eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
5 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبادل: @Fatemeh_t287 پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
دمید صبح و نشد گرم چشمِ راحتِ ما سپیده‌دم نمکی بود بر جراحت ما ...! ... ‎‌‌ ‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ ‎‌‌‌ ‎‌ ‌‌ ‎‌‌‌ ‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ ‎‌‌‌ ‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎ ‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سر شوریده ای آورده ام از وادی مجنون تُهی سازید از سنگ ملامت جیب و دامان ها... ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
📝 سر تا قدمش کنج لب و گوشه چشم است رحم است به چشمی که نگردد نگرانش
پیوسته است سلسلهٔ موج‌ها به هم خود را شکسته هرکه دل ما شکسته است..!
نیست حُسن و عشق را از یکدگر بیگانگی عاشقان از بیدِ مجنون نازِ لیلا می‌کشند...
پیمانه‌ام ز رعشه‌ی پیری به خاک ریخت... بعد از هزار دور که نوبت به من رسید!!! مجنون، "غبارِ دامنِ صحرایِ غیب" بود روزی که درد و داغ محبت به من رسید...
آمد خزان و تر نشد از می گلوی ما رنگی درین بهار نیامد به روی ما چون موجهٔ سراب اسیر کشاکشیم هر چند متصل به محیط است جوی ما باد مراد کشتی ما زور باده است بر دوش خلق بار نگردد سبوی ما دریا به سعی، گرد یتیمی ز ما نبرد آب گهر چگونه دهد شستشوی ما؟ در آفتاب عشق که شد موم سنگ‌ها خام است همچنان ثمر آرزوی ما موی سفید هیچ کم از جوی شیر نیست در کامِ آرزویِ دلِ طفل خوی ما ما چون نسیم خدمت آن زلف کرده‌ایم گل‌ها کنند پاره گریبان ز بوی ما از خویش رفته را نتوان نقش پای یافت رحم است بر کسی که کند جستجوی ما صائب به آب خلق نداریم احتیاج از اشک خود چو شمع بود آب جوی ما
در علاجِ دردِ ما رنگ از رخِ تدبیر ریخت...!!
[غیرِ شغلِ دلفریبِ عشق، صائب در جهان رو به هر کاری که آری آخرش افسردن است!]
🍃 ‏ما در چه شماریم، ڪه خورشید جهان‌تاب گردن به تماشاے تو از صبح ڪشیده‌ست
شادی به حُسن عاقبت غم نمی رسد بیش از نشاط، عزّت غم را نگاه دار...
📝 بس که می‌پیچم دل شب‌ها به یاد زلف او هر رگم از رشته تب بیشتر دارد گره...
به هوش باش دلی را به سهو نخراشی به ناخنی که توانی گره گشایی کرد...
پيمانه‌ام زِ رَعشه‌ی پیری به خاک ريخت بعد از هزار دُور كه نوبت به ما رسيد...
چگونه زان گل رعنا دو چشم بردارم؟ که هم بهار نگاه است و هم خزان نگاه
«هر که می‌گرداند از ما روی ممنونیم ما» .
مرا ز روز قیامت غمی که هست این است که روی مردم عالم دوباره باید دید
📝 از پریشانیِ ما یاد کجا خواهد کرد؟ دل که بر کوچهٔ آن زلفِ پریشان زد و رفت...
چون صبح در محبت خورشید صادقیم این تب برون نمی رود از استخوان ما ... ...🕊🔖
درد دل بیمار به هر کس نتوان گفت این جنس گران را به پرستار فروشند
‌ ‌ مرد را هر چند تنهایی کند کامل عیار صحبت یاران یکدل کیمیای دیگر است
در تماشای تو افتاد کلاه از سر چرخ خبر از خویش نداری چه قدر رعنایی
نیست جز پاکی دامن گنهم چون مَهِ مصر کو عزیزی که بـرون آورد از بــــند مـــــرا
قمار عشق ندارد ندامت از دنبال بباز هر دو جهان را در این قمار و برو...
ز دل هایِ پریشان پرس حالِ زلف و کاکل را که مضمونِ خطِ زنجیر را دیوانه می داند