eitaa logo
شعر انقلاب
3.4هزار دنبال‌کننده
745 عکس
239 ویدیو
4 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
«از این ستاره تا آن ستاره» پدرم کارگر است به مزرعه می‌آید با آخرین ستاره از آسمان صبح و بازمی‌گردد با اولین ستاره در آسمان شب پدرم خورشید است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شرح پریشانی باران زده يا گریۀ پنهانی توست؟ طوفان شده يا شرح پریشانی توست؟ از پست و بلند زندگی می‌گوید آن چین و چروکی که به پیشانی توست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
چراغ شب ای خوانده سرود عشق را با لب ما وی روح دمیده در تن مکتب ما می‌رفت ز راهمان بَرَد ظلمت وهم: شد خون مطهرت چراغ شب ما ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نویدبخش شهادت هنوز طرز نگاهش به آسمان تازه‌ست دو بال مشرقی‌اش با اُفق هم‌اندازه‌ست قناریان کلامش هنوز می‌خوانند نوای سُنتی‌اش را به‌روز می‌خوانند قناریان کلامش هنوز جان دارند «صدا صداست که...» پس عمر جاودان دارند کتاب و دفتر از اندیشه‌اش فروغ گرفت چراغ دانش او جلوۀ نبوغ گرفت کتاب، واسطه‌ای بین اوست با این نسل مطهّری، هنر گفتگوست با این نسل خرد، هنوز مرید جنون و مستیِ اوست مرکّب آینه‌دار قلم‌به‌دستی اوست بخوان زمانه! بخوان با رساترین فریاد از او بگو و بخوان باز! هر چه، بادا باد! بخوان به نام بزرگی که آسمانی شد فروتنانه درخشید تا جهانی شد صفای باطنی‌اش غبطه‌آور است هنوز که کوچه باغ نیایش معطّر است هنوز کتاب و سنّت و اجماع و عقل را فهمید رموز تازه‌ای از عقل و نقل را فهمید کتاب و منبر و سجّاده را به هم آمیخت سه رود منشعب از کوه را به دریا ریخت نهال کاشت ولی ریشه را عمیق نشاند به خاک پایۀ اندیشه را عمیق نشاند هزار پنجره را رو به آفتاب گشود -هزار پنجرۀ مستعدِّ کشف و شهود- گشود پنجره‌ها را، وَ با دو بال قنوت خودش پرنده شد و پر کشید تا ملکوت... نسیم، معتکف گوشۀ عبایش بود فرشته، دست به دامان ربّنایش بود تمام دلخوشیِ کوچه و خیابان از نفَس نفَس زدن عطر آشنایش بود در آن شبِ خفقان که سکوت شایع بود درست اوج سحرخیزی صدایش بود تلاش کرد و سرانجام هم نصیبش شد اجابتی که برازندۀ دعایش بود: پیامبر شبی آمد به خواب شیرینش و بوسه زد به لبان مبلّغ دینش و بوسه زد که بگوید جهاد یعنی این سلوک یعنی این، اجتهاد یعنی این نویدبخش شهادت به خواب او آمد به خواب نیمه‌شبش صبح آرزو آمد چگونه می‌شد از آن شور و شوق دم نزند و زود پا نشود، اندکی قدم نزند چگونه می‌شد از تاب و تب نگوید هیچ و از حرارت بر روی لب نگوید هیچ چه خوب شد که -اگر رفت- پیش ماست هنوز هزار باغ پر از گُل از او به جاست هنوز... سپرد دست خدا رشتۀ کلامش را تمام کرد به خون، شعر ناتمامش را ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
24.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باید که در اوج تمام خستگی‌ها مهربان باشم تا سال‌ها آموزگار «بچه‌های آسمان» باشم 📹 شعرخوانی در حضور رهبر انقلاب از زبان یک 🇮🇷 @Shere_Enghelab
وصیت‌نامه‌ها سخت‌تر از این‌که روز از کفر و ایمان بگذریم سخت‌تر از این‌که از شب با غم نان بگذریم سخت‌تر از این‌که از خیر همان یک لقمه نان با وجود درد بی‌درمان دندان بگذریم سخت‌تر از این‌که همچون کودکان گل‌فروش با نگاه مضطرب از هر خیابان بگذریم سخت‌تر از این‌که با پای برهنه تشنه‌لب از میان خارهای یک بیابان بگذریم سخت‌تر از این‌که چندین روز قبل از اربعین بی گذرنامه شبی از مرز مهران بگذریم سخت‌تر از این‌که شام جمعه با دلواپسی از خیابان ولی‌عصر خندان بگذریم سخت‌تر باشد که در بین بلاد مسلمین هر کجا که خواستیم از حکم قرآن بگذریم در وصیت‌نامه‌ها گفتند و گفتند از حجاب با چه رویی از روی خون شهیدان بگذریم؟! چادر صدیقۀ اطهر شهادت می‌دهد ما برای آرمان خویش از جان بگذریم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مؤمن عشق از قضا ما را خدا از اهل ایمان می‌نویسد ما أطیعوالله می‌دانیم، قرآن می‌نویسد «قُل تَعالَو نَدعُ» می‌خوانیم، ثابت می‌کند ما مؤمنِ عشقیم، آری آلِ عمران می‌نویسد در مسلمانی قدم برداشتیم آنجا که حیدر... ما مسلمانِ علی هستیم، سلمان می‌نویسد... صادقُ الوَعدیم، ما را عشق اینسان می‌پسندد صادقُ القَولیم اگر از راستگویان می‌نویسد حرف از ابراهیم از آتش می‌شود، کو یارِ صادق؟ از تنورِ خانه می‌پرسم، گلستان می‌نویسد سرّ «تبیاناً لِکلِّ شیء» یعنی او که حتی طفلِ مکتب‌خانه‌اش تفسیر تبیان می‌نویسد آفرینش در نگاهش شرحِ توحیدِ مُفضَّل علم یعنی قالَ صادق، اِبنِ حیّان می‌نویسد خیل عشاقش فراوان‌اند شاهد دارم از عشق عاقبت ما را هم از خیل شهیدان می‌نویسد ✍🏻 🏷 علیه‌السلام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
غربت مکتب ای صبح که خورشید به شام تو گریست آفاق به پاس احترام تو گریست قبر تو غریب مانده اما باید بر غربت مکتب و مرام تو گریست ✍🏻 🏷 علیه‌السلام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
کیمیای زرین‌شهر شبیه گل که تنها زیر باران زنده می‌ماند وطن از برکت خون شهیدان زنده می‌ماند برات حفظ جان است این، حیات جاودان است این که می‌میرند گل‌ها و گلستان زنده می‌ماند تو کوهی، کوه حتی پیش طوفان خم نمی‌گردد تو سروی، سرو حتی در زمستان زنده می‌ماند تو شمعی، شمع اگر بی‌سر شود عمر ابد دارد تویی مصداق هر چیزی که بی‌جان زنده می‌ماند مرا ای کاش صد جان بود و قربان تو می‌کردم که هر جانی که شد تقدیم جانان زنده می‌ماند به روی دوش اگر بردند جسم قهرمانان را ملالی نیست روح پهلوانان زنده می‌ماند.. بگیر ای مرگ مشتاقان خود را تنگ در آغوش اگر انسانیت با مرگ انسان زنده می‌ماند مسلمان تازه وقتی سر ببازد می‌شود سلمان و عمر دیگری بی رنج پایان، زنده می‌ماند به زودی می‌کند تکرار آن بیت‌المقدس را همان نسلی که از گردان سلمان زنده می‌ماند به شوق آفتاب جاده هواز-خرمشهر گلی در برف سنگین مریوان زنده می‌ماند زن و فرزند دشمن بر سر خوان تو مهمان‌اند که در تو نفس چون شد ذبح، وجدان زنده می‌ماند شده با کیمیای خاک تو این شهر زرین‌شهر و تا باشد عیار عشق در آن،‌ زنده می‌ماند یقین دارم که تا خون تو در رگ‌های این شهر است حیا در کوچه، غیرت در خیابان زنده می‌ماند حسین انگار فرهنگ است و احیا می‌شود دائم حسین انگار جریان است و جریان زنده می‌ماند بگو دوری کنند از بیم جان کفتارهای مست از این شیری که با زخم فراوان زنده می‌ماند به لطف دوست،‌ دشمن آرزو به گور خواهد برد و جمهوری اسلامی ایران زنده می‌ماند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«بر شانۀ شما!» پرواز بی‌کرانه کشتی‌ها در ارتفاع ابر تماشایی‌ست بر سطح بی‌نهایت اقیانوس گویی هزار کشتی کوچک با بادبان کج شده می‌رانند رفتار کعبه‌های روان بر شانه‌های صبر تماشایی‌ست بر شانه‌های ای کاش بر شانه‌های اشک بر شانه‌های همهمه و فریاد آه ای کجاوه‌های معلّق در باد ای کعبه‌های کوچک چوبی! ما زائر ضریح شما هستیم امّا شما این‌گونه در طواف که هستید؟ آیا بر شانه‌های ما این فوج پرشکسته شمایید؟ یا نه، این خیل خسته ماییم کاین‌گونه سربلند بر شانۀ نجیب شماییم؟ ما بر شانۀ شماییم بر شانۀ شما! ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
کوچ یاران مرا بنویس باران، تا ببارم یکی از داغداران... تا ببارم برایم خاطراتی زخم خورده بگو از کوچ یاران، تا ببارم به دور از این خلایق می‌فرستم پیِ یاران عاشق می‌فرستم دل خود را برای گریه کردن به گلزار شقایق می‌فرستم چرا دست از جنون برداشتم؟ کاش... پرستو بودم و پر داشتم، کاش... به جای دل، هزاران لالۀ سرخ میان سینه پرپر داشتم کاش کتاب روزگارم را ببندم؟ دو چشم بی‌قرارم را ببندم؟ پرستوها چرا فرصت ندادند که من هم کوله‌بارم را ببندم؟ غمی آن شب چراغم داد و رد شد خبر از مرگ باغم داد و رد شد نسیمی آمد از کوی شهیدان هزاران لاله داغم داد و رد شد ...ولی من لایق این غم نبودم دچار بارشی نم‌نم نبودم پرستوها به رفتن دل سپردند به قدر یک پرستو هم نبودم کجا گل‌های پرپر می‌فروشند؟ شهادت را مکرّر می‌فروشند؟ دلم در حسرت پرواز پوسید کجا بال کبوتر می‌فروشند؟ پرستو! حرف من ناگفته مانده‌ست دلم با خاطری آشفته مانده‌ست شفاعت کن مرا، وقتی رسیدی بگو این‌جا گلی نشکفته مانده‌ست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
در آتش ظلم، شعله‌ور اسرائیل معنای حقوق بی بشر اسرائیل مشتی به دهان کفر و استکبار است فریاد بلند ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab