع) ارائه شود، مطمئناً به زبان، ذهن و سپس قلب مردم آن زمان و حتی نسل‌های بعد راه پیدا می‌کند و در دل‌ها ماندگار می‌شود. مثنوی مرحوم ریاضی یزدی به دلیل بهره‌مندی از همین صفات و خصایل است که هنوز طراوت و جذابیت خود را حفظ کرده است. 🔸 دلایل موفقیت این شعر را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد: ۱. زبان و بیانِ ساده و طبیعی: (هیچ واژه متکلفانه، ناآشنا و نامأنوس، یا هیچ عبارت ثقیل و غیر قابل فهمی در آن وجود ندارد) ای حرمت قبلۀ حاجات ما یاد تو تسبیح و مناجات ما تاج شهیدان همه عالمی دست علی ماه بنی‌هاشمی عَمّ امام و اَخ و اِبن امام حضرت عباس علیه‌السلام ۲. محتوا‌محور بودن شعر: الف) اشارات مستقیم یا غیرمستقیم تاریخی ب) استنباط‌های شاعرانه از حقایق تاریخی ج) اشارات گسترده به بخش‌های جذاب زندگی حضرت مثلاً: اشاره به داستان رد امان‌نامه که بار حماسی-تاریخی بسیاری دارد و امروزه برخی شاعران از آن غافل‌اند: چون نهم ماه محرم رسید کار بدآنجا که تو دانی کشید از عقب خیمۀ صدر جهان شاه فلک‌جاه ملک‌آشیان شمر به‌آواز تو را زد صدا گفت کجایید بَنُو اُختنا تا برهانند ز هنگامه‌ات داد نشان خط امان‌نامه‌ات رنگ پرید از رخ زیبای تو لرزه بیفتاد بر اعضای تو من به امان باشم و جان جهان، از دم شمشیر و سنان بی‌امان؟! دست تو نگرفت امان‌نامه را تا که شد از پیکر پاکت جدا مزد تو زین سوختن و ساختن دست سپر کردن و سر باختن دست تو شد دسته شه لافتی خط تو شد خط امان خدا ۳. جلوه‌های مضمون گرایانه: کاربرد ترکیبات خاص و بدیع حاویِ بار مضمونی قوی، که باعث جذابیت اثر شده و احتمالاً در آن سال‌ها به نوعی، کشف زبانی به شمار آمده است. «تاج شهیدان» همه عالمی دست علی ماه بنی‌هاشمی همقدم «قافله‌سالار عشق» «ساقی عشاق» و علمدار عشق مکتب تو «مکتب عشق» و وفاست درس الفبای تو صدق و صفاست شمع شده آب شده سوخته «روح ادب» را ادب آموخته .
۴. جلوه‌های موسیقایی: عَمّ امام و اَخ و اِبن امام حضرت عباس علیه‌السلام کاربرد عبارت «حضرت عباس علیه‌السلام» در یک مصراع یا عبارت عربی «یا کاشف کرب الحسین»: ای علم افراشته در عالمین «اکشف یا کاشف کرب الحسین!» از نمونه‌هایی است که در چشم مخاطب، جلوۀ خاصی داشته است. ۵. کاربرد وزن کوتاه و نشاط‌ انگیز وزن کوتاه و سه رکنی «مفتعلن مفتعلن فاعلن» از نظر موسیقایی، طراوت و جذابیت خاصی دارد و شاید در آن دوران، نوع انتخاب وزن، غافلگیرانه بوده و جذابیت خاصی داشته است. گفتنی است، شاعر از ظرفیت‌های حماسی، نشاط‌انگیزی، ایجاز(خلاصه‌گویی) این وزن، به درستی و به خوبی استفاده کرده است. همه می‌دانیم که وقتی شاعر در مصراعی سه رکنی (مثلاً: مفتعلن مفتعلن فاعلن) مطلبی را ارائه کند، لازم است به جای اطناب (زیاده‌گویی، پرگویی و پرورش کلام) به ایجاز (خلاصه‌گویی، بیان تلگرافی ، مختصر و مفید، با محوریت تداعی) روی آورد. هنر مرحوم ریاضی این است که با وجود آن که مخاطب شعرش عموم مردم‌اند و به پرورش کلام و اطناب نیاز است، با محوریت «ایجاز»، مضامین را به صورت تمام و کمال ارائه کرده است. ۶. بیان سهل ممتنع (غیرمستقیم و شاعرانه) اگر مخاطب با ابیات این شعر، ارتباط مفهومی و حسی برقرار می‌کند، به راحتی ابیات را می‌فهمد و از آن لذت می‌برد، به جهت بیان شاعرانه شعر است. به جهت پرهیز از اطاله کلام، صرفاً به دو نکته اشاره می‌شود: الف) بیان شاعرانه با محوریت حسن تعلیل: مطلع شعبان همایون اثر بر ادب توست دلیلی دگر سوم این ماه چو نور امید شعشعۀ صبح حسینی دمید چارم این مه که پر از عطر و بوست نوبت میلاد علمدار اوست شد به هم آمیخته از مشرقین نور ابوالفضل و شعاع حسین ای به فدای سر و جان و تنت وین ادب آمدن و رفتنت وقت ولادت، قدمی پشت سر وقت شهادت، قدمی پیش‌تر! ب) روایت شاعرانه همین جنبه روایت‌گری (وصف با بیان جزئیات) باعث می‌شود که شاعر، زبان صمیمی و روان و عموم‌فهم را برگزیند: چون نهم ماه محرم رسید کار بدآنجا که تو دانی کشید از عقب خیمۀ صدر جهان شاه فلک‌جاه ملک‌آشیان شمر به‌آواز تو را زد صدا گفت کجایید بَنُو اُختنا تا برهانند ز هنگامه‌ات داد نشان خط امان‌نامه‌ات رنگ پرید از رخ زیبای تو لرزه بیفتاد بر اعضای تو... شاید تنها نکته‌ای که می‌توان بر این شعر خرده گرفت، غفلت از شیوه بلاغی در مصراع اول بیت است: تا برهانند ز هنگامه‌ات داد نشان خط امان‌نامه‌ات نکته یکم: جهش ضمیر و کاربرد آن، به شکلی که با زبان شاعر و شیوۀ بلاغی او در این شعر (بیان سهل ممتنع) سازگاری ندارد. نکته دوم: مضمون«رهاندن» در مصراع «تا برهانند ز هنگامه‌ات» انتخاب درست و شایسته‌ای برای این بیت نیست. امید است، بتوانیم به عنوان شکر نعمت، از میراث‌های ماندگار در ادب ولایی، به عنوان الگوهای پیشرفت و تعالی در شعر بیش از همیشه بهره ببریم. 📝 سیدمهدی حسینی رکن‌آبادی ✅ @smhroknabadi@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹سید الساجدین🔹 سلام! ای سلام خدا بر سلامت! درود! ای کلام الهی، کلامت! تو هم سجده؛ هم سیدالساجدینی که قلب حسین است بیت‌الحرامت... سلام خدا بر سجود و رکوعت درود خدا بر قعود و قیامت حجر بر در خانه‌ات قطعه سنگی مقام آورد سر به پای مقامت تو حَجّی، صلاتی، زکاتی، جهادی تو ممدوح با نامِ زین العبادی تو در تیرگی‌ها سراج‌المنیری تو همچون پیمبر، بشر را بشیری سماوات و عرش‌اند در اختیارت تو آزادۀ عالمی، کی اسیری؟ تو در کنج ویرانه‌ها هم بهشتی تو در زیر زنجیرها هم امیری به پای تو سر کرد خم «سربلندی» تو تنها به نزدِ خدا سر به زیری یمِ هشت بحری و دُرِّ سه دریا ولی خداوند حیّ قدیری تو «قدر» و «تبارک» تو «فرقان» و «نوری» تو عیسی، تو گردون، تو موسی، تو طوری... تو زمزم، تو مروه، تو سعی و صفایی تو فرزند کعبه، تو رکن و منایی تو قرآن، تو احمد، تو حیدر، تو زهرا تو در حُسن، آیینۀ مجتبایی امامی و پیغمبری از تو زیبد که تنها پیام‌آورِ کربلایی کلامت بوَد وحیِ صاعد چه گویم تو از پای تا سر کلامِ خدایی دعا بر دهان و لبت بوسه آرد همانا همانا تو روح دعایی چه بهتر که «میثم» ثنای تو گوید برای تو خواند، برای تو گوید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1371@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹مزامیر صحیفه🔹 بسته‌ست همه پنجره‌ها رو به نگاهم چندی‌ست که گمگشتۀ در نیمۀ راهم حس می‌کنم آیینۀ‌ من تیره و تار است بر روی مفاتیح دلم گرد و غبار است از بس که مناجات سحر را نسرودم سجادۀ‌ بارانی خود را نگشودم پای سخن عشق دلم را ننشاندم یعنی چه سحرها که ابوحمزه نخواندم ای کاش کمی کم کنم این فاصله‌ها را با خمسه‌عشر طی کنم این مرحله‌ها را بر آن شده‌ام تا که صدایت کنم امشب تا با غزلی عرض ارادت کنم امشب ای زینت تسبیح و دعا زمزمه‌هایت در حیرتم آخر بنویسم چه برایت؟ اعجاز کلام تو مزامیر صحیفه‌ست جوشیده زبور از دل قرآن به دعایت در پردۀ‌ عشاق تو یک گوشه نشسته‌ست صد حنجره داوود در آغوش صدایت از بس که ملک دور و برت پر زده گشته‌ست «پیراهن افلاک پر از عطر عبایت» تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران باشد حجرالاسود، الکن به ثنایت من کمتر از آنم که به پای تو بیفتم عالم شده سجاده و افتاده به پایت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/248@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹خطبۀ طوفانی🔹 آرزوی کوه‌ها یک سجدۀ طولانی‌اش آرزوی آسمان یک بوسه بر پیشانی‌اش دست‌هایش شاخهٔ طوباست مشغول دعاست ماه و خورشید و فلک در سایهٔ نورانی‌اش... می‌وزد از منبرش فریادهای «یاحسین» شام‌ها ویرانهٔ هر خطبهٔ طوفانی‌اش در کلامش ضربت شمشیر حقّ حیدر است عبدوَدها کشته، از شور حماسی‌خوانی‌اش اوست فرزند منا و مکه، فرزند صفا چشمه‌ها می‌جوشد از هر واژهٔ قرآنی‌اش 📝 🌐 shereheyat.ir/node/942@ShereHeyat
بهار پنجرۀ رؤیت خداوند است بهار فصل صمیمیت خداوند است برای رویش پر جنب و جوش بعد از مرگ بهار سبزترین حجت خداوند است مشام جان و جهان را شمیم گل پر کرد بهار شمه‌ای از رحمت خداوند است زبان گشاده زمین، لب گشوده کوه و کویر نگاه کن همه جا صحبت خداوند است دوباره خوانده زمین را به زندگی، به شهود بهار جلوه‌ای از شوکت خداوند است دلیل این همه کثرت، ظهور این همه رنگ نشان روشنی از وحدت خداوند است برای این همه صحرا که دستشان خالی‌ست بهار عیدی بی‌منت خداوند است 📝 #سعید_بیابانکی 🌐 shereheyat.ir/node/3713 ✅ @ShereHeyat