در خواب دیدم دیگری بوسیده رویت را
این خواب ها را غالباََ کابوس مینامند!
#سجاد_شهیدی...🕊🔖
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
♡••
{روسری سر کن و نگذار که در حومه شهر
مردگان شایعه سازند که محشر شده است...}
#سجاد_شهیدی◇
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
باز در خوابم
چه میڪـردے ...?
حقیقت را بڪَو :
می دهد
بوے ِشراب
از صبح لبهایم چرا ...?!
#سجاد_شهیدی🌾
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
°{بر شانه هاش موی بلندی که مانده است
یعنی هنوز فاتحه ام را نخوانده است ...}°
اشکی رسید تا لب لب ،لب به لب رسید
شوری که عشق بر لب شیرین نشانده است
°{طاقت نداشتیم که چون باد بگذریم
زلف شکن شکن کمر از ما شکانده است}°
گفتی :"مباد دست تو سیگار" و داغ عشق
کار مرا به روز مبادا کشانده است
°{بیچاره ایم و شاد ... که این بار را رقیب
از قول ما سلام به گوشش رسانده است}°
سر های عاقلان همه افتاده زیر پا
انگار عشق دامن خود را تکانده است ...
#سجاد_شهیدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دور چشمش خط کشیدم تا فراموشش کنم
بین مردم _ بیخودی_ سرمه کشیدن سیره شد
#سجاد_شهیدی🌿
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
•••┈✾~🙂~✾┈•••
هر کجا نیست کسی، آنطرفِ میز، منم
خسته و غمزده با خویش گلاویز، منم
هر چه افتاده کناری و نفهمیده کسی
هیچکس هم پیِ آن نیست، همان چیز منم
خسته، خلقی پیِ ما میل ترحّم دارند
شوم، شوریده، حزین، گریهی یکریز منم ...
هر که در من وطنی داشته، شد خانه خراب
شهر ویران شده از غارت چنگیز منم
به تنِ سردِ من اینگونه که داغِ تو نشست
شاهِ قاجار تو، مشروطهی تبریز منم ...
اول قصّهی سهراب، خوشایند، تویی...
آخر قصّه ولی، تلخ و غم انگیز منم ...
دل و دین، هوش و هوس،هر چه که بردی بشمر
به خیال چه نشستی؟ ته پاییز منم ...
بعد یک عمر اگر حالِ مرا میپرسی
خندهی زورکیِ از گله لبریز، منم
#سجاد_شهیدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تا سرخی لبانت از این بیشتر شود
خون مرا به شیشه کن و جای مِی بنوش...
#سجاد_شهیدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
با من اگرچه سرد شدی، من برای تو
حتی اگر که برف شوم، برف شادیام!
#سجاد_شهیدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
برای فتح منِ خسته، جنگ لازم نیست
فقط بخند تو -آری- تفنگ لازم نیست
نیاز نیست به تزریق، کشتن ما را
هوا هوای تو باشد، سُرنگ لازم نیست
به جز همین که تو در ساحلی، دگر چیزی
برای خودکشیِ یک نهنگ لازم نیست
خرابه کردنِ یک شهر را، غمت بس بود
مغول نخواهد و تیمورِ لنگ لازم نیست
دلِ گرفتهی ما را به قلب خود نسپار
که در شکستنِ این شیشه سنگ لازم نیست
سیاهمویی و لب سُرخ، یککدام بس است
که میزبان تو که باشی، دو رنگ لازم نیست
من از نگاه بیفتم، تو میروی بالا
در این مقایسه الّاکلنگ لازم نیست
بهانه کرد که چون شاعرم، هوسبازم!
بگو نخواستمت دیگر، انگ لازم نیست...
#سجاد_شهیدی
•••┈✾~🥲~✾┈•••
از خاکم و شکسته، ولی کوزه نیستم
فریاد گرگِ زخمیام و زوزه نیستم
پا خوردهایم و قالیِ کرمان نبودهایم
در دست دیگرانم و فیروزه نیستم
من "باید"م، جهان همه "شاید"، نگاه کن...
حس میکنم که آدم امروزه نیستم
زاهد، تمام روز اگر غصه میخورم
حدم بزن، که این رمضان روزه نیستم
از داغ هر کسی، اثری بر تنم نشست
من آدمم به جان شما، موزه نیستم!
#سجاد_شهیدی
•••┈✾~🥺~✾┈•••
داشتیم از یار، انگار انتظاری بیشتر
سخت بی یاریم و از این بد بیاری بیشتر؟
زلف غدارش حریص و چشم مکارش چموش
می رود در دام او هر دم شکاری بیشتر
ما برایش جان فدا کردیم و او با طعنه گفت :
چیز دندان گیر مرغوبی نداری بیشتر؟!
گفتم :او را بیشتر میخواهی از من نازنین؟
خنده ای زد زیر لب،گفت : از تو؟آری بیشتر
هیچ کس را زیر بار تار مویش تاب نیست
میگذارد باد هم بر شانه باری بیشتر
خوب با ما تا نکردی ،بد گذشتی روزگار
گریه باید کرد اما خنده داری بیشتر..!
هر کسی از باغ لبهایش به قدری سهم داشت
سهم ما هم دانه ی سرخ اناری بیشتر
گفت :مختاریم ،یا من می روم یا خود برو
جبر محض است این مسلمان ، اختیاری بیشتر
#سجاد_شهیدی
🌨
خـوب با ما تا نکردی ، بَـد گذشتی روزگار
گریـه بـایـد کرد اما خنـده داری بیشتر...!
✍ #سجاد_شهیدی