eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
5 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبادل: @Fatemeh_t287 پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
در سرم بیهوده رویای پریدن با تو بود چیست دنیا جز قفس، وقتی که بی‌ بال‌ و پری؟ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
•••┈✾~🔥~✾┈••• يک عمر زمین خوردن و يك عمر دویدن پایان بدی بود به جایی نرسیدن از عشق نصیبم نشده غير لبی سرخ آماده‌ی بوسیدن و از خواب پریدن قلبی که در آن عشق کسی خانه ندارد دنبال دلیل است برای نتپیدن يك عمر نگاهش به نگاه تو بیافتد يك عمر خودت را زده باشی به نديدن سخت است که یادش بدهی پر بگشاید آخر برود در پی با غیر پریدن ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
•••┈✾~😍~✾┈••• هر چند خودت از همه عالم گله دارى تا صبح اگر شكوه كنم حوصله دارى آشوب دلم گوش به فتواى كسى نيست جز حرف تو كه دست در اين غائله دارى من عاشقم و ترس ندارم تو وليكن اقرار كنى عاشقى از من صله دارى نه مثل پرى هستى و نه مثل فرشته يك نوع جديدى و خودت شاكله دارى اى خاطره ى مبهم از ياد نرفته در قلبى و از دست ولى فاصله دارى ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
. تویى كه واسطه ى هر دعاى من بودى دعا بكن كه نگیرد به دامنت آهم ... ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
•🍎• شِکوه کردی که چرا با دگران می‌خندی غافلی ! با همه تعریفِ تو را می‌کردم... ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
با سلاحی که مرا کشت به او جان می داد با همان لب که به من قول فراوان می داد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شبیهِ قاصدک هاى رها در دشت می‌دانم لبت برباد خواهد داد روزى ، دودمانم را دلم مى خواهد از یک رازِ کهنه ، پرده بردارم امان از دستِ وجدانم که مى بندد دهانم را
من اگر در چشم تو يكتاى عالم نيستم خرده اى بر خود نميگيرم كه من كم نيستم علت دل مردگى را در خودت پيدا بكن من دليل روزهاى سرد و پر غم نيستم با سكوتم حرف هايم را بگويم بهتر است اندكى پيچيده هستم گنگ و مبهم نيستم روزى آخر زير بار عشق كم مى آورم بيش از اين ديگر حريف درد هايم نيستم گفته بودى تاب تنهايى ندارى ، بعد من چاره كن تنها نمانى ، من كه آدم نيستم ...
بگو كه نامه نوشتى به دست من نرسيده…🥲💔
مثل یڪ رادیوے از همه جا بی خبرم پُرم از حرف و به یڪ گوشه خراب افتاده
دیده ی حسرت مدام دور و برت داشتم از همه ی دیگران دوست ترت داشتم
به قدر غصه‌های مردمِ دنیا، غمی دارم به تنهایی...! على قدر أحزان أهل الدنيا أحزن وحدي...!
غير تو خيرى نديدم از دعاى هيچ‌كس يا خدايى كه تو دارى يا خداى هيچ‌کس مرگ هم زیباست وقتی با خدا طی کرده ام من به‌جای تو بمیرم، تو به‌جای هیچ‌کس من حبابی کوچکم، از دار دنیا غیرِ تو در دل تنگم ندارم جا براى هيچ‌كس از تو می گویند دائم با زبان بوسه ها ماهیان از پشت شیشه با صداى هيچ‌كس گریه کن، دشنام ده، دلگیر شو، اما بمان هيچ كس اينجا نمى ماند به پاى هيچ‌كس
فقط اجازه بده، در نبودنت شب ها کمی به فکر تو باشم، اگر جسارت نیست...
می بندم این دهان پر از حرف را ولی آخر سکوت لعنتی ام داد می زند امشب که حال دلم رو به راه نیست مطرب خلاف حال دلم شاد می زند
از عشق، از جدایی چیزی سرم‌ نمی‌شد مى‌گفت ماندنى نيست من باورم نمى‌شد تا صبح گریه کردم دریاچه شد اتاقم سدی حریف سیل چشم ترم نمی‌شد یک در میان ما بود، یک در به نام قلبم میخواستم که از آن در بگذرم نمی‌شد من سنگ بودم او رود، او‌ شعله بود و من دود باید که میگذشتم، چون لاجرم نمی‌شد شاید که دور باشم از او صبور باشم هم در شکنجه باشم هم محترم، نمی‌شد
. تو و آغوش من! چه رویایی  حیف در شعر واقعیت نیست  عاقبت در مجاز میمیرم  بودنت حیف بینهایت نیست در کنار منی و تصویرت  در دل استکان نمی افتد  چای خود را بنوش عزیز دلم  حرف من از دهان نمی افتد    همه ی من برای تو، تو بخند  ترکمانچای عهد ننگینی ست عاه از سرزمین رفته، دلم!  عاه با عین، آه سنگینی ست ضربه ای سخت زد به احساسم عشق، با اینکه حسن نیت داشت  رفتی و بعد رفتنت گفتم اه پس مرگ هم حقیقت داشت  ㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤ
در باور من عشق همين حال خراب است جويا شدم از بختم و گفتند كه خواب است پرسيد كه ديوانه چرا عاشق اويى ؟🤞 گفتم كه سوال تو خودش عين جواب است دل سردى معشوق نمایان گر عشق است🤞 دلتنگى من بيشتر از حد نصاب است امروز اگر بی کسم از او گله ای نیست دل ، منتظر آمدن روز حساب است🤞 از بازى تقدير برايت چه بگويم ؟ لب وا بكنم زحمت صد جلد كتاب است 🤞..
چنانكه قبل تو هر يار اشتباهى رفت اگر بهانه بيابى تو نيز خواهى رفت…
تحمل می‌کنم اندوه دنیایی خیالی را تماشا می‌کنم نیم پر لیوان خالی را چرا عاشق شدم؟ از خویشتن هر روز می‌پرسم مدام این جمله‌ی بی‌معنیِ تلخِ سوالی را دلیل کشف و شوق و ذوق و احساس و جنون در من تو در من ساختی تشخیص و تلمیح و توالی را تو از یک تکه سنگ سخت شاعر ساختی و‌‌ من نشستم شعر کردم واژه های لاابالی را تو بودی اوج مفهوم رسیدن در درون من که من در حسرتت طی کرده بودم نونهالی را از اینجا رد شدی حتما، اگر من اینچین مستم اگر بو می‌کشم رد تو بر گل‌های قالی را…
ز یاد بردنت ای آشنای من ، سخت است ببخش مثل تو بودن برای من سخت است مرا رها کن از این شهر غرق دود برو نفس کشیدن تو در هوای من سخت است…
صبرها کردم که شاید کار آسان می‌شود گاه انسان از صبوری‌ها پریشان می‌شود لب به بدنامی رسید از بس که مضمون‌ساز شد بوسه در اوج تمنا سهم دستان می‌شود نونهالی تا جوانی در بلوغ دیدن است باد می‌افتد به دامان تو طوفان مى‌شود شادمانم بین خوب و بد نشد عمرم تلف هر کسی که عمر بفروشد پشیمان می شود لحظه‌اى يادت نبودم چهره‌ات از ياد رفت جهل از دروازه‌ى غفلت نمايان مى‌شود
رسيدن من و تو وصلت دو ديوار است چقدر عشق دو مغرور مردم آزار است اگر چه درد زياد است در دلم اما نگفتن از تو برايم هنوز دشوار است يگانه بودى و بسيار عاشقت بودم ولى به چشم نمى آيد آنچه بسيار است به خواب بى خبرى رفته ايم و در دلمان هنوز هم كه هنوز است عشق بيدار است اگرچه در دل من اشتياق ديدن توست هميشه روى لب تو خدا نگهدار است