چو ابر تیره که پوشانده روشنیهارو
گرفته بغضِ غمی، راه گفتنیها را
به نام «دوست» چه ناباورانه مینگرم
چنین که تجربه کردیم دشمنیها را
چه دیدهایم مگر از برادرانِ تنی؟
که تا امید ببندیم ناتنیها را
جوانه میزند از زخمهای ما و چه باک
اگر ادامه دهند این تبرزنیها را؟
به این امید که با صبر، سنگ، لعل شود
کنون به سینه نهفتیم گفتنیها را
#سجاد_رشیدیپور
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یادت نمی رود زِ خیالم مگر به مرگ
ذکرت نمی رود به زبانم مگر به خیر...
#سجاد_رشیدیپور
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دستی بلند کردم و گفتم: "سفر به خیر!"
خوش میروی، گذار تو از این گذر به خیر
من چون گَوَن، اسیر غم خویشتن شدم
یاد تو -ای نسیم خوشِ رهگذر!- به خیر
یاد تو -ای که خیسی چشمان من نشد
آخر به عزم راسخ تو، کارگر- به خیر
یادت نمیرود ز خیالم، مگر به مرگ
ذکرت نمیرود به زبانم، مگر به خیر
بیخوابی، ارمغان دلِ رفتهی من است
هرگز نمیشود شب عاشق سحر، به خیر
تسلیم ناگزیریِ تقدیر خود شدم
دستی بلند کردم و گفتم: "سفر به خیر..."
#سجاد_رشیدیپور
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
✨
که کیمیای سعادت، سکوت بود، سکوت
چه زخمها که نخوردم من از زبانِ خودم
#سجاد_رشیدیپور
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یا دست بر این قلب پریشان شده بگذار
یا جمع کن آن مویِ پریشان شدهات را
#سجاد_رشیدیپور
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
همین دلی که پر است از شکایت و گله دارد
برای از تو شنیدن، هنوز حوصله دارد
#سجاد_رشیدیپور
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
راه میآمد و خوش بود اوایل با من
دارد امروز اگر این همه مشکل با من
صبر کن ای دل دیوانه! ببین تا چه کند
عاقبت رفتن معشوقهی عاقل با من
نام «دل» بردم و از سینهام آتش برخاست
تا بدانی که چه کردهست همین دل با من
عمری از عشق چنان بود نصیبم که شدهست
معنی «حسرت» و «اندوه»، معادل با «من»
با چنین بخت سیاهی، چه امیدی به وصال؟!
نیست از مزرعهی سوخته، حاصل با من
«مرگ، بهتر که از او دور بمانم» این را
گفت یک ماهی افتاده به ساحل، با من
#سجاد_رشیدیپور
چنان یکی شده با جان من، که آینه حتی
بعید نیست مرا با غم اشتباه بگیرد..
#سجاد_رشیدیپور
نصیبم از تو بهجز قلب پارهپاره چه بود؟
بهجز دوای کم و درد بیشماره چه بود؟
به فکر فتح، به میدان عشق رو کردیم
تو آمدی، سپر انداختیم... چاره چه بود؟
تو آمدی که ببینند عاشقان جهان
دل تو را و بفهمند «سنگِ خاره» چه بود؟
به برق چشم خود آنگونه سوختی ما را
که پاک بردهای از یادمان شراره چه بود؟
کمان کشیدی و شک کردی و رها کردی
به قصدِ کارِ چنین خیر، استخاره چه بود؟
تو-قلب سوخته!- یکبار خام عشق شدی
به حیرتم ز تو... این جرأت دوباره چه بود؟
#سجاد_رشیدیپور
📕حتی به روزگاران
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
که کیمیای
سعادت،
سکوت بود
سکوت،
چه زخمها
که نخوردم
من از
زبانِ خودم.🩹
#سجاد_رشیدیپور