قبل از اینکه دَربِ خانه را باز کنم؛
لا به لای پیامهایِ مخاطبینم نامش را پیدا میکنم و تُند و هول هولکی مینویسم:
-سلام#عزیزم
من دارَم میرم.
دوستت دارم !
بهتر از خودش میشناسمش که خیلی
اهل چرب زبانی و
بازی با الفظ پُرسوز و گداز #عاشقانه نیست وشبیه به هیچکدام از دلدادگان رمان های خیالی #فهمیه_رحیمی!
درب #خانه را بازمیکنم و بَندِ کفشم را دور انگشتم #حلقه میکنم تا به شکلِ یک پاپیونِ
دوگوشِ متوسط در بیاید که جوابم را میدهد به دوسه جمله یِ کوتاه که:
+سلام
باشه عزیزم؛
لِباسِ گرم بپوش سرما نخوری..
قُفلِ دربِ خانه را سه بار پشت سرهم میبندم تا پایم را میگذارم توی خیابان و نسیم سرد گونه هایم را قلقلک میدهد
لَبخندِ کوچکی روی صورتم مینشیند...
بهتر از هرکسی میشناسمش و
میدانم که این
لباس گرم بپوش سرما نخوری ،
همان عشق است
با طَعمِ غلیظِ دوستت دارم...🙃♥️
#برایاوکهخودشمیداند