eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
7 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش آیدی جهت تبلیغات : @sherijat_tab پل ارتباطی ما: @Fatemeh_t287 اینجا حرفاتونو میشنوم: https://harfeto.timefriend.net/17540728553291
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی تو نیستی در و دیوار خانه را... ملّافه‌های گلبهـی چارخانه را.... حتّی کتاب حافـظ و گلدان روی میـز روبان و گوشواره و موگیر و شانه را... وقتی قرار نیست بیایی برای کـی این رژهای صورتی دخترانه را؟... اصلا خودم در آینه کوتاه می‌کنـم موهای خیسِ ریخته بر روی شانه را با گریه پاک می‌کنم از روی صورتم این خطِ چشم مسخره‌ی ناشیانه را من، جوجه فنچ کوچک تنها، بدون تو دیگر چطور گـرم کنم آشیانـه را؟ یک روز با تو من همه‌ی شهر را... ولی حالا که نیستی در و دیوار خانه را... ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر چه گاهی بالشم از گریه تا فردا، تر است با خیالش خواب‌هایم شب به شب زیباتر است گاه می‌گویم که باید چشم‌هایم را... ولی هرچه محکم‌تر ببندم چشم، او پیداتر است
لب‌تشنه خوابیدند پای حوض گلدان‌ها شاید تو برگشتی و برگشتند باران‌ها شاید تو برگشتی و شهریور خنک‌تر شد دنیا کمی آرام شد، خوابید طوفان‌ها شاید تو برگشتی و مثل صبح روز عید پر کرد ذهنِ خانه را تبریکِ مهمان‌ها آن وقت دورِ سفره می‌گویند و می‌خندند بشقاب‌ها، چنگال و قاشق‌ها، نمکدان‌ها آن وقت عطرِ چای لاهیجان و لیموترش آن وقت رفت و آمدِ شیرین قندان‌ها تو نیستی و استکان‌ها نیز خاموش‌اند ای کاش بودی تا تمام روز فنجان‌ها...
چون واگنی فرسوده در راه‌آهنی خالی از من چه باقی مانده جز پیراهنی خالی؟ دارد فرو می‌ریزد اجزای تنم در من آن‌طور که دیواره‌های معدنی خالی چون آخرین سربازِ شهری سوخته یک عمر جنگیده‌ام در مرزهای میهنی خالی حالا که سر چرخانده‌ام در باد می‌بینم پشت سرم شهری است از هر روشنی خالی گنجایشِ این جام‌ها اندازهٔ هم نیست من استکانم شد به لب تر کردنی خالی آن باغبانم که پس از یک عمر جان‌کندن از باغ بیرون آمدم با دامنی خالی
لب‌تشنه خوابیدند پای حوض گلدان‌ها شاید تو برگشتی و برگشتند باران‌ها شاید تو برگشتی و شهریور خنک‌تر شد دنیا کمی آرام شد، خوابید طوفان‌ها شاید تو برگشتی و مثل صبح روز عید پر کرد ذهنِ خانه را تبریکِ مهمان‌ها آن وقت دورِ سفره می‌گویند و می‌خندند بشقاب‌ها، چنگال و قاشق‌ها، نمکدان‌ها آن وقت عطرِ چای لاهیجان و لیموترش آن وقت رفت و آمدِ شیرین قندان‌ها تو نیستی و استکان‌ها نیز خاموش‌اند ای کاش بودی تا تمام روز فنجان‌ها...