دست و پا می زنم که بر خیزم
از شبی که احاطه ام کرده است
از سکوتی که مدتی ست چنین
ظلمتی بر سر من آورده است
"عاشقان کشتگان معشوقند"
مست عشقم اگرچە جامی نێست
ازلبان نگارصدافسوس
بە سکوت دلم سلامی نێست
واژگان همچو اسب های چموش
می گریزند از برابر من
آهوانی گریز پا شده اند
درچمن زار سبز دفتر من
شدم آواز خوان لالی که
در دلش حسرت نوا وصداست
نی تو خالیم که بعد از تو
در نفس های اوفقط لیلاست
یاد تومونس شب وروزم
یادگار من و برای من است
بختیارم که در دل طوفان
عشق پاک تو ناخدای من است.
#احمد_زینی_وند
شب
گهوارهای ست
کھ تا صبح یاد تو را
در خوابهای من تاب میدهد ...
#شبنم_نادری
شورش بلبلان سحر باشد
خفته از صبح بیخبر باشد
تیرباران عشق خوبان را
دل شوریدگان سپر باشد
عاشقان کشتگان معشوقند
هر که زندهست در خطر باشد
همه عالم جمال طلعت اوست
تا که را چشم این نظر باشد
کس ندانم که دل بدو ندهد
مگر آن کس که بی بصر باشد
آدمی را که خارکی در پای
نرود طرفه جانور باشد
گو ترش روی باش و تلخ سخن
زهر شیرین لبان شکر باشد
عاقلان از بلا بپرهیزند
مذهب عاشقان دگر باشد
پای رفتن نماند سعدی را
مرغ عاشق بریده پر باشد
#حضرت_سعــــدی
از پله های یک ساختمان بلند
بالا رفتم...
حتی فکر برگشت خسته ام میکرد...
تو چطور ،
چطور از این همه
"دوست داشتن" برگشتی؟!
#پوریا_نبی_پور