مهربانترین
صبح آمد و شب نگرانی سحر نشد
یلدای دوری تو دریغا به سر نشد
از هر کرانه تیر دعایی روانه بود
از این میانه آه یکی کارگر نشد
از ما چرا گرفت دلت مهربانترین
بر ما دوباره ماه چرا جلوهگر نشد
در آتش فراق، دویدن به دشت و کوه
دردا حریف تاب و تب این جگر نشد
چون ابر کوهها، همه شب را گریستیم
باران حریف این تپش بیثمر نشد
لبخند تو که دلخوشی ماست از جهان
باشد برای روز قیامت اگر نشد
چون من نفس نداشت قلم در غمت دریغ
میخواست تا که گریه کند بیشتر نشد
✍🏻 #علیمحمد_مؤدب
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
زندهٔ باقی!
فراق تن، فراق جان، تو را از ما نمیگیرد
تو اهل وصلی و هجران تو را از ما نمیگیرد
تو را چون حضرت سلطان به ما بخشیده پیش از این
یقین دارم که بعد از آن تو را از ما نمیگیرد
هوا ناسازگاری میکند اما نمیداند
تگرگ و تندر و طوفان تو را از ما نمیگیرد
که مرگ ای زندهٔ باقی! تو را در ما نخواهد کشت
که ابر ای روشن پنهان! تو را از ما نمیگیرد
تو رشک غیرتی، خون تو در رگهای ما جاریست
تو اشک حسرتی، باران تو را از ما نمیگیرد
تو پژواک صدای خستهٔ این ملتی، ای مرد!
بدان ای کوه، کوهستان تو را از ما نمیگیرد
تو ابراهیمی و آتش، «گلستان» نه «بهشتت» شد
و دیگر مکر نمرودان تو را از ما نمیگیرد
به خطّ خون تو سطری جدید آغاز خواهد شد
که هرگز نقطهٔ پایان تو را از ما نمیگیرد..
اگرچه نعمتی بودی که قدرش را ندانستیم
خدا حتی پس از کفران تو را از ما نمیگیرد
شهیدت نیز جا دارد که آقایی کند بر ما
شهادت نیز آقاجان تو را از ما نمیگیرد
✍🏻 #محمد_زارعی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
امید کودکان غزه
آه از چرخ فلک، ای داد از تو روزگار
داغ سنگینیست داغ عاشقان بیقرار
رفتهای ای مرد و بعد از رفتن تو مانده است
بر دل ما خاطرات آن نگاه استوار
ای امید کودکان غزه! جایت خالی است
در میان کوچههای بیقرار از انتظار
پرچم ایران و ایرانی نشسته جاودان
با شکوه غیرتت بر قلههای افتخار
جسم تو پروانهٔ عشق وطن شد؛ سوختی
همچو ققنوسیست روح پاک تو در انتشار
داغ، سنگین است؛ آن هم داغ سروی باشکوه
زخم، خونین است آن هم بر تن سبز بهار
بوسه بر پیشانی سردار، یعنی جاودان
سر سپردی بر مدار سرخ آن قول و قرار
«همصدا با حلق اسماعیل»، همرزم خلیل
پرکشیدی بیقرار از خاک و گشتی رستگار
ای امیرِ مهربان با دوست، محکم با عدو
عزت و ایمان و غیرت مانده از تو یادگار
✍🏻 #نغمه_مستشارنظامی
🏷 #شهید_حسین_امیرعبداللهیان | #شهدای_خدمت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
وعده
هم پیک اجل از آسمان آمده بود
هم رزق شهادت از جنان آمده بود
یک وعده از آن سه وعده را جبران کرد
«خورشید» خودش به ورزقان آمده بود
✍🏻 #علیرضا_خاکساری
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مهمان
در مجلس انس شهدایی امشب
در حلقۀ اصحاب وفایی امشب
ای خادم آستان قدس رضوی!
مهمان غریبالغربایی امشب
✍🏻 #محمدتقی_عارفیان
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
درد نهان
صد داغ به دل داشت، از آن هیچ نگفت
یکبار از آن درد نهان هیچ نگفت
با آنکه زبان درد این مردم بود
از زخم زبان ناکسان هیچ نگفت
✍🏻 #ناصر_فیض
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
یا رضا
از عمق چشمهای زلالت به ما بگو
از آن دو رود تا به ابد بیریا بگو
ای ماه با تبسم باران وضو بگیر
همناله با نسیم بخوان ربنا بگو
حالا که مقتدای هزاران ستارهای
در گوش آسمان و زمین از خدا بگو
پرواز کن نفس به نفس با فرشتهها
لبخند باش و یکسره «قالوا بلی» بگو
در سینههای ما نفسی تازهتر بکش
ای نبض ما دوباره بزن «یا رضا» بگو
ای حس با شکوه غریبانه پر زده
پلکی بزن از آن شب پرماجرا بگو
با بند بند پیکر آتش گرفتهات
از خیمههای سوختۀ کربلا بگو
گودال را ورق بزن و روضهای بخوان
حالا برای فاطمه از بوریا بگو
✍🏻 #علی_گلی_حسینآبادی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ققنوس
باورش سخت است اما رفتنش محسوس بود
سهم او پرواز بود و سهم ما افسوس بود
گریۀ افرا، صدای سرو، فریاد بلوط
در شب طوفانی رود ارس، ملموس بود
مرد غیرت بود، چیزی از بزرگی کم نداشت
مثل دریا بود، نه! او مثل اقیانوس بود
ابرها سوی ارسباران شبی جاری شدند
بسکه چشمش با سپاه ابرها مأنوس بود
نیمهشب، اردیبهشت انگار دی شد ناگهان
آه این داغِ دوباره، کاش یک کابوس بود
باز برمیخیزد از خاکسترش، در بادها
بین صخره، کوه، باران، صحبت از ققنوس بود
✍🏻 #ماهرخ_درستی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
«ابراهیم!»
خبر از سنگلاخ راه
خبر چون لفظ غم کوتاه!
خبرها درهم و برهم
خبرهایی مردد میرسید او هست شاید هم!
خبر پشت خبر میآمد و...
در خویش پنهان بود ابراهیم
[چنان کوهی فروتن گمشده در مه
ببین آنجاست ابراهیم
سحر مه رفته و چون کوه پابرجاست ابراهیم]
دوباره باد و باران است
برای سرکشی رفتهست طوفان است
به فکر بینوایان است
دوباره عزم رفتن داشتی آنگاه... ابراهیم
تو اسماعیل بودی روز قربانگاه ابراهیم
به دنبال چه بودی؟ نام و نان؟ عنوان؟
هلا در جان مردم گم!
هلا دلگرمی مردم!
میان برف کوهستان؟
سخنها سختتر از صخرهها، دل میخراشید از دلت ای کوه
خودت را سوختی در خویشتن، چون کوره ابراهیم
میان صخرهها افتاد نعشی سوخته مجروح
هلا ققنوس! ای اسطوره! ابراهیم
::
شبیه بالگردی خسته میچرخد جهان دور سرم گویا
من و تردید
من و آیا
زمان انتخابات است
صدا زد آسمان حالا بیان هنگام پرواز است ابراهیم
در باغ شهادت باز هم باز است ابراهیم
✍🏻 #علی_داودی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
لا نَعلَمُ مِنهُم اِلّا خَیرا
دیروز اگر بودند دوشادوش مردم
امروز برگشتند در آغوش مردم
آنها که محو عالم لاهوت هستند
آری، همینهایی که در تابوت هستند
پس چیست پایان دلآشوبی خدایا
«لا نَعلَمُ مِنهُم» به جز خوبی، خدایا
یا رب ببین چشمان ما مبهوتها را
باور نداریم عکس بر تابوتها را
باور نداریم این چنین از ما گذشتند
در اوج میرفتند، از دنیا گذشتند
تا بینهایت، تا خدا پرواز کردند
راه شهادت را دوباره باز کردند
اینها رها کردند پشت میزها را
تاریخ خواهد گفت خیلی چیزها را
تاریخ خواهد گفت در روزی بهاری
در امتداد جادۀ خدمتگزاری
در گوشهای از مرزها در جای دوری
در راههای ابری و صعبالعبوری
مردی که عشق مردمش در سینهاش بود
شوق شهادت حسرت دیرینهاش بود
مردی که میفهمید درد کشورش را
آورد بین روستاها دفترش را
مردی از اقلیم بلند روشنایی
شد نسخۀ اصلی تکرار رجایی
یادآور تصویر لبخند بهشتی
از هر نظر مظلوم، مانند بهشتی
این مرد در آنروز با همسنگرانش
پرواز کرد و رفت سوی آسمانش
آهسته پر زد سوی میقاتش، نیامد
این دفعه ابراهیم از آتش نیامد
اینَک من و این چشمها که اشکریز است
بر شانه، تابوت رئیسیِ عزیز است
درد و دریغ! آن روح افلاکی نیامد
آن مرد با عمامۀ خاکی نیامد
برخیز ای آیینه! با تو کار داریم
ما به دویدنهای تو اقرار داریم
رفتی و بعد از سالها آرام خفتی
چیزی به ما از خستگیهایت نگفتی
رفتی که درد دل کنی با حاج قاسم
امروز حتماً هست اینجا حاج قاسم
مهر فداکاری به نامت تا ابد خورد
مردم! رئیسی خستگی را با خودش برد
تاریخ خواهد گفت از راهش، مرامش
قبل از خیابانها دل ما شد به نامش
تاریخ امروز است، فردا مینویسند
این جمعیت تاریخ ما را مینویسند
این جمعیت یعنی که نامش ماندگار است
یعنی رئیسی همچنان خدمتگزار است
او یادمان دادهست که هر لحظه دیر است
خدمت بدون میز هم امکانپذیر است
تاریخ بنویسد که ما را آزمودند
جلادها از رفتنش خوشحال بودند
تاریخ بنویسد هر آن چیزی که دیدهست
این صحنه فرق بین جلاد و شهید است..
تاریخ خواهد گفت که او کیست مردم
پایان کار او شهادت نیست مردم
::
ای سیّد ما! مرشد ما! رهبر ما!
ای تکیهگاه مطمئن کشور ما!..
این جمعیت با شوق دیدارت رسیده
آقا بیا که از سفر یارت رسیده
خورشید اگر باشی، چُنان ماهاند اینها
آقا بیا که خستۀ راهاند اینها
هر کس وفا کردهست با تو، روسفید است
آنکه فدای امر تو گردد، شهید است
آری! حیات ما، ممات ما، حماسیست
لبخندها و اشکهامان هم سیاسیست
از جان گذشتن ادعا نه، پیشۀ ماست
«یا لیتنا کنا معک» اندیشۀ ماست
بیزار از مرگ به ناکامیست این جان
قربان جمهوری اسلامیست این جان
نصرت نصیب ما شود تا صبر با ماست
«یا لیتنا کنا معک» تا قبر با ماست..
✍🏻 #محمد_رسولی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
صف اول
عشق سخت است، گرفتاری خود را دارد
فتح قلهست که دشواری خود را دارد
عشق وارستگی از فتنۀ دلبستگی است
شوق برخاستن از مهلکۀ خستگی است
عشق! ما را برهان از خودمان دیر شدهست
سفر از گردنۀ نَفْس، نفسگیر شدهست
باز هم قافلهای آمد، از آن قافلهها
مردهایی همه دلداده، از آن یکدلهها
وه چه مردان نجیبی، همه از خود رسته
همه از مشغلۀ خویش به او پیوسته
با شهیدان، همه از روز ازل همکیشاند
همه فرماندهِ میدان گذشت از خویشاند
سخت شد این سفر و یکدله پیمان بستند
از مِه نفْس گذشتند و به او پیوستند
همه بیتاب، که پروانۀ شمعاند همه
سخن از شعلۀ عشق آمده، جمعاند همه
گفتم ای عشق، در آن مه نرسیدند از راه
گفت لا حول و لا قوة الا بالله
پیکر سوختهشان را سحری خواهی دید
پیشمرگاند که از راه بیاید خورشید
عشق سخت است، گرفتاری خود را دارد
فتح قلهست که دشواری خود را دارد
آن دو سیّد چه شنیدند شتابان رفتند
در دل کوه چه دیدند شتابان رفتند
مگر آن لحظه کسی روضۀ اکبر خوانده؟
که به هرگوشه، نشان از تن آنها مانده
به چه عطریست که در جنگل و مه پیچیدهست
آهویی میدود... انگار رضا را دیدهست
قصۀ عشق بنا شد به شنیدن برسد
کاروان گم شده در مه، که به دیدن برسد
حاج قاسم پی آنهاست چراغی با اوست
برف میبارد و سنگینی داغی با اوست
برف میبارد و دنبال تنی میگردد
مثل یعقوب پی پیرهنی میگردد
برف میبارد و سردش شده انگار جهان
دست گرم تو کجا مانده؟ خودت را برسان
عشق سخت است، گرفتاری خود را دارد
فتح قلهست، که دشواری خود را دارد
ایستادی صف اول، صف خدمت، ای مرد
چه میآید به تو امروز، شهادت، ای مرد!
خادمی در حرم عشق، که حرمت داری
هرچه داری همه از صدق و امانت داری
گرچه محبوبی و چشم همگان دنبالت
ننشستی که بیایند به استقبالت..
دیگر از طعنه و تهمت، خبری نیست عزیز
ملتی آمده تشییع تو، سیّد! برخیز
رفتهای... باز تو را گرم دعاییم همه
خادم کوی رضا! از تو رضاییم همه
دل ما از لب تو تشنۀ آموختن است
آخرین مرحلۀ عشق، همین سوختن است
در صف اول اگر مرد بمانی هنر است
و خودت را به شهیدان برسانی هنر است
هنر آن است که دلبستۀ خدمت باشی
در صف عشق، صف صدق و شهادت باشی
زخمها را همه با جان بپذیری بروی
هنر آن است که نشنیده بگیری بروی
ولی ای مرد! جهانیست تو را مرثیهخوان
میر این قافله را داغ زیاد است، بمان
::
رهبرا ای که بر این درد، تسلا دادی
پدری کردی و طاقت به دل ما دادی
ما که از داغ تو -کتمان نکنیم- آگاهیم
از خدا صبر برای دل تو میخواهیم
چشم این رود چهلساله به دریاست هنوز
یک جهان نهر دعا، پشت سر ماست هنوز
رود، آن نیست که سنگی به رهش سد نشود
رود، آن است که در راه مردد نشود
عشق سخت است، گرفتاری خود را دارد
فتح قلهست که دشواری خود را دارد
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #شهدای_خدمت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شهادتنامه
ای با خلائق روز و شب همدرد سیّد
آخر خدا هم انتخابت کرد سیّد
داغت عیان در اشک دانهدانۀ ماست
هجران تو باری گران بر شانۀ ماست
تلفیق کردی خادمی را با ریاست
یعنی دیانت داشتی عین سیاست
استان به استان رفتهای با سختکوشی
دیگر به پایان آمده خانهبهدوشی
ای سیّدابراهیم، همت داشتی تو
با سعی خود در هر قدم گل کاشتی تو
دیگر پس از این، خواب راحت کن رئیسی
راحت شدی، خوب استراحت کن رئیسی
اما تو مردمداری و بیداری امروز
چون اشک، جا در چشم مردم داری امروز..
گفتی که زیر سایۀ شمسالشموسم
گفتی به عالم خادم سلطان طوسم
این هشت گل، دستهگلی از مردم ما
با عشق تقدیم امام هشتم ما
اینان که همتعداد درهای بهشتند
با خون شهادتنامۀ خود را نوشتند
این هشت تن از نور تقوا جامه دارند
مهر رضا را در شهادتنامه دارند
وقت سفر دیدند امامان را یکایک
«قِیلَ ادخُلِ الجَنَّة» شنیدند از ملایک
این هشت گل دلدادگان هشت و چارند
نیمی از اینان سیّد والاتبارند
اینان که درس از مکتبالزهرا گرفتند
سرمشق از منشور عاشورا گرفتند
وقتی حساب کار با «رب الکریم» است
فیض شهادت «ذلک الفوز العظیم» است
یکسو قلوب مردم از دنبال آمد
یکسو امام هشتم استقبال آمد
راز «فَاِنَ العِزّةَ لِلّه» اینجاست
هم اول و هم آخر این راه اینجاست
این افتخار این عزت دائم مبارک
فیض شهادت بر تو ای خادم مبارک
دیدی که ملت، ملتی دردآشنایند
گفتی که این مردم عزیزان خدایند
در عین مردمداریات، دشمنستیزی
در چشم آقایت، رئیسی عزیزی
در راه خدمت خستگی نشناختی تو
با مردمت دل بردی و دل باختی تو
با مؤمنین عمری برادروار بودی
اما «اشداء علی الکفار» بودی
کشتیات از طوفان کنار ساحل آمد
در جنت اوقات فراغت حاصل آمد
اجرت به قرآن «نِعمَ اَجرُ العامِلین» است
اجر جهاد فی سبیل الله این است
تو رنجها از جور نااهلان کشیدی
زخم زبان و طعنه و بهتان شنیدی
این غربت و مظلومیات در راه دین بود
اشکت ولی وقف امیرالمؤمنین بود
با شادی ملت فقط مسرور بودی
تو در حقیقت خادم جمهور بودی
عمر گرانقدر تو شد وقف فقیران
بیوقفه کوشیدی به آبادی ایران
گفتی امید اهلبیت این سرزمین است
ایران ما ملک امیرالمؤمنین است
در «سیّدابراهیم» صد حرف نگفتهست
در ابجد این نام، اسراری نهفتهست
نهجالبلاغه این زمان لب باز کرده
از سیصد و سی و سه، کشف راز کرده
این حکمت از نور امیرالمؤمنین است
اینجا سخن از مؤمنان راستین است
هم «بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ» تعریف آنهاست
هم «حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ» توصیف آنهاست
صادق، مقاوم، مقتدر، صابر، مجاهد
مخلص، امین، مشغول، شاکر، عبد، زاهد
بر گفتۀ مولای خود مصداق بودی
الگوی تقوا، اسوۀ اخلاق بودی
باز آمدی در سایۀ خورشید هشتم
در روز سوم، ماه سوم، سال سوم
ما فتح خرمشهرها در پیش داریم
تا سجده بر بیتالمقدس بیقراریم
دنیا نگاهش بر حضور ماست امروز
هر انتخاب ما جهانآراست امروز
وقتی تبر در دست ابراهیم باقیست
یعنی به قلب بتپرستان، بیم باقیست
اکنون که اشک ما روانه از دو عین است
در سینۀ ما سوز «فَابکِ لِلحُسین» است
هرچند یک شب بر زمین ماندند پرپر
اجساد این گلها شناسایی شد آخر
باید به جای اشک، خون دل فشانیم
قدری به مقتل از دل زینب بخوانیم
یارب «گلی گم کردهام میجویم او را»
یارب «به هر گل میرسم میبویم او را»
✍🏻 #سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #شهدای_خدمت
🇮🇷 @Shere_Enghelab