دوباره در کف باغ کدام خوشبینی؟
نشستی از دهنش غنچهغنچه میچینی
نمیشناسیام از بس پر است دور و برت
منم! همان که تو را دوست داشت، میبینی؟
اگر بپرسی از احوال ما، خدا را شکر
خوشیم بعد تو با خندههای تزئینی!
پس از تو شیطنت عاشقانه یادم رفت
نوشتهام فقط از شعرهای آئینی
شعار نیست که گفتم من و دلم بیتو
نباش تا که بمیریم هر دو تضمینی
چه وعدهها که ندادی برام که آنی
چه غصهها که نخوردم مدام که اینی
چه ضربهها که نخوردم منی که خوشبینم
چه انگها نزدی چون همیشه بدبینی
ببخش اگر که سبکبازیام تو را رنجاند
شما که خوب و عزیزی! شما که سنگینی!
#نفیسه_نعمتی