تا که شود به چشم عزیزش عزیزتر
هی میکشید سرمه بهچشمش غلیظتر...
باید که شهر عشق بسازیم روی آب
وقتیکه نیست مثل دو چشمش وِنیز,تر...
رفتی برو ولی به خدا میسپارمت
غیر از خدا کهنیست خدایی حفیظتر...
احساس میکنم به تهِ خط رسیدهام
راهی نبود مثل تو پر افت و خیزتر...
باید که تیر غمزه کشی روی سینهام
حالا که چشمهای تو شد پرستیزتر...
دنبال دل نگرد که بعد از گسستنم
پیدا نمیکنی جگری ریز ریزتر...
دستم دلم سرم کمرم تیر میکشد
از اشک گشته دفتر من روی میز تر...
این بیت آخر است و نشستهست شاعری
در فکر یک غزل به ردیفی تمیزتر...
#حسین_جعفری
مرا هنگام رفتن در بغل کردی ولی این کار
دقیقا مثل بسم اللّه یک قصاب میماند...
#حسین_جعفری...🕊🔖