ليقهای ابریشمی در چشمهات انداختی
از مرکّب قطرهای در این دوات انداختی
پیچ و تاب ِ آبشار گیسوانت "نیل" گون
بر سرت ! انگار موجی از "فرات" انداختی
از حصار ِ روسری گوش ِ تو را تا دید شیخ
چید، انگوری که بیرون از حیاط انداختی
"خواجه عبدالله " وقتی خندهات را دید گفت:
شاعری را از سر" پیر هرات" انداختی..
با "طلای سرخ "لبهای ظریفت سالهاست
رونق بازار را از "قائنات " انداختی...
وقت بوسیدن شده" حی علی خیرالعمل"
با " قد" و " قامت" مرا یاد صلاة انداختي
#غلامرضا_رنجبری
#عاشقانه
#گیسو
#حی_علی_خیر_العمل
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈