eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
5 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبادل: @Fatemeh_t287 پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشتم هرچه از هم دورتر، آسوده‌تر... اما، کسی در گوش من می‌گفت : من دلتنگِ دیدارم...!!🚶‍♂ 🌿 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به دستم شاخه‌ی گل می‌دهی یا خار ای دنیا نقاب دوستی از صورتت بردار ای دنیا کسی دیگر سراغ از عشق و شیدایی نمی‌گیرد چه آوردی به روز دلبر و دلدار ای دنیا گرفتی دست ظالم را هزاران بار و با اجبار گرفتی بارها از بی‌گناه اقرار ای دنیا در این بیهودگی هر روز گرد خویش می‌گردی چه سودی می‌بری از این همه تکرار ای دنیا چرا انکار؟! من عمری تو را می‌خواستم اما نمی‌خواهم تو را دیگر، چرا اصرار ای دنیا 📕دلداری
خون نیست در رگم، که دوات است بعد از این دستم به دامن کلمات است بعد از این رفتی و در خیامِ فراق تو سوختیم در چشم ما اگرچه فرات است بعد از این تغییر کرده فلسفه‌ی مرگ و زندگی الحق که مرگ آب حیات است بعد از این حی علی البکاء دلم تنگ رفتن است این گریه نیست صوم و صلاة است بعد از این ای کشتی نشسته به دریای عاشقی آغوشِ اشک راه نجات است بعد از این 📕دلداری / ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلتنگ صدای تو و لبریز سکوتم من غنچه‌ی تبعیدی باغ ملکوتم بر باد نرفته است سر سبزم و عمری است در باغچه‌ی خاطره مدیون سکوتم می‌خواهمت ای عشق که در ظلمت دنیا من گم شده‌ی تشنه لبی در برهوتم از خویش اگر دست کشیدم، نکشیدم جز نقش تمنای تو در فاب قنوتم گفتم همه‌جا از تو و از خویش نگفتم من آینه‌ی وصف جلال و جبروتم 📕دل‌داری/ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
غنچه‌های سرخ پژمردند بر پیراهنت بویِ رفتن می‌دهد این روزها خندیدنت از نگاهت می‌توان فهمید حرفت را ولی لهجه‌ی باران گرفته چشم‌های روشنت من نمی‌دانم چرا تا حرف رفتن می‌زنی ناگهان سرمی‌گذارد اشکِ من بر دامنت قلعه‌ای در دوردستِ آرزوهای منی کاش روزی صلح می‌کردی تو هم با دشمنت با دلِ من دشمنی کردی ولی بخشیدمت بازگرد ای بی‌وفا روزی به خاکِ میهنت 📕دلداری
به قهر از همه‌ی مردم زمانه برو زمانه رحم ندارد برو، به خانه برو بریز در چمدانِ غزل، مضامین را به پای‌بوسی آن شاه، شاعرانه برو اگر تحمل اهلِ زمانه ممکن نیست به خانه‌ی پدری با همین بهانه برو نشانه رفته اگر زندگی غرورت را تو هم دریغ مکن اشک را، نشانه برو قفس برای تو تنگ است فکر رفتن باش ببخش بال و پرت را، به بیکران برو