#شعر_عاشورایی
#حضرت_عبدالله علیهالسلام
#غزل
🔹برخیز!🔹
وقتی عدو به روی تو شمشیر میکشد
از درد تو تمام تنم تیر میکشد
طاقت ندارم این همه تنها ببینمت
وقتی که چلّه چلّه کمان تیر میکشد
این بغضِ جانستان که تو بیکسترین شدی
پای مرا به بازی تقدیر میکشد
ای قاری همیشهٔ قرآن آسمان
کار تو جزء جزء به تفسیر میکشد
اینکه زِ هر طرف نفست را گرفتهاند
آن کوچه را به مسلخ تصویر میکشد
برخیز! ای امام نماز فرشتهها
لشکر برای قتل تو تکبیر میکشد
📝 #حامد_اهور
🌐 shereheyat.ir/node/755
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_قاسم علیهالسلام
#غزل
🔹مهمان برادر🔹
لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
دشت را از شرر داغ دلت سوزاندی
یکتنه باغی از آلالۀ پرپر شدهای
تَنِش تیغ و تنت، کرببلا را لرزاند
زخمیِ صاعقه خنجر و حنجر شدهای...
سنگ بر آینهات خورده و تکثیر شده
مثل غمهای دلم، چند برابر شدهای...
مجتبی دست تو را داد به دستم، دیروز
ولی امروز، تو مهمان برادر شدهای
ای به کام تو شهادت ز عسل شیرینتر
تو در آیین وفا آینهباور شدهای...
دست و پا میزنی و من جگرم میسوزد
خیلی امروز شبیه علی اکبر شدهای
📝 #مصطفی_متولی
🌐 shereheyat.ir/node/4140
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_قاسم علیهالسلام
#غزل
🔹بلای عظیم🔹
گفتی که سرنوشت همین از قدیم بود
گفتی مرا نصیب بلای عظیم بود
دست رکاب بر سر پایم نمیرسید
آن اسب هم مخالف جنگ یتیم بود
وقتی که روی دامن تو سرگذاشتم
دیدم تو را چقدر نگاهت رحیم بود
حتی حضور زود تو هم فایده نداشت
آن لحظه آمدی تو که حالم وخیم بود
از نعل و اسب و دشنه و شمشیر و سنگ و خاک
هر چیز در بلندی قدّم سهیم بود
وقتی که بالبال زدم بین دست تو
زیباترین پریدن این یاکریم بود...
📝 #سیدرضا_جعفری
🌐 shereheyat.ir/node/4141
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_قاسم علیهالسلام
#مثنوی
🔹حیات طیبه🔹
...چه خوب، مرگ خریدار زندگانی توست
حیات طیبه تصویر نوجوانی توست
چه قد کشیده درون تو شوق رزم ای ماه
که هست قامت جوشن برای تو کوتاه
به پای شوق تو پای رکاب هم نرسید
کسی شبیه تو دست از جوانیاش نکشید
لبت به تلخی دنیا حلاوت افزوده
که شهد، شاهد شیرین زبانیات بوده
چقدر از نفست دشت عطر آگین شد
چقدر از سخنت کام شهد شیرین شد...
تمام حُسنِ حَسنزاد خویش را بردار
برو به جمع شهیدان «اولئکَ اَلاَبرار»
برو به بحر رجز بین دشت طوفان کن
به موج عشق بزن، مرگ را هراسان کن
رجز بخوان که شود زنده کوفۀ اموات
که گوش هلهلهها کر شود از این آیات
برای عقل مگر نقشی از جنون بکشی
برو که معرکه را هم به خاک و خون بکشی
برو به کوری چشمان مست هلهلهها
بدوز چشم خودت را به تیر حرملهها
بگو به تیغ که از فرق ماه ما پیداست!
که فرق آل علی با بنیامیه کجاست!
که ننگ نام کجا، عزت قیام کجا!؟
حسینِ صبح کجا و یزیدِ شام کجا!؟...
بگو حسین ندارد دمی سر سازش
به پا نکرده در این دشت خیمۀ خواهش...
برو که رفتن تو ماندگار خواهد شد
پس از تو لشکر دشمن غبار خواهد شد
گرفتهاند فقط نیزهها تو را در بر
حسین میچکد از پیکر تو سرتاسر
چقدر کام زمین تشنۀ شهادت توست
تو میروی و دلم کشتۀ حکایت توست...
📝 #جعفر_عباسی
🌐 shereheyat.ir/node/3531
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_قاسم علیهالسلام
#غزل
🔹در سرخی غروب...🔹
در سرخی غروب نشسته سپیدهات
جان بر لبم ز عمر به پایان رسیدهات
آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد
آوای نالههای بریده بریدهات
در بین این غبار به سوی تو آمدم
از روی ردّ خونِ به صحرا چکیدهات...
خون گریه میکنند چرا نعل اسبها؟
سخت است روضهٔ تن در خون تپیدهات
بر بیت بیت پیکر تو خیره ماندهام
آه ای غزل! چگونه ببینم قصیدهات
باید که میشکفت گل زخم بر تنت
از بس خدا شبیه حسن آفریدهات
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
🌐 shereheyat.ir/node/776
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
#شعر_عاشورایی #حضرت_قاسم علیهالسلام #غزل 🔹در سرخی غروب...🔹 در سرخی غروب نشسته سپیدهات جان بر
💠 وصف شاعرانه در مرثیه
🔹 در سایر یادداشتها دربارهی بیان حماسی و شخصیتپردازی، زاویهی نگاه تازه و مرثیهی تحلیلگرانه نکات کوتاهی بیان شد. اما چنانچه مرثیه از بیان حماسی و تحلیلگری و زاویهی نگاه تازه خالی بود و مقتضای شعر و مخاطب آن، بیان صِرف مرثیه را میطلبید، باید دید که مرثیهپردازی در این شرایط چه بایدها و نبایدهایی دارد.
🔸 بعضی از شاعران در بیان وقایع از همان تعابیر مقاتل در شعر استفاده میکنند. حال آنکه باید توجه داشت وظیفهی مقتلنویسان گزارش دقیق تاریخ است و وظیفهی شاعر بیان هنرمندانه و رسالتمندانهی این وقایع است. سخن این نیست که شاعر بر مصائب چشم بپوشد و از انعکاس بخشهایی از آن در شعر منصرف شود، بلکه سخن در نحوهی بیان مصائب است. شعر در قدم اول باید شعر باشد و مرثیهسرای اهلبیت(علیهمالسلام) باید مستندات تاریخی را ابتدا از فیلتر شعر عبور دهد و همین که صرفاً بر آنها لباس وزن و قافیه بپوشاند کافی نیست.
🔹 به عنوان مثال در روضهی حضرت قاسم(علیهالسلام) عبارات جانسوزی در مقاتل وجود دارد، از جمله قرار گرفتن بدن شریف حضرت زیر دست و پای اسبها و مصائب جانگداز مرتبط با این واقعه. در بسیاری از اشعار حضرت قاسم(علیهالسلام) عبارت له شدن و مضامینی از این دست که گاه تصاویری مخدوش ارائه میدهند دیده میشود، هر چند نیت شعرا در ارائهی این تصاویر انعکاس تاریخ و اخبار مقاتل است.
🔸 در شعر پیش رو، شاعر بی آنکه از این فجایع چشم بپوشد؛ صرفاً با بیان هنرمندانهی خود تصویر باشکوهی از مرثیه ارائه داده است؛ تصویری که اتفاقاً تاثیر عاطفی آن از بسیاری مراثی فاش، عمیقتر است. بهترین شاهد مثال ما در این شعر، این بیت است که شاعر ضمن انعکاس جزئیات مقاتل در لفافهی هنر و در نهایت ادب مصیبت را بازگو کرده است:
خون گریه میکنند چرا نعل اسبها
سخت است روضهی تن در خون تپیدهات
🔹 این بیت ماندگار از استاد محمدعلی مجاهدی نیز شاهدمثال زیبایی بر این بحث است. ایشان در یک بیت به نحو شاعرانهای چندین مصیبت سنگین از جمله مصیبت گودال، مصیبت اسارت، مصیبت وداع کاروان با پیکر سیدالشهدا(علیهالسلام)، مصیبت انگشت و ساربان و مصیبت گوش و گوشواره را بازگو میکنند:
میدوخت چشم حسرت خود را به قتلگاه
انگشتری که همسفر گوشواره بود
📝 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir/node/603
✅ @ShereHeyat
چهل رباعی عاشورایی.pdf
163.1K
📥 دریافت فایل|مجموعه چهل رباعی عاشورایی
🏴 تقدیم به #حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
📝 سروده استاد #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
✅ @smhroknabadi
✅ @ShereHeyat
غِنای نوحه.mp3
1.54M
🎙 کلیپ صوتی | غنای نوحه
🏴 پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن ماه محرم و ایام عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام، کلیپ صوتی «غِنای نوحه» را بر اساس بیانات رهبرانقلاب اسلامی منتشر میکند.
💻 @Khamenei_ir
✅ @ShereHeyat
رباب است و خروش و خستهحالی
به دامن اشک و جای طفل خالی
اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی
📝 #علی_انسانی
🏴 نشانی مشاهده و دریافت اشعار با موضوع #حضرت_رباب علیهاالسلام در پایگاه شعر هیأت:
🌐 shereheyat.ir/m/28
🏴 نشانی مشاهده و دریافت اشعار با موضوع #حضرت_علی_اصغر علیهالسلام در پایگاه شعر هیأت:
🌐 shereheyat.ir/m/37
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_رباب علیهاالسلام
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#غزل
🔹روضۀ رباب🔹
چه آتشیست که در حرف حرف آب نشسته
که روضه خوانده که بر گونهها گلاب نشسته؟
صدای آه بلند است گوشه گوشۀ تکیه
چه نالههاست که در روضۀ رباب نشسته
کدام سو بدود چشمهای خستۀ این زن
که در مسیر نگاهش فقط سراب نشسته
«چه کردهاند که زیر عبا میآوریاش؟ آه!
چه کردهاند که در چشمهاش خواب نشسته؟
چه دیر میگذرد! کو صدای گریۀ اصغر؟»
میان خیمه زنی غرق اضطراب نشسته
کشیده روی سرش باز چادر عربی را
درست مثل سؤالی که بیجواب نشسته
کسی نگفت در آن سرزمین چه دیده که یک سال
رباب یکسره در زیر آفتاب نشسته
📝 #فائزه_زرافشان
🌐 shereheyat.ir/node/4148
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_رباب علیهاالسلام
#کاروان_اسرا
#قصیده
🔹زخمههای آفتاب🔹
بعد از آن غروب تلخ، جان زخمی رباب
بیتو خو گرفته با زخمههای آفتاب
تا همیشه تا ابد، یاد من نمیرود
بر سرم دمی که گشت هفت آسمان خراب...
هفت آسمان درنگ، مات این دو سوی جنگ
این غریب بیسپاه، و آن سپاه بیحساب
هفت آسمان عطش، دست مشکها تهی
پای گاهوارهای، یک نفر در التهاب
هفت آسمان سکوت، وین صدای پر طنین
مادری که «لای لای»، کودکی که «آب آب»...
هفت آسمان سوال؛ حرف حق و هلهله؟!
آی تیر حرمله! وای، وای از این جواب!...
هفت آسمان خروش، اشک زن چه بیدرنگ
میرود به کارزار، مرد او چه باشتاب...
آن طرف به سوی او، سنگ میزند عدو
این طرف به روی خویش، چنگ میزند رباب
گوشهگوشه خاک و خون، چشمهچشمه خون و خاک
بیتو تاب و صبر کو؟ ای مرا تو صبر و تاب!...
هفت پرده «واحسین» میچکد ز دیدهام
چون گذر کنم از این هفت خوان اضطراب؟
این تن تو روی خاک، آن سر تو روی نی
ای قیامتت به پا! کو جزا و کو عذاب؟
دیدمت که ماندهای، تشنه لب، لب فرات
ای فدای رفتنت! بعد از این نه من، نه آب!
با سر تو همسفر، کاروان غربتت
سوی شهر شوم شام، مثل تشنه در سراب
عاشقانه هر دلی، با سری به گفت و گو
در میانه این منم، با سر تو در خطاب
نغمهات حسین من! جان دهد رباب را
باز با دلم بخوان، آیهای از این کتاب
من کنار قتلگاه، خواندهام به خطّ خون
آیهای مقطّعه؛ حا و سین و یا و نون
📝 #مجتبی_احمدی
🌐 shereheyat.ir/node/2442
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#رباعی
🔹سفینة النجات🔹
از لشکر کوفه این خبر میآید
زخم است و دوباره بر جگر میآید
اینبار هدف کیست؟ پدر یا که پسر؟
تیر است و به قصد سه نفر میآید!
پرسید پدر؟ پسر؟ هدف آخر کیست؟
انگار که دل توی دل مادر نیست
ای تیر! به غیر زخم بر جان رباب،
حرفِ درگوشی تو با اصغر چیست
میرفت به سمت لشکر بیخبران
میگفت رباب، مادرانه، نگران:
خورشید! متاب بر گلوی پسرم
میترسم چشمی بزند زخم بر آن...
رفتی و نگاه مادرت دنبالت
لبخند خبر میدهد از احوالت
آغوش به روی مرگ واکردهای و،
تیر است که آمده به استقبالت
ای تیر مرا به آرزویم برسان!
یعنی به برادر و عمویم برسان
حالا که پدر، تشنه لبیک من است
بیتاب خودت را به گلویم برسان
لبیک به اوست آرزویم؛ لبیک!
میگویم با خون گلویم لبیک
تفسیر عظیم «یتلظّی عطشا»ست
لب باز نمودم که بگویم: «لبیک»
من نیز یکی از آن همه مردانت
قابل شده این جان، که شود قربانت؟
حالا که بلا دور سرت میگردد
بگذار علی شود بلاگردانت
باید که به روی دست، قرآن ببرم
شش آیه از آن سوره انسان ببرم
تا قرآن باز، روی نیزه نرود
باید که تو را نیز به میدان ببرم
ششماهه خود را که به میدان آورد
گفتند حسین، تیغ برّان آورد
سوگند به قرآن! که پی معجزه است...
این بار به جای تیغ، قرآن آورد!
بر حجت حق، حجت آخر شده است
با خون گلو، چشمه باور شده است
آیا علیاصغر است بر دست حسین؟
قرآن حسین، ثقل اکبر شده است
غوغای عطش بود و فراتی میخواست
از خضر نجات، آب حیاتی میخواست
طوفان بلا ساحل امنی میجُست
این قوم، سفینة النجاتی میخواست
او رفت که بیتاب کند لشکر را
از شرم عطش آب کند لشکر را؟
او در پی تشنه حقیقت میگشت
میرفت که سیراب کند لشکر را
طفل است؟ نه! این کمال خود را دارد
در یاری تو، مجال خود را دارد
این نیست تلظی و رجزخواندن اوست!
این شیر، زبان حال خود را دارد
این گریه، نه! زخم بر تن احساس است!
طفل است و تلظی... رجزش هم خاص است!
با تیر سهشعبه گفت دشمن، این طفل
هم قاسم، هم اکبر، هم عباس است
میدید غریبی پدر را و... گریست
مادر را و سوز جگر را و... گریست
جز تیر، کسی حرف دلش را نشنید
بر حنجر او گذاشت سر را و گریست
هستی شما حرام شد ای مردم
آلوده به ننگ و نام شد ای مردم
«کیف یتلظی عطشا» یعنی که
حجت به شما تمام شد ای مردم!
شد گندم ری طعم هواخواهیشان
دیدی که چه بود اوج خداخواهیشان!
دیدی که چگونه اصغرم را کشتند
با نیت قربتاً الی اللهیشان!
شبهایم مهتاب ندارد دیگر
مادر، بیتو خواب ندارد دیگر
گهواره خالی از تو آغوش من است
گهواره تو تاب ندارد دیگر
گفتند بر او داغ مجسم بزنند
یک تیر ولی سه زخم توام بزنند
حتی گهواره علی را بردند
تا تیر به قلب مادرش هم بزنند
ششماههام! ای طفل کفنپوش رباب!
جایت خالیست توی آغوش رباب
در من انگار، کودکی میگرید
هر روز صدای توست در گوش رباب...
📝 #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
🌐 shereheyat.ir/node/4147
✅ @ShereHeyat