گرچه این واقعه حُکمیست به ویرانیِ من
بوسه ات را بِنِشاندی تو به پیشانیِ من
آتش افزارِ دلم تابِ همه صبر نداشت
بی محابا تو زدی پیکره یِ فانیِ من
باز از بغضِ عَطَش حَنجرِ من صاعقه زد
وقتِ گُل گردنِ احساسِ غزلخوانیِ من
آهِ طوفان زده ام رنجِ عَطَش را نَزُدود
اوج تردیدِ دلم بود غمِ آنیِ من
رمزِ چشمانِ تو را آیِنه ها می دانند
گرچه این واقعه حُکمیست به ویرانیِ من
#نوال_عزیزنیا
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈