آن را که ضربِ تیغِ نگاهِ تو قسمت است
بوی شهادت از نفسش میتوان شنید...
#طالب_آملی
#تسلیت🖤
یه جا نوشته بود:
میدونید چرا کودکی شیرینه؟
چون هیچ گذشتهای
وجود نداره،
هیچ یادی وجود نداره.
این سنگینی بارِ گذشتهاست
که زندگیرو سخت میکنه..
حرفِ آقای+نادر ابراهیمی
بخاطرم اومد که میگفت:
فراموشی را بِسِتاییم.
یاد،
انسان را بیمار میکند.🕸
•••┈✾~🥹~✾┈•••
گفتم: تو نیز مثل من از خویش خستهای؟!
پلکی به هم زدی و گرفتم جواب را... :)
#فاضل_نظری
پیمانهام ز رعشهی پیری به خاک ریخت...
بعد از هزار دور که نوبت به من رسید!!!
مجنون، "غبارِ دامنِ صحرایِ غیب" بود
روزی که درد و داغ محبت به من رسید...
#صائب_تبريزی
•••┈✾~😍~✾┈•••
غمی نو مرزهای شادیام را جا به جا کرده
ببین این عشق تاریخی چه با جغرافیا کرده
هنوز از فتح تهران برنگشته دستخط آمد:
کسی در بختیاری آتشی تازه به پا کرده
برای ایلبانویی شبیه من همین بس که
یکی از جارچیهایم علیهم کودتا کرده
تفنگ دسته نقرهم... داد و بیداد... اسب سُرخم کو؟
مرا حتی رفیق روز تنگم هم رها کرده..
صدا از خیمهی سرکردهی یاغیتباران است
اگر احیاناً این شبها کسی تیری هوا کرده
دلم از جنگهای دائمی با تو چه صلحی دید؟!
همان بهتر که دل راه مرا از تو جدا کرده
قشونت را بکش از سمت سرحدّات من بیرون
کسی پیش از تو خود را در دلم بی جنگ، جا کرده
قطارم خالی است و مادیانی میچرد در دشت
چه آرامم... خدا را شکر دنیا رو به ما کرده!
#کبری_موسوی_قهفرخی
در هـوای پاک صبــح🌷
نفـس بکـش و درونـت را
از طـراوت و تازگـی پـر کن
غصـههـای دیـروز
در گذشـته جـا مانـده
تو به امـروز رسـیدهای
و اکنـون آغـازی دوباره اسـت
تا آینـدهات را باعشــق و♥️
امیــد رقـم بزنـی.
ســـــــلام
صبـحتــون زیبـــــا ودلآرام🍂🌺
•••┈✾~😍~✾┈•••
ما در چه شماریم؛ که خورشید جهانتاب
گردن به تماشای تو از صبح کشیده است...
#صائبتبریزی
برون کردی مرا از دل چو دل با دیگری داری
کجا یاد آوری از من؟ که از من بهتری داری
چه محتاجی به آرایش؟ که پیش نقش روی تو
کس از حیرت نمیداند که بر تن زیوری داری
من مسکین سری دارم فدای مهر توست ارچه
تو صد چون من به هر جایی و هر جایی سری داری
نشاید پر نظر کردن به رویت کان سعادت را
مبارکناظری باید که نیکومنظری داری
نثار توست سیم اشک من لیکن کجا باشد
بر توسیم را قدری؟ که خود سیمینبری داری
شکایت کردم از جور تو یاران را و گفتندم:
برو بارش بهجان میکش که نازکدلبری داری
چو فرهاد اوحدی دانم که روزی بر سر کویت
ببازد جان شیرین را که شیرینشکّری داری
#اوحدی_مراغهای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر انتخابی علی حسنی در مرحله دوم-شب نهم رقابت شاعران
بریده تیغ بخل آسمان لبهای صحرا را
پر از خون کرده خشم صخره ها پهلوی دریا را
زمستان در غروب دشت گرد مرگ پاشیده
بهاری برنمی خیزد بگیرد دست گلها را
همین ساعت که لندن کودکانش را بغل کرده
نوازش می کند موشک عروسکهای صنعا را
اگر نقاش بودم غنچه ای را نقش می کردم
که با لبخند خود بهتر کند احوال دنیا را
شکایت را به یعقوب پیمبر می برم آخر
چه باید کرد فرزندان ناباب یهودا را
سوالی در سکوت و سایه ی شب مانده بی پاسخ
جواب روشنی حل می کند روزی معما را
#علی_حسنی
#لبنان #فلسطین #مقاومت
با که گردون سازگاری کرد تا با ما کند
بر مراد دانه هرگز آسیا گردیده است؟
#کلیم_کاشانی
#دیوارنوشت
با احتیاط
به آدمها اعتماد کنید!
یه سریها تکیهگاه نیستند؛
خودِ پرتگاهن!🧨🕸