تقسیم میکنی و چه سهم برابریست
دردت برای ماست، دلت پیش دیگریست...
#علی_فرزانه_موحد
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به فرض ایل و تبارم مـَرا رهـا کردند
چه غم که یک نفرِه کلِّ خاندانِ منی...♥️
#علی_فرزانه_موحد
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در مَن کسی فراق تو را داد میزند...
فکری به حالِ پاسخِ این بی جواب کن
#علی_فرزانه_موحد
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در مَن کسی فراق تو را داد میزند
فکری به حالِ پاسخِ این بی جواب کن...
#علی_فرزانه_موحد...
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
•••┈✾~🫠~✾┈•••
مینشستم صبح تا شب روبروی چشمهاش
میشنیدم عشق را از گفت و گوی چشمهاش
پیش سختیهای دنیا کارمان لبخند بود
سخت عادت داشتم با خلق و خوی چشمهاش
کاسبی میکرد با جان خودش روی موتور
جملهی قابل ندارد بود توی چشمهاش
دستهایش سالهای سال از دود و غبار
آب را بر آب زد با شست و شوی چشمهاش
خانهای ساده، دوتا فرزند، شغلی بیخطر
جمع میشد در همینها آرزوی چشمهاش
آرزویش با تصادف در خیابان پهن شد
کم شد از تابیدن خورشید سوی چشمهاش
کاشکی با خود مرا زیر تریلی برده بود
عینکی بودم که دیگر نیست روی چشمهاش
#علی_فرزانه_موحد
آسمان کَر شده از نعرهی صد دسته نهنگ
شهر را صاعقه بستهست به رگبار فشنگ
خفه کرده نفس شبپرهها را شب تار
باد در موی پریشان صنوبر زده چنگ
پنجره باز برای چه کسی کف زده است
پرده رقصیده به آوای کدامین آهنگ
ناودان کف به لب آورده و بَدمست شده
چه کسی ریخته در حنجرهی بام شرنگ
چه کسی غصهی یخبستن ما را دارد
دل سنگ آب شده از سخن سنگ به سنگ
باد بر هر درِ بسته زده با خود گفته
گشتهام در همهی شهر دریغا دل تنگ
باید این دستهی گل را بفروشد باید...
یک شکوفه که ندارد به سر و صورت رنگ
زیر باران سرِ میدان شده سرگردانتر
کودک لُنگ بدستی که دوپایش شده لنگ
آه باران چه کسی گفته که تو زیبایی
آه باران به تو نفرین به تو لعنت به تو ننگ...
#علی_فرزانه_موحد