چشم هایم، مثلِ هندی ها! تو نادر شاه باش
شعرِ من دریای نور، از موجِ آن آگاه باش!
قلب من آماج افغانهای غم گردیده است
اصفهانِ تیره ام، در آسمانم، ماه باش!
تیغه ی انگشتها را، لای موهایم بکش
در پی تسخیر من باش و کمی، تنخواه باش!
اسبِ دستانت دوان کن بر تن احساسِ من
اصلِ مذهب را رها کن، شاهِ من! گمراه باش!
از درون تو بجویم لحظه های ناب را
میشوم درگیر لبهایت، تو هم، همراه باش!
اخم هایت، خشمهایت، جنگهایت مال من
هندِ مغلوبت شوم. جانا! تو نادر شاه باش!
#رضوان_کریمی