ماند ز نازها که به ابرو کند مدام
چشم تو مستِ پشت به محراب داده را
#جویایتبریزی
هلاکِ آن خم ابرو که در هر جنبشی "جویا"
شکارِ خود کند دل را به زورِ شُخ کمانیها
#جویایتبریزی
میکِشد عکسِ ترا پُر تنگ در بر آینه
بیحیا! بیآبرو! بیشرم! کافر! آینه
#جویایتبریزی
کفر و دین را امتیازی نیست در بازارِ عشق
این ترازو خاک را با زر برابر میکشد
#جویایتبریزی
بگذار لحظهای لبِ خود را بکام ما
آبِ عقیق کم به مکیدن نمیشود
#جویایتبریزی
هر سر که در او زمزمهٔ عشق نباشد
امّید که چون کاسهٔ طنبور شود خشک
#جویایتبریزی