eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
6 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبلیغات : @sherijat_tab پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
کجای گریه بخندم، کجای خنده بگریم که پشت گریه و لبخند، توامان تو نباشی... ...🕊 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈🔖
رفتم ازدست و به آغوش خودم برگشتم جابه اندازه ی تنهايي من در من نيست... ...🕊🔖 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای آينه سرگرم تماشای كه بودی؟ بسيار معطر شده‌ای! جای كه بودی؟ من ماتِ پریشانیِ روز و شبِ خویشم تو خیره به آرامش زیبای که  بودی؟ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
پلكي زديم و وقت خداحافظي رسيد ! ساعت براي با تو نشستن ، حسود بود ... ...🕊🔖
•••┈✾~🥲~✾┈••• جز تو تمومِ شهر بن‌بسته بی‌رحمیِ دیوارُ میفهمی؟ تنها فقط دورِ خودم گشتم من خسته‌ام، تکرارُ میفهمی؟
این روزها به هرچه گذشتم کبود بود هر سایه‌ای که دست تکان داد، دود بود این روزها ادامه‌ی نان و پنیر و چای اخبار منفجر شده‌ی صبح زود بود جز مرگ پشت مرگ خبرهای تازه نیست محبوب من چقدر جهان بی‌وجود بود! ما همچنان به سایه‌ای از عشق دلخوشیم عشقی که زخم و زندگی‌اش تار و پود بود پلکی زدیم و وقت خداحافظی رسید ساعت برای با تو نشستن حسود بود دنیا نخواست؟ یا من و تو کم گذاشتیم؟ با من بگو قرار من این‌ها نبود! بود؟!
ساده از دست ندادم دل پرمشغله را تا تو پرسیدی و مجبور شدم مساله را...! من "برادر" شده بودم و "برادر" باید وقت دیدار، رعایت بكند "فاصله" را دهه ی شصتی دیوانه ی یكبار عاشق خواست تا خرج كند این كوپن باطله را عشق! آن هم وسط نفرت و باروت و تفنگ دانه انداخت و از شرم ندیدم تله را و تو خندیدی و از خاطره ها جا ماندم با تو برگشتم و مجبور شدم قافله را...! عشق گاهی سبب گم شدن خاطره هاست خواستم باز كنم با تو سر این گله را
بخوان دوبار وطن با ما بخوان که قحطی ایمان است چه روزهای غم انگیزی که در صدای تو پنهان است بخوان و باز قدم بگذار چنان که حضرت ابراهیم به رغم شوکت نمرودان در آتشی که خیابان است به حیله گفت که ابلیسم به خاک سجده نخواهم کرد خطای سهو و دروغ عمد شناسنامه  ی شیطان است چه سالهای فرحناکی که خاک خورده ی تقویمند چه روزهای پریشانی که در برابر انسان است بخوان دوباره وطن با ما که صبح ساده آرامش به رغم این همه جان کندن هنوز از همه پنهان است خوشا به خویش نبالیدن که درس عبرت تاریخیم خوشا به یاد نیاوردن که شرط پیری و نسیان است