دیگر گذشته نوبتِ آن سررسیدها
حالا رسیده وقت به ما ناامیدها
ما مردمانِ خستهدلِ ناتوان شده
ما سروهای دست به دامانِ بیدها
بر بختِ بیگشایشِ ما قفلِ محکمیست
آنگونهای که هیچ نچرخد کلیدها
گفتی که شاد باش که شادی سزای توست
سر میزند به جای سیاهی سپیدها
در گوشه گوشهی دلِ ما غصه ریخته
دیگر به گوشِ ما نرود آن نویدها
تنها زمانه بر سرِ این شعر با من است
بد فرصتیست فرصتِ ما ناامیدها
#جویامعروفی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈