چه خبر یار؟ شنیدم که گرفتار شدی دل سپردی و برای دگری یار شدی... بعدِ دل کندنت از من دلت آرام گرفت؟ خوب شد زندگی ات؟ یا که بدهکار شدی..؟ بی‌تو اینجا خبری نیست به‌جز غصه و درد حال خوش بودی و رفتی و دل آزار شدی..‌. بودنت، پنجره‌ای باز به رویاها بود ناگهان پنجره را بستی و دیوار شدی... عشق را با طمعِ منطق خود تاخت زدی تا نهایت به دلت سخت بدهکار شدی... تو خودت خواستی از قصه‌ی من پر بکشی پس نگو کار خدا بوده و ناچار شدی... حسرت یارِ تو بودن به‌دلم ماند که‌ماند آخرین خواسته‌ام،قسمت اغیار شدی... من‌که در حد پرستش به‌تو دل‌بسته شدم من چه‌کردم که تو اینگونه جفاکار شدی..؟ پشت کردی به‌من ای‌ناز غزالِ غزلم شیر را پس زدی و طعمه‌ی کفتار شدی... مرگِ دل،نقطه ی آغاز فروپاشی‌هاست حیف و صد حیف که‌تو دیر خبردار شدی... #حمیدرضا_گلشن ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈

تو زیبایی ولی زیبایی‌ات انگار کافی نیست برای مرد سی‌ساله دگر رخسار کافی نیست... دلم با چشمک و حرف و لوندی‌ها نمی‌لرزد برای دلبری کردن فقط اطوار کافی‌ نیست... به دنبال تعهد،ذات زیبا،عشق می‌گردم لب و گیسو برای فتح این پیکار کافی نیست... نگاه و باور و رفتار آدم سنجه‌ی عشق است برای امتحان عاشقی،گفتار کافی نیست... اگر شد شد...نشد؛ تنهایی‌ام را دوست دارم باز خوشم‌با‌ بی‌کسی‌هایم،همین‌اقرار کافی‌نیست..؟ برای آن‌که می‌خواهد بماند یک"نرو"کافی‌ست خودش‌می‌ماند‌ومی‌خواهدت‌اجبار کافی‌نیست... امان از رفتنی‌هایی‌که ماندن را نمی‌فهمند برای ماندن آن‌ها هزار اصرار کافی نیست... برای لذت از دنیای بی‌دلبر چه باید کرد؟ نم باران و شعر و خلوت و گیتار کافی نیست..؟ #حمیدرضا_گلشن ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈

آمدی وقتی که دیگر بی‌نهایت دیر شد #حمیدرضا_گلشن #شعر_خوانی ✨