eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
6 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبلیغات : @sherijat_tab پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
شب جمعه کنار شش‌گوشه دل من حالت عجیبی داشت می‌شنیدم صدای قلبم را چشم من حس بی‌شکیبی داشت حرمش از ملائکه پر بود انبیا در طواف شش‌گوشه و ثواب هزار حج را داشت به خدا هر طواف شش‌گوشه شب جمعه ضریح اطهر او غرق نور حضور فاطمه بود به خودم آمدم و فهمیدم بر لبم این نوا و زمزمه بود: «شب‌های جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا گردد به دور خیمه‌ها گوید حسین من چه شد نور دو عین من چه شد...» سمت پایین پا که می‌رفتم ناگهان چشم‌های من تر شد آنقدر اشک ریخت تا آخر روضه‌خوان علی اکبر شد یک به یک گفت روضه‌ها را تا پای شش‌گوشه از نفس افتاد آه گویا کنار پیکر او حضرت عشق ناله سر می‌داد: «جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید...» از نگاه پر از تلاطم من زمزم عشق و اشک جاری شد آه از خیمه تا کنار فرات عطش و داغ مشک جاری شد خنکای شریعه هم می‌خواند دم به دم از غریبی سقا هم‌نفس با صدای موج فرات مادری دم گرفته بود آنجا: «سقای دشت کربلا اباالفضل دستش شده از تن جدا اباالفضل...» آن طرف‌تر نگاه می‌کردم شِکوِه و اشک، ناله و گله را می‌شنیدم کنار غربت تلّ دم به دم ضجه‌های سلسله را ناگهان در حوالی گودال محفل گریه‌های زینب شد زینب آمد کنار شش‌گوشه کربلا کربلای زینب شد رفت قلبم کنار بالا سر آه انگار سر به پیکر نیست همهٔ کائنات می‌لرزند گوش کن این صدای خواهر نیست؟ «این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست...» بانگ ندبه مرا به خود آورد صبح جمعه رسیده بود از راه دل من داشت «العجل» می‌خواند در کنار ضریح ثارالله ✍
سلام امام زمانم✋🌸 در تمناے نگاهت بي‌قرارم تا بیایی مڹ ظهور لحظہ‌ها را مي‌شمارم تا بیایی... خاڪ لایق نیست تا بہ رویش پا گذارے در مسیرت جاڹ فشانم گل بکارم تا بیایی... 🌷 اللهم عجل لولیک الفرج🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
كبوترِ دلم از شوق، می‌گشاید بال كه چون سپیده به آغوشِ صبح بگریزد..
لطفا...😕
گفتی به جای عشق سراغ از هوس بگیر پس هرچه را که عشق به من داده پس‌ بگیر محتاج آب و دانه شدن حق من نبود ای مرگ! انتقام مرا از قفس بگیر برگی درخت را به تمنا گرفته بود طوفان به برگ گفت مرا دادرس بگیر ای عشق! تا هنوز نفس می‌کشم بیا از چنگ روزگار مرا باز پس بگیر ما غرق می‌شویم در این موج‌ها، تو نیز چون من برای بوسه‌‌ی آخر نفس بگیر 📕اکنون/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبیه شیشه عطری که باز مانده درش بجز خیال تو چیزی نشد نگه دارم...
من اگر در چشم تو يكتاى عالم نيستم خرده اى بر خود نميگيرم كه من كم نيستم علت دل مردگى را در خودت پيدا بكن من دليل روزهاى سرد و پر غم نيستم با سكوتم حرف هايم را بگويم بهتر است اندكى پيچيده هستم گنگ و مبهم نيستم روزى آخر زير بار عشق كم مى آورم بيش از اين ديگر حريف درد هايم نيستم گفته بودى تاب تنهايى ندارى ، بعد من چاره كن تنها نمانى ، من كه آدم نيستم ...