مثلِ قلم که جذب کند خون لیقه را
یا زخم کوچکے که ببوسد شقیقه را
در خاطرم خیال تو را حمل میکنم
با آن ظرافتے که کسے یڪ عتیقه را
انگشت هاے من همه با هم برابرند
تا دکمه هاے ناتنے این جلیقه را
شاید خطوط چهره و لب هاے نازکم
روزے مجاب کرد توے خوش سلیقه را
دور از تو سخت میگذرد، این عجیب نیست
یڪ سال اگر حساب کنے هر دقیقه را
#شیرین_خسروی
#مخاطب_خاص
@Shere_naab
در خاطرم خیالِ تو را حمل می کنم
با آن ظرافتی که کسی یک عتیقه را ...
#شیرین_خسروی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در طالعم نبود که با تو سفر کنم
رفتم که رنج های تو را مختصر کنم
این روزها سکوت من از ناتوانی است
من کیستم که از تو بخواهم حذر کنم؟
هرگز مباد این که بخواهم به جرعه ای
طعم زبان تلخ تو را بی اثر کنم
آن قدر دور می شوم از چشمه های تو
تا باغ را به دیدن تو تشنه تر کنم
آن وقت با خیال تو یک رود می شوم
تا با تو از میان درختان گذر کنم
جان در ازای بوسه ی تو...حاضرم که من
بازنده ی معامله باشم، ضرر کنم
هرگز نخواستم که به نفرین و ناله ای
از ظلم تو زمین و زمان را خبر کنم
دارم به خاطر تو از این شهر می روم
شاید که دیدمت نتوانم حذر کنم
#شیرین_خسروی