eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
5 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبادل: @Fatemeh_t287 پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
از خاطراتم هیچ کس یادی ندارد باشد، خدا را شکر! ایرادی ندارد شاید به لطف دوستان لرزیده باشد بیدم که دیگر بیمی از بادی ندارد از خواب ِ بهمن پا شدم، فهمیدم این کوه غیر از خودم نیروی امدادی ندارد من پایتخت زخمی ام را پس گرفتم هرچند در خود جای آبادی ندارد از برگ برگش خط زدم روز عزا را تقویم من جز عشق، میلادی ندارد حالا سکوتم آسمان را می شکافد تاثیر ِ آن را هیچ فریادی ندارد! شهری پر از امواج گیسوهای شادم شهری که دیگر گشت ارشادی ندارد! ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بازی رسیده‌است به آخر! تمام شد حتّی زمانِ مهلتِ داور تمام شد... ده سال با تو شعر گلویِ مرا برید طوری‌که خون جوهر و دفتر تمام شد..! ده جلد با تو درد کشیدم در این‌جهان تا عاقبت رمان " کلیدر" تمام شد..! آتش بیار معرکه بودی و جنگ هم با آخرین گلوله به سنگر،تمام شد... دیگر تمام شد بخدا عشقِ بینِ ما باور کنیم، آه، که دیگر تمام شد..! اردیبهشت رفت و در این باغ،داغ ماند جشنِ گلاب‌گیریِ قمصر تمام شد..! دورانِ تلخِ تاجگذاریِ چشمِ تو با قتلِ عامِ این گلِ پرپر تمام شد... سریال رنج‌هام چه دنباله‌دار بود؛ تا قسمتِ هزار و ....،چه‌بهتر تمام شد..! ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
•••┈✾~🔥~✾┈••• از منظره ات عکس به تعداد گرفتم از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!   من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم دزدیدم و هی دست مریزاد گرفتم..! در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم! خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم از خطّ ِدواَبروی خودت یاد گرفتم   رفتی و من از پستچی ِتازه ی تقدیر هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم   از آذر دستان من امروز رها شد آن دست که در گرمی مرداد گرفتم..   باد آمد و برداشت تو را، حقّ من این بود! باید بدهم هرچه که از باد گرفتم... ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من دوستت دارم ،چو ابری آسمانش را... ابری که پس داده به سختی امتحانش را یاد ِ توام، مانند سربازی که بعد از جنگ دارد هنوزم خاطرات پادگانش را! چشمان تو دریا و با عطر نفسهایت بالا کشیده زورق من بادبانش را دلشوره ات را میکشم هر روزدر آغوش مثل درختی برگ‌های ِ نیمه جانش را آنگونه میخواهم تورا که تخت جمشیدم رویای برگشتن به عصر باستانش را...، آنگونه که زاینده رودم با لبانی خشک در سینه دارد آتش " نصف جهان"ش را با بیت بیت هر نگاهش حرف ها دارد آن شاعری که بغض می دوزد دهانش را من دوستت دارم ، کنارت مرگ هم زیباست! لطفاً خودت هم پیشبینی کن زمانش را!